logo





بخشنامه محدودیت اشتغال اتباع بیگانه،
زمینه ­ساز بهره کشی باز هم بیشتر از مهاجرین افغان

سه شنبه ۱۴ مرداد ۱۳۹۳ - ۰۵ اوت ۲۰۱۴

محسن نکومنش فرد

اسحاق جهانگیری معاون اول رییس جمهور ایران در بخشنامه‌ای جدید اشتغال اتباع بیگانه در دستگاه‌های دولتی و عمومی غیر دولتی ایران را ممنوع اعلام کرد و به وزارت کار ماموریت داد تا اسامی دستگاه‌هایی را که در این باره همکاری نمی‌کنند، اعلام کند. براساس بخشنامه ۲۲ تیرماه از تمامی دستگاه‌های دولتی، عمومی غیر دولتی، شرکت‌ها و پیمانکاران آنها خواسته شده تا کارگران مورد نیاز خود را تنها از نیروی کار ایرانی تامین کنند.

در سال های اخیر روند فشار بر مهاجرین افغان و تهدید به اخراج آنها از سوی جمهوری اسلامی با شتابی فزاینده ادامه داشته است و هر روز محدودیت­های تازه­­ای برای این قشر زحمتکش و محروم از ابتدایی­ترین حقوق اجتماعی و صنفی ایجاد می­شود. اگر به گذشته کمی دورتر رجوع کنیم بدتر شدن شرایط مهاجرین افغان در ایران در طی سال­های اخیر را بهتر درک خواهیم کرد. هیات وزیران دولت میرحسین موسوی در جلسه مورخ ۲۳ شهریور ۱۳۶۲ تصویب کرده که وزارت­خانه­ها و سازمان­های دولتی و نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران نمی­توانند اتباع خارجی را در مشاغل کلیدی و پست­های حساس به کار بگمارند (تاکید از نگارنده است). در توضیح این گونه مشاغل کلیدی از جمله به مشاورین مالی و اداری، مدیریت عامل سازمان­ها و شرکت­های دولتی و وابسته به دولت اشاره شده است. اگر چه گرفتن چنین پست­هایی در همان سال­ها هم برای مهاجرین افغان در عمل غیرممکن بوده اما تصویب چنین بخشنامه­ای بیانگر میزان تحملی بسیار متفاوت با امروز در مورد مهاجرین از طرف مقامات مسئول آن روز جمهوری اسلامی است. تردیدی نیست که شرایط دوران جنگ و نیاز بیشتر جامعه به نیروی کار در آن روزها در میزان تحمل مسئولین نسبت به مهاجرین موثر بوده است. اما آنچه مسئولین جمهوری اسلامی،­ چه در آن روزها و چه امروز­، از درک آن عاجز بوده­اند لزوم نگاهی انسانی به مهاجر و پناهنده است و اینکه این نگاه نه تنها مغایر با منافع ملی کشور میزبان نیست بلکه در دراز مدت به منافع سرشار اقتصادی، سیاسی و اجتماعی کشور میزبان می­انجامد.

لازم به یادآوری است که بخشنامه اخیر دولت در شرایطی صادر می­شود که رهبر جمهوری اسلامی و به دنبال او بسیاری از مقامات مملکتی و به ویژه روحانیون سراسیمه و پی در پی در جهت افزایش جمعیت کشور فتوا صادر می­کنند و به شدت نگران کمبود نیروی کار در آینده کشور هستند. بسیار بعید است که این فتواها در عرض چنین مدت کوتاهی کشور را از نیروی کار بی­نیاز کرده باشد حتی اگر اکثریت مردم صمیمانه به طرح­های ضربتی برخی از روحانیون در مورد افزایش تعداد فرزندان به نیت دوازده امام و چهارده معصوم هم پاسخ مثبت داده باشند!

در تصویب این بخشنامه­هایی که هر از گاهی موجب نگرانی و اضطراب بیشتر پناهندگان و مهاجرین افغانستانی در ایران می­شود پوپولیسم متعفنی وجود دارد که هر انسان مسئولی را منقلب می­کند. این پوپولیسم کثیف در دوران ریاست­جمهوری احمدی­نژاد در بدترین و موذیانه­ترین و یا شاید ساده­انگارانه­ترین شکل آن از طرف محمد رضا رحیمی عنوان شد. رحیمی معاون اول رئیس جمهوری پیشین ایران ادعا کرده بود اگر کارگران خارجی از ایران بروند، بیکاری در این کشور به یک درصد کاهش می‌یابد! این ادعا در حالی صورت گرفت که نرخ بیکاری در کشورهای با ثباتی چون سوییس و آلمان در سال 2013 به ترتیب 3.5 و 5.4 در صد بوده است. معلوم نیست در دولتی که دقت آماری در حدی بوده که تعداد مهاجرین افغان را با اختلاف فاحش بین 1.5 تا 3 میلیون نفر برآورد می­کرده با کدام سیاست اقتصادی امکان کاهش آمار دو رقمی بیکاران به یک در صد میسر بوده است؟

وظیفه هر دولتی است که در جهت بهبود بازار کار و کاهش بیکاری تلاش کند. از این رو طبعا کسی نمی­تواند با سامان­دهی نیروی کار در ایران مخالفتی داشته باشد. اما اطلاعات موجود حتی درباره وضعیت کاری مهاجرین قانونی افغانستانی در ایران باور به موفقیت دولت در زمینه سامان­دهی بازار کار،با اتخاذ سیاست­های ضربتی، را دشوار می­کند. این در صورتی است که فرض را بر حسن­نیت صادرکنندگان بخشنامه اخیر بگیریم. در کشوری که هر روز، با کوچ روستاییان بومی به شهرهای بزرگ، نیازش به نیروی کار کارگران افغان دست کم در زمینه کارهای کشاورزی بیشتر می­شود نمی­توان همه این نیرو را یک­باره اخراج کرد. من تردید دارم که حتی اگر دولت ایران به لحاظ عملی قادر به این کار بود آن را انجام می­داد. این را هر کارفرمای کوچکی در بازار آشفته کار ایران درک می­کند پس وابستگان به حکومت که عمدتا به مافیای اقتصادی متصل هستند ممکن نیست نیاز خود به نیروی این زحمت­کشان کم­توقع را درک نکنند. به نظر می­آید بزرگ­نمایی در مورد تعداد نیروی کار غیرقانونی در ایران تنها بهانه­ای برای محدودیت­های بیشتر برای مهاجرین، چه قانونی و چه غیرقانونی و بهره­کشی باز هم بیشتر از آنان باشد. این در حالی است که همین حالا هم مهاجرین قانونی در ایران از ابتدایی­ترین امکانات رفاهی و اجتماعی محرومند. بسیاری از مهاجرین قانونی حتی از حق تملک یک موتورسیکلت محرومند و مجبورند آن را به نام یک ایرانی خریداری کنند.

طبق بخشنامه­های دولتی که در روزهای اخیر در شبکه­های اجتماعی منتشر شده مهاجرین افغان تنها در چهار شاخه و در کارهای بسیار طاقت­فرسا اجازه کار دارند. حتی کسانی که تخصصی دارند حق ندارند رسما به کاری خارج از این چارچوب مشاغل تعیین شده وارد شوند. تا جایی که شاعری چون محمد کاظم کاظمی رسما مجبور شده حرفه چوپانی را از لیست مشاغل مجاز برای خود انتخاب کند. با توجه با نیاز گسترده کمی بازار کار ایران در این چهار شاخه به عمل درآوردن شعار بی­نیازی از نیروی کار غیرایرانی به هیچ وجه در شرایط حاضر میسر نیست.

با این حساب متاسفانه نتیجه بسیار محتمل بخشنامه­هایی از این دست باز شدن بازهم بیشتر دست کارفرمایان حریص در بهره­کشی ظالمانه از نیروی کار ارزان مهاجرین افغان خواهد بود. هستند کارفرمایانی که حداقل انصاف را در برخورد خود با کارگران افغان به کار می­گیرند اما در بسیاری از موارد این کارگران به ناچار به تمامی شرایط کارفرمایان گردن می­گذارند. تهدید و ارعاب بیشتر مهاجرین موقعیت و جایگاه آنان، به ویژه کارگران باصطلاح غیرقانونی را در مواجه با کارفرمایان تنزل می­دهد. امروز بزرگترین کارفرمایان در ایران عوامل سپاه پاسدارانند که بخش بزرگی از سرمایه­های کشور را در اختیار دارند. "دولت تدبیر و امید" با صدور چنین بخشنامه­هایی، خواسته یا ناخواسته، آب به آسیاب سرمایه­داران تازه به دوران رسیده­ای می­ریزد که نشان داده ­اند ولعی سیری­ناپذیر دارند. دولت روحانی ناچار است به طور شفاف راه خود را از این استثمارگران جدا کند. در غیر این صورت در بهره­کشی افسارگسیخته گرگان اقتصادی سهیم شده است.

طبق آمارهای مسئولین جمهوری اسلامی بیش از یک میلیون و دویست هزار فارغ­التحصیل دانشگاه در ایران بیکار هستند. آیا این گروه تحصیل کرده حاضرند در بخشهایی از بازار کار که دولت ایران تنها مجوز کار در آنها را به مهاجرین افغانستانی می­دهد مشغول به کار شوند؟ تجربه سی سال گذشته جامعه ایران باور به این امر را دشوار می­کند. اگر هم گروهی از این لشکر فارغ­التحصیلان بیکارحاضر به کار در این شاخه­ها شوند بی­تردید بخش ناچیزی از این جمعیت بزرگ را تشکیل می­دهند. این گونه راه­حل­های ساده از سوی هر دولتی در این شرایط در خوش­بینانه­ترین نگاه ساده­اندیشی است. تنها در صورتی می­توان به شعارهایی از این دست دل بست که ابتدا اقدامی در جهت کوتاه کردن دست غارتگران بزرگ از اموال مردم انجام گرفته باشد، امری که متاسفانه هنوز از سوی هیچ دولتی در جمهوری اسلامی بدان توجه جدی نشده است. دولت احمدی­ نژاد هم که با شعار مبارزه با فساد اقتصادی روی کار آمد بزرگترین اختلاس­های مالی را در پرونده هشت­ساله خود یدک می­کشد.

انتظار می­رود دست کم اقشار باسواد جامعه فریب این شعارها را نخورند و از حق حیات مهاجرین و پناهجویان افغان که در این سالها مسئولیت انجام کارهای مشقت­بار در ایران را به دوش کشیده ­اند دفاع کنند. شرم­آور است که بسیاری از کودکان افغان در ایران از حق تحصیل محرومند. این در حالی است که حتی کشور پاکستان با وجود انبوه مشکلات اقتصادی، سیاسی و امنیتی حقوق و احترام نسبتا خوبی برای مهاجرین افغان و فرزندانشان قائل است و تا حدودی کرامت پناهنده را پاسداری می­کند. باعث تاسف است که حتی بخشی از هم­وطنان تحصیل کرده­مان محرومیت بخش­هایی از جامعه ایرانی از تحصیل را توجیهی برای گرفتن حق تحصیل از کودکان افغان قرار می­دهند. در معرکه و هیاهوی مقامات جمهوری اسلامی در جهت لزوم افزایش جمعیت هیچ توجیهی برای فشار بر نیروی کار زحمت­کشان افغانستانی در ایران امروز باقی نمی­ماند.

محسن نکومنش فرد، نویسنده و فعال در زمینه حقوق مهاجرین،
استکهلم، پنجم اوت 2014

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد