logo





دیدار مثنوی
چالش جبر و اختیار در حکایت موسی و فرعون (۳)

شنبه ۸ شهريور ۱۳۹۳ - ۳۰ اوت ۲۰۱۴

محمد بینش (م ــ زیبا روز )

bineshe-zibarouz3-s.jpg
بخش سوم :
شرح و تفسیر ابیات حکایت موسی و فرعون : از دفتر نخست

مقدمه: 

چون قضا آید فرو پوشد بصر
تا نداند عقل ما، پا را ز سر .... 2440
چون قضا بگذشت، خود را می خورد
پرده بدریده گریبان می درد .... 2441

با توجه به مناظرۀ دیوژن و آن جبر گرا که در نوشتۀ پیشین گذشت، می توان دریافت که مولانا در عین ِاعتقاد به قضا و قدر الهی، اختیار آدمی را هم البته انکار نمی کند، اما در این ابیات بر قدرت بی کران آفریدگار تاکید دارد. یعنی اگر خدا بخواهد، می تواند حتی همان بینش و بصیرت ِ آدمی در هنگام ِِ"کسب" [ یعنی زمانی که خداوند هر دو جانب بد و خوب ِ اجرای فعلی را در ضمیر انسان آشکار می سازد و او را مخیر به انتخاب یکی از این دو می گرداند] را نیر از وی سلب کرده، وی را کورکورانه به اجرای حکم ِ قُدَر بر انگیزد. چنانکه در حدیثی آمده است :

انَّاللهَ اِذا اَرادَ اِنفاذَ اَمر سَلَبَ کُلّ َ ذی لِبّ َ لُبّهُ ُ 
وقتی خدا اراده کرد که کاری تحقق یابد، عقل ِ هر عاقلی را [ موقتا]  از وی سلب  می کند.  (1) مولانا با توجه به مفهوم این حدیث جایی دیگر از مثنوی سروده ست:

چون قضا آید، نبینی غیر پوست
دشمنان را باز نشناسی ز دوست
چون چنین شد، ابتهال آغاز کن
ناله و تسبیح و روزه ساز کن

می فرماید از سر نیاز و اخلاص نزد خدا به زاری بنال که تو را گرفتار قضای بد نکند،که اگر چنین کرد، دیدۀ عقلت هم از تشخیص خوب و بد امور باز می ماند. چالش اینجاست  که : مولانا از سویی آدمی را اسیر و در بند ِ  خواست الهی می بیند:3/2077

هر نفر را بر طویلۀ خاص او
بسته اند اندر جهان ِ جست و جو
از هوس گر از طویله بگسلد،
در طویلۀ دیگران سر در کند،
در زمان، آخرچیان ِ چُست ِ خوش،
گوشۀ افسار او گیرند و، کش!

طویله، طناب بلندی ست که پای ستوران را در اصطبل با آن می بندند تا حیوان از حدی که برایش در نظر گرفته اند، فراتر نرود.
می فرماید در این جهان ِ جستجو و" آزمایش و خطا" ــ که هر کس با امیدی ، دست بکاری می زند ــ برای افراد،  سرنوشتی ساخته اند . حال اگر فردی از روی هوس و کنجکاوی قصدِ تغییر مسیر زندگی خود را داشته باشد،آخوربانان چابک و تیز رفتار، که همان فرشتگان نگهبان باشند، به یک چشم به هم زدن افسارش را کشیده، وی را به راه ِ  سرنوشت ِ مخصوص خودش می اندازند . [مثلا اگر فرعون راه موسی را بخواهد در پیش گیرد، فرشتگان الهی مانعش می شوند.] مولانا باز جایی دیگر از مثنوی به دو دلی فرعون اشاره می کند:

چند آن فرعون می شد نرم و رام
چون شنیدی او ز موسی آن کلام
چون به هامان که وزیرش بود، او
مشورت کردی، ــ که کینش بود خو ــ ،
پس بگفتی: "تا کنون بودی خدیو !
بنده گردی ژنده پوشی را به ریو ؟
کین نه بر جای است، هین از جا مشو!
 نیست چندان ، با خود آ ، شیدا مشو ! 4/1248

دست تقدیر از آستین هامان ، وزیر فرعون بر آمده بود که وقتی دو دلی ِ وی را مشاهده می کرد به او می گفت: "تو همیشه پادشاه بوده ای و حالا بندگی ِ ژنده پوشی بی سرو پا را می خواهی بپذیری؟نه این رسم ِ خرد مداری نیست او که حرف مهمی نزده است، نکند شیدا و دیوانه شوی و به کیش او در آیی!" اماازسویی دیگر چنانچه کافری پیر یعنی کسی که تمام عمرش را  چون فرعون  درکفر و عصیان سپری ساخته ، آگاه گشته به قدرت بی کران خداوندی سر نهاده و توبه کند، توبه اش به درگاه الهی مورد پذیرش قرار می گیرد. اما چگونه، آیا سبب ِ توبۀ فرعون قضا و قدر الهی بود ؟ و یا او عنان سرنوشت خویش را در اختیار داشت که دست به توبه زد؟ و آیا واقعا توبه کرد یا چون ابلیس بهانه آورد بجای توبه ، خود را مظلوم دید؟ این چالش را می بایست با تامل در معنی ابیات با چشم دل دید . شاید سال ها به درازا بکشد تا خواننده مثنوی آنها را دریابد:

تفسیر ابیات :
کافر ِ پیر ار پشیمان می شود،
چون که عذر آرد، مسلمان می شود .... 2444

بیت بالا ضمن حکایتِ  تحفه بردن اعرابی سبویی از آب، به درگاه خلیفه ای دادگر آورده شده است. چنین بوده که همسر اعرابی، فقر فراوان شوی را با زبانی بس گزنده بیان می دارد؛ چندانکه مرد بر آشفته و قصد ترک یار و دیار می کند . زن از در التماس در آمده و گریستن آغاز می کند ، مبادا مرد برود . اعرابی را دل به رحم آمده و تقاضای عفو از همسر می کندو این بیت آورده می شود :

مرد گفت :"ای زن، پشیمان می شوم
گر بدُم کافر، مسلمان می شوم

یعنی اگر تا کنون نسبت به تو ناسپاسی کردم،اکنون از در تسلیم آمده، مطیع رای تو می گردم. ذهن ِ پویا و آفرینشگر مولانا از تامل در چنین معنی، متوجه ِ قضا و قدر الهی گشته، ادامۀ  حکایت اعرابی و زنش رابرای زمانی دیگر نهاده به کشمکش میان ِ موسی و فرعون می پردازد:

کافر پیر ار پشیمان می شود 
چون که عذر آرد، مسلمان می شود

 دو معنی داشتن هر یک از واژگان ِ " کافر"و "مسلمان" این بیت را محل برداشت های گوناگون مفسران مثنوی کرده است .از واژۀ "کافر"، هم  می توان معنای انسان بی دین را دریافت و هم آدم سرکش و ناسپاس.
مراد از واژۀ "مسلمان" نیز، هم می تواند اشاره به انسانی متدین و پیرو اسلام باشد، و هم به کسی که از در تسلیم و انقیاد در آمده باشد . معلوم نیست سر نهادن او از روی ایمان قلبی ست و یا بر اثر ترس و تعجب و دو رویی و امثال آن . چنانکه  مثلا  آیه 14 سوره الحُجُرات به اعرابی کهتنها برای کمک گرفتن از قدرت مادی مسلمانان رو به پیامبر اسلام آورده مسلمان شده بودند می گوید: " قالّت ِ الاَعرابُ امّنّا قل لَم تُو مِنوا وَ لکِن قُولو ا اَسلَمنا.... " "اعراب بادیه نشین گفتند: ایمان آوردیم . بگو ایمان نیاورده اید، بگویید که تسلیم شده ایم، و هنوز ایمان در دل هاتان داخل نشده است ..." (ترجمه آیتی) حال باتوجه به موارد یاد شده نظری بردیدگاه مولانا در باره ایمان فرعون بیفکنیم:
در این که فرعون اسلام آورده و سر براه در گذشت و یا در کفر مرد، در میان ِ بزرگان شریعت و عرفان اختلاف نظرست . توضیح آنکه در عرفان ِ نظری میان دو نوع ایمان ِ "ایجادی و ایجابی" اختلاف و تعامل است .
{منظور از "ایمان ایجادی"، همان انقیاد و متابعت از اصول خلقت... است ...که بر همه موجودات و کائناتحکم می راند.بنا بر این در تبعیّت و انقیاد از قوانین تکوینی میان مومن و کافر تفاوتی نیست ...و منظور از "ایمان ایجابی" همان ایمان شرعی ست، که بصورت ایمان به خدا و پیامبر نمودار می شود .}  (2) 
آن اَنَا بی وقت گفتن لعنت است
آن انا در وقت گفتن، رحمت است
آن انا منصور، رحمت شد یقین
آن انا فرعون، لعنت شد ببین ! 2/2523

حاصل آن که موسی و فرعون هر دو ایمان ایجادی داشتند .یعنی هر کدام از آنان نشان دهنده یا محل ظهور ِ یکی از اسامی ِ الهی بودند .موسی نماینده  اسم ِ هادی و فرعون نمایندۀ اسم ِ مُظل". یعنی خدا هم هدایت کننده مردم است و هم گمراه کننده آنان . اما از دیدگاه شریعت گرایانه که نظر به ایمان ِ ایجابی آدمیان دارد ، موسی مومن و فرعون کافر بود. وگرنه هم موسی و هم فرعون، در مسیر و راه ِ خویش از قضا وقدر الهی پیروی می کردند. یکی از روی اراده و میل خویش و دیگری بدون آنکه بخواهد بسوی خدا کشیده می شدند . مولانا در بیان همین معنی ست که  می سراید:

آن اَنَا بی وقت گفتن، لعنت است
پس از این رو، کفر و ایمان شاهداند
بر خداوندیش هر دو ساجداند
لیک مومن دان که طَوعا ساجد ست
زآنکه جویای رضا و قاصد است
هست کُرها گبر هم یزدان پرست
لیک، قصد ِ او، مرادی دیگرست       2/2543

که اشاره به بخشی از آیه 83  سورۀ آل عمران دارد :
 أَ فَغَيْرَ دينِ اللَّهِ يَبْغُونَ وَ لَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ
طَوْعاً وَ کَرْهاً وَ إِلَيْهِ يُرْجَعُونَ .
آیا دینی جز دین خدا می جوین؛ حال آن که آنچه در آسمان ها و زمین است، خواه نا خواه تسلیم فرمان اوهستند. و به نزد او باز گردانده می شوید. (ترجمه آیتی) بنا بر این کفر فرعون و ایمان موسی هر دو سرچشمه در حکمت الهی دارند . در میان آدمیان است که ظاهرا یکی را خوب و دیگری را زشت در می یابند :

کفر هم نسبت به خالق حکمت است
چون به ما نسبت کنی، کفر آفت است   1/1998
محمد بینش ِِ آلمان
http://zibarooz.blogfa.com/post-94.aspx
 
                     ادامۀ مطالب در موسی و فرعون4
                                                         
 زیر نویس :
1 . جامع صغیر، ج1 ، ص 66 ، به نقل از احادیث مثنوی، فروزانفر ، ص13
2 . زمانی ، کریم . شرح جامع مثنوی معنوی ، دفتر نخست، ص 731
 



google Google    balatarin Balatarin    twitter Twitter    facebook Facebook     
delicious Delicious    donbaleh Donbaleh    myspace Myspace     yahoo Yahoo     


نظرات خوانندگان:


حسین جعفریان
2015-04-27 18:53:52
این تعابیر عالمانه و زیبا و مفید برای من تازگی دارد.خیلی علاقه دارم که با افکار مولانا را از دید روانشناسی آشنا بشوم.با سپاس فراوان از م جریان این برنامه.ح.جعفریان

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد