logo





بانو مَرو!

در سوگِ سیمین بانو بهبهانی

چهار شنبه ۲۹ مرداد ۱۳۹۳ - ۲۰ اوت ۲۰۱۴

رضا بی شتاب

reza-bishetab.jpg
بانو زِ شهرِ شعر می روی، تو مَرو
این سرزمینِ زخم خورده می خواهدت هنوز به تمنا
می نامدت هنوز به تمنا
ماه بانو! شقایقِ شب های تارِ ما، تو مَرو
گُلِ دلتنگ را تنها رها مکن تو به گلزار
غزل چه کُنَد؟ بی تو عزادار می شود
ای باغِ ارغوانیِ روزگار، ای زنبقِ زمان، تو مرو
چشمانِ رازدارِ سخنگو مَبَند
لبهای قصه گویِ خوش آوازِ رازقی مَبَند
غوغایِ مرغانِ باغ در پشتِ پنجره
کجا رَوَند بی تو، پناه به کِه آرَند بی تو
بانوی بوسه ها و تبسم
بانویِ آفتاب
آغوشِ زندگی تهی می شود، تو مرو
همچون ستاره به ناگهان
پنهان مَشو، تو مرو
آستانِ سبزِ سخن، پاییز می شود، تو مَرو
نیلوفری به فرّ وُ شکوهِ شعر
از آسمانِ خانۀ این مردمان، تو مرو
زیباترین سرودِ هستیِ این سرا؛ تویی
ترانۀ گُل، ستارۀ آبی، پرندۀ مهتابِ ما، تو مرو
این موجِ سوگ آسیمه سر
به صخره وُ ساحل، به سینۀ دریا
به جستجویِ تو مُویَد مدام، تو مرو
دانم که مرگ، حدیثِ حادثۀ سنگ ست وُ زندگی
ای همه گرمایِ زندگی، تو مرو
بارانِ واژه به غوغا رسیده وُ اینک غریوِ غم
امان نمی دهد دَمی به قلم، تو مرو
بانویِ بیقرار
بانویِ انتظار
این کاروانِ کولیانِ دربدرِ شعرِ تو
به کدام کوی بی تو رَوَند وُ، کدام در، بی تو بکویند
آه ای سپیدۀ آشنای عشق در چشمِ شاعران
از پیشِ ما به سفر، تو مَرو

2014/8/20
http://rezabishetab.blogfa.com‍


نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد