پیراهنت پروانه داشت
توبا یک سیب
میان عطرِ کف دست
نرم گا م برمی داشتی
درمشامِ گل ها .
پشت سرِ ما،انجیرها
درون برگ ها
زنجیربودند .
روی نیمکت نشستیم
پوست سبزِ پسته های خام را
با ناخن کند یم .
آنجا ،همه چیز
طعمِ مغزِ سبزِ پسته داشت .
تابستان ما را دوست داشت
تابستان ترا بیشتر دوست داشت،
زیرا پیرا هنت،رنگ پروانه داشت .
خرگوش روی چمن
به لبِ خندان تو
خیره بود .
وقتی شعرتازه را می شنیدی
ابر روی نیمکت ما
سا یه می انداخت .
چشمان ما بسته
به دور درختان
می رقصیدند .
درنوازش برگ ها
ما مثل انجیرها
پنهان نبودیم .
مجید خرمی
دوازده آگوست ،دوهزاروچهارده
فرانکفورت
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد