logo





شعر دیگر، با ز تو لیدِ تجربه ها ی بکر

به یادگار نیما ،شراگیم یو شیج

شنبه ۸ شهريور ۱۳۹۳ - ۳۰ اوت ۲۰۱۴

مجید خرمی

شعردیگرِ امروز ،یک پیشنهاد نیست ،یک نام مُد روزهم نیست .ضرورتِ تاریخی است. گذشته می تواند چراغ راه امروز باشد .که برای برخی مشعلی است این چراغ که در گذشته نورافشانی می کند .گذ شته گرایی مطلق ،جزم گرایی است. ما با یک خروار دیوان شعر قد یم می خواهیم چه بکنیم ؟ عطار ومولوی وحافظ وخیام را داریم ودرس می گیریم نیمای پیشکسوت می آید،شعررا برای همیشه اززنجیراوزان عروض نجات می دهد . نظم آزاد را جایگزین می دارد .بعد شعر سپید شاملو را داریم .آیا همهٔ دیگر شاعران نیما گرابه وزن سپید پیوستند ؟ فروغ نپیوست ودیگرانی همچون ما ،بدنبال زبان مستقل با وزن حسی ،تمرین کردند .شاملو وزنه ای است درشعر امروز،این جای خود دارد .

اما قرارنبود همه ما ازاو پیروی کنیم .گروهی موج نو هم بوجود آوردند .زبان سپهری هم زیبا بود وهمان تپش وضربان حسی او برای ما جذاب .نیما همانند دریا است .دریا همراه خود موج ها می آورد .می گوید شعر را به زبان محاوره مردم ،می خواهد نزدیک کند .یعنی مردم در همان فرهنگ شفاهی خود ،کلام آگاهانه بکار ببرند .از زبان ولحن لمپنی کوچه وبازار ،دور شوند .هدف نیما پالایش زبان فارسی بود از خاروخاشاک .جلا و پیرایش ورساندن زبان محاوره درحد خِردمندانه با گویش شاعرانه .از دهان صدف شعر نیما ،سراسر مروارید ها بیرون می تراویدومی تراود در مورد وزن باید بگویم مگر چیزی در این جهان یافت می شود که وزن وضرب وآهنگ خود را ،نداشته با شد .اما درمورد شعرقدیم ،ازوزن قالب زندان ساخته بودند که نیما عصیان کرد .این رهایی آسان بچنگ نیامد ،سرسختی کهنه پرستان،سر دراز دارد .همین گام بر داشتن ما وزن دارد ،اما آن ها می خواستند شعر را با عروض گز ومترواندازه کنند .قالب فرمایشی نه آنچه احساس وعاطفه تو را به سمت باغ ادراک ،بدرستی می برند تا از میوهٔ شناخت ،شیرین کام شوی .ما به شعر دیگر پیوستیم ،از ریشه نگسستیم .پیشرو بودیم ودر جستجوی نوآوری .به رابطه با خواننده شعر خود حرمت می گذ اشتیم .با خودمان صادق بودیم ،شنونده شعر ما را می پذیرفت .ابتدا منِ شاعرخود را زمینی می داند و نه سرزمینی .نیما ی بزرگ می گفت : دنیا خانهٔ من است .دراین جهان هستی ،شعر دیگر روایت انسان معترض است .لحن وگویش شاعر به ضرورت دردمند ودر جایگاه خود به حماسه وشادی ودوستی ومهربانی هم با شهامت می پردازد .شعردیگر، باز تولید تجربه های بکر وفرازمند وهوشمندانه وخلاق ِ شاعر امروز است .شعر دیگر، به سفا رش الکل وبعد از چُرت تریاک ،متولد نمی شود .شاعر امروز درگیر است و بدنبال پاسخ به گره کار،در مقام داوری نیز بر می آید. برای کودکانِ گرسنه مثل آن متشاعران اشک تمساح نمی ریزد ،بلکه از خودگذشتگی نشان می دهد. شعر نیما وفروغ بازتابِ فرمایشاتِ ودکا ومخدرات نیست.زبان وجدان آگاه و بیدار شاعر زمان خود می با شد . بسیاری متشاعردلقک ومقلد حریص می اندیشند که می توانند همچون ژرف اندیشان خِردمند هنر امروز ،بر این گستره دُرافشانی کنند .به بهانهٔ چند صدایی بودن این جهان ،یا بقول مایو تسه دون که گفته است : بگذار صد گل بشکفد. ازاین برگ برنده در جهان آزاد ،سؤاستفاده کرده وبانمایش مضک ِ دکلمه چرند وپرند
خود پشت تریبون به گربه رقصانی ،شکلک وادای فروغِِنازنین وبزرگواررادرمیآورند ازاین دست متشاعران شیاد وسارقانِ رسوای شعرمعاصر به کدام دادگاه شکایت می توان برد ؟ اما دادرسی تاریخ وسفر خطِ زمان بدرستی نشان خواهد داد که این نقابداران دزد با تمام مهارتِ رونویسی ،چه زود فراموش می شوند .کتاب بظاهر شعرشان را ازسبد کاغذ باطله باید رؤیت کرد .این دُون کیشوت های زن ومرد ،جهان مجازی را تسخیر کرده اند وبرای خودشان ،بنام نامی شاعر ،قهرمان ومترسک می تراشند وبا کمال وقاحت بخودشان جایزه شعر می دهند .کسانی که با اراجیف وخرچنگ غورباغهٔ کلام خود ،ادا وادعای پست مُدرنیست بودن وساختارشکنی دارند .دربرابر حضورجاودانهٔ فروغ ونیما ،هیبت اینان واظهار وجودشان شرم آور است .ایران نیازی بوجود این همه شاعر جهانی ندارد .هزاران رشتهٔ فنی موجود است ،زمینه فراگیری هم آماده بروید شاگردی کنید ،حرفه ای دیگر بیا موزید .چرا وقت وعمر خود را بیهوده سپری می سازید .شعر برای من حکمِ سرگرمی ندارد ،مسٔلهٔ من است .در این جهان پیچیده ،ما شاعران حقیقی وراستین پاسخی فراخور برای ادامهٔ انسانی حیات درچنته داریم .بذر شعر ما می بالد ودربینش این جهانی بخدمت رستگاری بشر سرافراز است شعررابه ما بسپارید ،بگذارید بهترین را ما بنویسیم .ما شاعرانِ شعر دیگر به تجربه این رسا لت را به جایی تا جایی رسانده ایم .شما بیش از این زباله تولید نکنید .بگذارید آفتاب شعر راستین بر همه بتابد .به گفته نیما بزرگ :
صبح بهتر می توان همه چیزی را د ید .کار شعر جدی است ،برای همین بود که بیش ازپیش ،وسواس نشان می داد وگرانمایه مرد یوش ،همچنان رنج می برد . گرامی باد راه تمامی پویندگان راستین شعر دیگر امروز .

مجید خرمی
هفده آگوست ،دو هزار و چهار ده
فرانکفورت


نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد