ای نازنین من!
وقت است
بردمی!
از سینه ی کویر
جو شی و
گل دهی!
بی تو بهار هم
آخر بهار نیست !
گیسوی یار هم ،
جز شام تار نیست!
بی تودر این قفس ،
از بس که تار یأس
بسته ره نفس
گویی نمانده کس!
ای گل طلوع کن!
نور بهاره شو!
خورشید واره شو!
دیگر
درنگ
بس!
جعفر مرزوقی( برزین آذرمهر)
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد