در بازیهای جهانی فوتبال در برزیل، تنها کشوری که هوادارانش دارای پرچم های گوناگونی بودند،ایران بود! اگر از کار مسخره کسی که در بخش سفید پرچم سه رنگ خود نوشته بود "چلو وکباب" که شوخی بی مزه ای آن هم باپرچم ملی یک کشور بود، بگذریم دست کم از سه پرچم گوناگون می توان نام برد: یکی پرچم حکومت اسلامی که به واژه عربی "الله "و "الله و اکبر" مزین است که پرچم زورکی حکومت اسلامی است و شمار زیادی از مردم ایران آن را پرچم خود نمی دانند؛ دیگری پرچم شیرو خورشید نشان و سومی پرچم سه رنگ ایران بدون هیچ نشانی بر آن.
از دید نگارنده پرچم ملی ایران پرچم با نشان شیرو خورشید است. همآن پرچمی که نگاه و بینشی نادرست کوشش می کند که آن را نشان سلطنت و سلطنت خواهان یا پهلوی خواهان نشان دهد. برای درک بهتر چگونگی پدید آمدن نشان شیرو خورشید بر پرچم ملی ایران بهتر است که نگاهی به تحقیق همه جانبه وتاریخی زنده یاد احمد کسروی که در نوع خودبهترین است بیاندازیم. کسروی در این یاره شرحی مفصل ذاذاه ومی گوید:
".... پیدایش شیر و خورشید بی شک قرنها پیش از صفویان بوده و ما چنان که خواهیم دید سکه هایی در دست داریم که چندین صد سال پیش از شاه عباس زده شده[اند]."او سپس به نقش شیر وخورشید تنها پرداخته وچنین می نویسد:
"شیر تنها و خورشید تنها
یکی از عادت های دیرینه آدمیان است که در کارهای خود از شکل های جانوران و دیگر آفریدها استفاده می جویند. چنان که این همه الفباهای گوناگون، ریشه هر کدام از آنها شکل های جانوران و دیگر چیزها بوده که آدمیان دیرین برای فهمانیدن اندیشه های خود به کار می برده اند.
از جمله دلیل هایی که خواهیم شمرد، در ایران و دیگر سرزمین ها از قرن های بسیار باستان پادشاهان و فرمانروایان شکل های جانوران و ستاره های آسمانی به ویژه دو شکل شیر و آفتاب را بر (درفش ها )درفش نام پارسی بیرق است و چنان که خواهیم دید فردوسی و دیگران همیشه این نام را به کاربرده روی سکه ها و دیگر ابزارهای شاهی می نگاشته اند. نگاشتن را در اینجا و در بسیار جاهای دیگر به معنی اصل آن که نقش/ کردن باشد به کار برده ایم .خورشید درخشان ترین جرم آسمانی و پادشاه ستارگان است و می دانیم که نزد مردمان باستان جایگاه بس بلندی داشته که گاهی به پرستش [آن] نیز برمی خاسته اند. شیر هم دلیرترین همه درندگان و پیش مردم به سنگینی و پابرجایی، بلکه به مردانگی نیز موصوف است که خود بهترین نمونه پهلوانی و برای نقش بر درفش ها و سپرها و دیگر ابزارهای جنگ، شایان ترین شکل می باشد.
در ارجمندی شیر پیش مردمان این بس که نام او را در هر زبان و هر سرزمین به کودکان می دهند و ما پادشاهان بسیاری به نام لئو یا اسد یا شیر یا ارسلان (نام های لاتینی و تازی و پارسی و ترکی شیر است ) در تاریخ داریم و از برخی از ایشان دلیل در دست هست که به شکل شیر علاقه داشته و به رواج شهرت آن می کوشیده اند.
در ایران چه پیش از پیدایش اسلام و چه پس از پیدایش آن، نقش شیر معروف بوده که هم بر درفش ها و سکه ها و خرگاه ها و دیگر ابزارهای شاهی می نگاشته اند و هم پیکر آن را بر روی دیوارها یا بر سردروازه ها از سنگ می تراشیده اند.
نخستین دلیل این موضوع، یکی سنگ شیر همدان است که از شاهکارهای فن سنگ تراشی باستان بوده و از بس سالخورده و پیر است، زمان و تاریخ آن از میان رفته [است]. دیگری پیکر شیر و گاو است که در چندین جا بر دیوارهای کوشک هخامنشیان در استخر نگاشته شده، بدین سان که شیر چنگال بر کمرگاو فرو برده، به دریدن آن پرداخته است.
دومین دلیل، سکه های فراوانی است که از پادشاهان ایران از مغولان و صفویان و دیگران با نقش شیردر دست هست. نگارنده دانه هایی را از این سکه ها در تصرف دارم و گراور برخی از آنها را نیزخواهیم دید.
سومین دلیل یادهایی است که شاعران پارسی در قصیده ها و مثنوی های خود از درفش ها و نقش های گوناگون آنها نموده و چه بسا که نام شیر را برده اند. بلکه [حتی] می توان گفت که در زبان شاعران یکی از ضرب المثل های معروف بوده است........
....استاد ابوالقاسم فردوسی در شاهنامه در بسیار جاها یاد درفش می نماید و در دو جا درفش های گوناگون سرداران ایران را یکایک می ستاید. نخستین جا در داستان رستم و سهراب است که هجیر در پاسخ پرسش های سهراب از یکایک سرداران ایران نام برده و درفش هر کدام را جداگانه می ستاید. "
برای اینکه سخن به درازا نیانجامد، از دیگر بخش های داستان چشم پوشیده تنها بیت هایی را که در ستایش درفشهاست در اینجا می نگاریم:
یکی زردخورشید پیکردرفش سرش ماه زرین غلافش بنفش
زده پیش او پیل پیکر درفش به نزدش سواران زرینه کفش
یکی شیرپیکر درفش بنفش بر آن نیزه بر شیر زرین سر است
یکی گرگ پیکر درفش از برش به ابر اندر آورده زرین سرش
درفش پس پشت پیکر گراز سرش ماه سیمین و بالا
کسروی نمونه های دیگری از شعرهای شاعران گوناگون را برای استواری سخن خود به میان آورده که برای جلوگیری از به درازا کشیدن مطلب از آوردن آن ها خودداری می شود.او سپس نتیجه می گیرد:
"پس
نتیجه اینست که در زمان ساسانیان و پیش از آنان در ایران، درفش های گوناگون از زرد و سرخ و بنفش و سیاه به کار برده و بر پرچم های دیبای آنها شکل های گوناگون از خورشید و ماه و شیر و پلنگ و گرگ و گراز و پیل و اژدها و آهو و مرغ و همای نگاشته و بر نوک آنها پیکرهایی از ماه و از شیر، از سیمین و از زرین نصب می نموده اند.
در باره چگونگی پیوستن شیر و خورشید به یکدیگر.
کسروی در این باره می نویسد:داستان این بوده"غیاث الدین کیخسرو، پسر علاءالدین کیقباد، که از پادشاهان سلجوقی آسیای کوچک[بوده]، در سال634 به جای پدر خودبه تخت پادشاهی نشست. این پادشاه دختر پادشاه گرجی را به زنی گرفت وچون گرجیان خوشرویند و آن دختر خوشروتر می بوده،کیحسرو دل به او باخت و از سبکسری چنین خواست که پیکر او را بر روی سکه های سیمین(درهم ها)بنگاراند. ولی این کار مایه آزردگی سخت مردم توانستی بود.زیرا در گذشته از آنکه پیکر نگاری به روی سکه های سیمین شیوه شاهان اسلام نبودی و این خود ناپاسداری شمرده شدی، نگاشتن پیکر زن یکباره با آیین اسلام ناسازگار می بود [و ]جز دشمنی با آن دین بشمار نرفتی. از این رو پیرامونیان کیسخرو به جلوگیری برخاستند. ولی چون کیخسرو سخت پافشاری می نمود،برخی از ایشان(گویا از ستاره شناسان) چنین راه نمودند که پیکر شیری را نگاشته و روی آن رخسارهم چون خورشید آن زن را بنگارندکه اگرکسانی به جستجو برخاستند و پرسشهایی رفت گفته شود رویه طالع(زایچه) پادشاه است[،] که هنگام زاییده شدن او خورشید در برج اسد(شیر) می بوده؛ همین کار را کردند و این شکل پدید آمد.این چیزی است که ابن عبری که یکی از تاریخ شناسان بنام می باشد نوشته........ابن عبری یکی از تاریخ نویسان باریک بین و راست گوست و چون جایگاه شهرش(ملاطیه) به جایگاه کیخسرو و زمان زندگیش به زمان او نزدیک می بوده نوشته اش در خور آن است که ما استوارش داریم.
از آن سو جای خوشنودی که نمونه هایی از آن سکه های کیخسرو در دست است ومن خود دانه هایی از آن ها را(از سیمین و مسین)به دست آورده ام"
....."این شیر رویش به سمت راست است و خود بی یال میباشد و شمشیر در دست ندارد. خورشید نیز دایره درست است وخود روی آدمی با چشم[، ] ابرو و دهان می باشد."
به هر رواین شیر و خورشید در درازای زمان دگرگونی هایی یافته و ..در زمان محمد شاه(رمان سلطنت از 1834 تا 1848) بوده است که شیرو خورشید با شکل کنونی پدید امده و نشان دولت ایران گردیده. این را نیز باید افزودکه"شیرهای شیرو خورشید پیش ار رمان محمد شاه بی یال میبوده و از زمان اوست که به پیروی از پیکر نگاری های اروپا شیر را یال دار گردانیده اند".
کوروش گلنام
دوشنبه 27 امرداد1393 ـ 18 اوت 214
نظرات خوانندگان:
یاد آوری کوروش گلنام 2014-08-20 06:19:02
|
خوانندگان گرامی
چون فراموش شد ماخذ کتاب مورد استفاده در نوشتن این مقاله آورده شوددر اینجا ماخذ آورده می شود:نام کتاب: چند مقاله، احمد کسروی چاپ نخست، چاپخانه مهر(اسفند 1374 ـ مارس 1996) مقاله"تاریخچه شیرو خورشید"رویه های17 تا 35 |
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد