logo





چرا این ضرب المثل سیاسی ترین ضرب المثل شده است؟

سه شنبه ۷ مرداد ۱۳۹۳ - ۲۹ ژوييه ۲۰۱۴

مسعود نقره کار

masoud-noghrekar-4.jpg
بعضی از ضرب المثل ها را می توان با مَثَل زدن تعریف کرد. ضرب المثلِ "دیگ به دیگ میگه روت سیاه، سه پایه میگه صلی علی " یکی از این ضرب المثل هاست. تعریف را با 5 مثال آغاز می کنم تا به چرائیِ سیاسی ترین شدن این ضرب المثل برسم .

******

۵ مثال یا نمونه :

۱- " .....تارنمای "بازتاب" که نظرات محسن رضائی فرمانده سابق سپاه پاسداران و دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام را باز می تاباند، در تاریخ ۸ مهر ماه سال ۱۳۸۴ مطلبی با عنوان "مسئولان جمهوری اسلامی میراث شکنجه ها را اَسان از دست ندهند"منتشر کرده است ."میراث شکنجه ها" دراین مطلب "عزت شاهی"و افکارش قلمداد شده اند، فردی که: "... مبارزه را در دامان نهضت اسلامی خرداد۴۲ تجربه کرد و از معدود بازاری های متدین بود که در سازمان مجاهدین فعالیت می کردو به دلیل همان تدین خود هیچ گاه اسیر انحرافات فکری سازمان نشد."

نویسنده این مطلب با اشاره به خاطرات "عزت شاهی" ی مجاهد، که گویا بالاخره به دامان حکومت اسلامی بر گشت، بر اَن است تا ضمن نشان دادن" مقاومت مردانه "ی عزت شاهی، یاداَور" شکنجه های وحشتناکی که در کمیته مشترک در باره زندانیان مبارز مسلمان اعمال می شد " نیز باشد. او از زبان عزت شاهی نمونه هائی از شکنجه های دوران رژیم شاه را نیز بر می شمارد:

"هنگام بازجویی، مأمورینی که می آمدند مرا مثل بادمجان روی زمین می کشیدند. موقع بالا بردن از پله ها سرم به پله می خورد و دور سرم همه ورم کرده بود. در سالن بازجوها بالای سرم می آمدند. یکی آتش سیگار می انداخت. دیگری تف می کرد و آن دیگری آب دماغ حواله ام می کرد. لباس هم که نداشتم لخت بودم. یکی می آمد پای مرا از وسط باز می کرد و همه جایم پیدا بود. یکی می گفت: چریک چطوری؟ دیگری می گفت: چروک چطوری؟ مرا که لباسی بر تن نداشتم بر روی زمین سرد می نشاندند و هرچه التماس می کردم که یک تکه کاغذ و یا مقوایی به من بدهید بی فایده بود... مدت ۵ ماه در سلول انفرادی و یک ماه هم دربند شماره ۳ زندانی بودم و دراین مدت یک بارهم اجازه حمام رفتن به من ندادند.(ص 124- 125).

این که رژیم پهلوی ، بساط شکنجه های وحشتناک اش به راه بود، پوشیده نمانده است. شگفتی اَور این که سخنگویان حکومت اسلامی، یعنی حکومت هولناکترین شکنجه ها، حکومت شلاق، حکومت مُثله کردن مخالفان و دگراندیشان و روشنفکران، حکومت سنگسار، گردن زدن، قطع کردن دست و پا، چشم از حدقه در اَورددن، و... به شکنجه گری رژیم پهلوی اعتراض و انتقاد می کنند، سخنگویان حکومتی که شکنجه، و معرب و مسلمان شده ی اَن "تعزیر"، جانمایه ی حیات اش است.(1)

2- " ....بسياری از کارهای احمدی نژاد آميزه ای از علايم روان پريشی و عوامفريبی ست. نامه به بوش يک نمونه است. ناديده پنداشتن ضعف ها و خطا های خود و فرافکندن ( projection ) آن ها بر ديگران نشان از ويژگی گفته شده دارد. بدون ترديد دولت بوش و بوش لغزش ها و خطا های زياد، و گاه بزرگی مرتکب شده اند که مورد انتقاد و نارضايتی حتی بيش از نيمی از مرم امريکا ست، و بی شک شباهت های زيادی ميان عملکرد بوش و احمدی نژاد و شخصيت هر دو وجود دارد اما تفاوت ها و وجوه افتراق ها نيز کم نيستند. برای نمونه نگاه کنيد به برخورد بوش به کاريکاتوريست ها، طنز نويسان و طنز پردازانی که او و دولت اش را به نقد و طنز و تمسخر می گيرند. بوش مطرح ترين آن ها را به ميهمانی های خود دعوت می کند و کار آنها را به عنوان تجلی آزادی بيان در امريکا تائيد می کند. آيا جناب احمدی نژاد و دولتمردانش در همين حد تحمل و سعه صدر دارند؟.

احمدی نژاد در حالی به سراغ "ارشاد و اصلاح" رهبران سياسی و مذهبی جهان و مردمان "غرب "رفته است که خود و تعدادی از وزيران کابينه اش متهم و شريک جرم جنايت هائی هستند که هر روزه در ميهنمان اتفاق می افتد و زندان ها ی بی شمار حکومت شان شکنجه گاه ها و قتلگاه های دگر انديشان سياسی و مذهبی و روشنفکران ميهنمان بوده وهست.

نامه احمدی نژاد به بوش شرح احوال بيماری ست که برخی از علايم بيماری اش، همچون فرافکنی، خود بزرگ بينی، خود محوربينی و عظمت طلبی روان پريشانه را روی کاغذ آورده است :

".... بايد خودمان را برای اداره جهان آماده کنيم چون اسلام دين سلامت همه ی جهان است و در هر جايی که حکومت اسلام تشکيل شود، همه می توانند آنجا زندگی کنند......دولت اسلامی مقدمه ی تشکيل يک جهان اسلامی ست..."

"....یکی از من پرسید فلانی می گویند تو ارتباط داری، گفتم بله دارم، پرسید واقعا" ارتباط داری؟ با چه کسی؟ و من گفتم با خدا ارتباط دارم...مگر حتما" باید در این قرن از دل کوه شتر بیرون بیاید تا دوستان قبول کنند معجزه را...؟ "(2)

"...این رئیس جمهور امریکاهم مثل ماست . یعنی به ایشان هم الهام می شود...( البته )الهام از نوع شیطانی اش، شیطان به رئیس جمهور امریکا الهام می کند..."(3)/ (4)

3- فرخ نگهدار، رهبر سازمان فدائیان اکثریت با فرافکنی فجایعی که خود از بانیان اصلی آن بوده است، خاک بر چشم مردم، به ویژه نسل جوان می پاشد. او هر جا که امکان می یابد به مجاهدین و رجوی به دلیل «سیاست های فاجعه بارشان در دهه 60″ و سیاست های کنونی شان حمله می کند. در این فرافکنی اما آنچه چشم گیر است بی پرنسیبی نگهدار است. او هنگامی که ملتمسانه و ثناگویان خواستار نزدیکی به بارگاه خمینی بود، برای جلب نظر خمینی و ارگان های سرکوبگرش خواستار سرکوب و کشتار مجاهدین و لو دادن آن ها شد (5)، پس از آنکه از حاشیه بارگاه خمینی به شوروی پرتاب شد به یکباره شهدای مجاهدین را ایثارگرانی خواند که می باید از ایستادگی شان تجلیل کرد، و بدینگونه فرمان تقدیر از آن ها صادر کرد، و بعد پای اش که به اروپا رسید دو باره رهبرمجاهدین بدل به امثال "دیک چینی" های فاجعه آفرین شد. (6)
نگاه کنید به این فراز تا فرافکنی ای که نه فقط رجوی، که دامنگیر ملت هم شده، بهتر ببینید:

"… اما در این نظام فقط یک چهارم از قماش چِینی و رجوی اند. ربع دوم بیشتر از قماش عقل فروشان اند. بیانیه موسوی بیان "نیمه دیگر" جمهوری اسلامی است، نیمه ای که صدای پای زمان را می شنود و نیز خبر دارد که آن نیمه دیگر از درون شکسته است؛ نیمه ای که ارزش اعتماد ملت را می فهمد و هیچ تکیه گاهی هم جز اعتماد ملت را نمی خواهد، نیمه ای که می داند که این اعتماد اصلا چشم بسته نیست، از نوع اعتماد ملت به آیت الله خمینی نیست…" (7)

اندکی انصاف کافیست تا فرخ نگهدار - و مشابهین اش- با توجه به عملکرد خویش و سازمان اش در سال های دهه 60 به خود اجازه ندهد گستاخانه در مورد مجاهدین و بسیاری از جریان های سیاسی که همراه "خط امام"نشدند، به فلسفیدن و آموزش های اخلاقی روی آورد:
"… با سال‌های سیاه دهه ٦٠ و تجربه تلخ و خونین مجاهدین ثابت شد هر جا که ارزش‌های اخلاقی و آرمان‌های انسانی مبنای سیاست گذاری نباشد، هر جا که مبارزه برای کسب قدرت سیاسی، یا مبارزه علیه قدرت سیاسی (رژیم) خود معیار و مبنای سیاست گذاری شناخته شود، همدستی علیه دشمن مشترک هم توجیه پذیر و هم اخلاقی خواهد شد…" (8) /(9)

4- حکومت اسلامی و ایادی اش سنگسار کردن یک زن 26 ساله سوری توسط " داعش "را محکوم کرده اند.

" ...برای نخستین بار از زمان تسلط داعش بر الرقه سوریه، این گروه تروریستی یک زن جوان را سنگسار کرد. به گزارش ادیان نیوز، گروه تکفیری داعش شامگاه پنج‌شنبه یک زن ۲۶ ساله سوریه را به اتهام زنا در شهرک الطبقه در حومه الرقه سوریه سنگسار کرد. دیده‌بان حقوق بشر سوریه گزارش داد، داعش این زن را به یک بازار محلی در شهر الطبقه جهت سنگسار آورد و در میان انبوهی از جمعیت حکم صادره را به اجرا گذاشت. "ابو ابراهیم" یکی از فعالان سوری گفت: این اولین بار است که چنین رویدادی در اینجا به وقوع می‌پیوندد. "هادی سلامه"یک فعال دیگر گفت: مردم رقه که شهر آن‌ها تحت کنترل داعش است به شدت نسبت به این واقعه خشمگین هستند. وضعیت کنونی دیگر قابل تحمل نیست. این فعال سوری با بیان اینکه داعش به اتهام واهی و دروغ هر بلائی که می‌خواهد بر سر مردم رقه می‌آورد افزود: مردم شهر رقه در ترس و وحشت به سر می‌برند. گروه تکفیری داعش از زمان حضور خود در سوریه جنایات بی‌شماری علیه ملت سوریه مرتکب شده‌اند و برای جنایات وحشیانه این گروه‌ها در سوریه که پا را از حیوانیت هم فرا‌تر نهاده‌اند، پایانی نیست. جنایات برخی از این گروه‌ها به حدی گسترده است که حتی آژانس‌های اطلاعاتی غربی هم از این وضعیت ابراز نگرانی کرده و نسبت به تبعات ادامه این روند هشدار داده‌اند. با این حال رسانه‌های غربی همچنان به سکوت در برابر این جنایات و سانسور آنچه که در سوریه در جریان است، ادامه می‌دهند..."(10)

5- آیت الله سّید علی خامنه، رهبر حکومت اسلامی در سخنرانی اش برای گروهی از دانشجویان بسیجی واطلاعانی و سپاهی و"اساتید" شان(11) دولت اسرائیل را "رژيم گرگ‌صفت و کودک‌کش" دانست که به‌گفته وی "تنها علاجش نابودی و از بين رفتن این دولت است" آنهم با عمل دموکراتیک "انتخابات و رفراندوم "ی که معنایش" مسلح کردن کرانه باختری"ست.

آیت الله سّید علی خامنه ای رهبر یکی از وحشی ترین حکومت های حیات بشری ست ، که نسبت دادن گرگ صفتی به حکومت سلامی اش اهانت به گرگ صفتی ست، کدام گله ی گرگی سراغ دارید که در عرض کمتر از دو ماه هزاران آهو جوان بدَرَد؟ کدام حکومتی می شناسید که نو جوانان 12و سیزده ساله شکنجه و تیر باران کند آنهم به گناه فروش نشریه یک سازمان سیاسی؟ حکومت اسلامی نه فقط در داخل مرزهای اش، در کشورهای دیگر مخالفان سیاسی و روشنفکران جامعه اش را به وحشیانه ترین شکل مُثله کرده است، حکومتی کمک کننده و مدافع جریان ها و دولت های تروریستی در سطح بین المللی، حکومتی که اگر افسار و مهارش ول شود زرادخانه هائی از سلاح های هسته ای و شیمیائی بر پا خواهد کرد تا کشتارهای جمعی برپا کند.

بدیهی ست رهبران دولت اسرائیل، به ویژه جناح بنیادگرای آن، و شخص نتانیاهو موجوداتی شبیه خامنه ای، وگرگ صفت و وحشی هستند اما خامنه ای و مشابهین او در داخل و خارج از کشور، و اصلاح طلبان حکومتی در داخل و خارج بهتر است لااقل حرف حضرت محمدشان گوش کنند و"رطب خورده منع رطب نکنند"(12)

سیاسی ترین ضرب المثل

کم تر ضرب المثلی را می توان سراغ داشت که مثل ضرب المثل "دیگ به دیگ میگه روت سیاه، سه پایه میگه صلی علی" یا ضرب المثل نزدیک به آن "رطب خورده منع رطب چون کند" در عالم سیاست مصداق واقعی وعینی داشته باشد. چرا ؟

به گمان من به این دلائل:

جهان سیاست شتابان به سوی اشباع شدن از سیاست مداران دروغگو ومردم فریب، و سیاست بازان و بازیگران سیاسیِ جنایتکار و وحشی اوج گرفته است.(13) روانشناسیِ سیاسی نشان داده است، انچه در جهان سیاست در دوران کنونی کم یاب است احساس شرم و وجدان انسانی در میان اکثریتِ رهبران سیاسی واهالی سیاست است. رهبران و کوشندگانی تحقیر شده و محرومیت کشیده وسرکوب شده در دوران کودکی و نوجوانی که بیمار گونه شیفته ی دوست داشته شدن و مورد احترام قرار گرفتن هستندو تنها اقتدار و قدرت عوامل ارضاء شدن و احساس امنیت شان است، مُشتی مؤمن مذهبی و ایدئولوژیک که جذب جاذبه ی سیاست شده اند تا به شکل های گونه گون عقده بگشایند، مجموعه ای که خودشیفتگی بدخیم ( نارسیسسم) و فرافکنی ویژگی های شخصیت روانی و رفتاری شان شده است. جماعتی که اگر خطر می کنند و نوعی شجاعت بروز می دهند، و یا اعتماد و اتکا به نفسی در کارشان دیده می شود فقط به خاطر دستیابی به منافع معنوی و مادی خود و یا گروه و دسته های شان است. انگیزه های شخصی اساسی ترین انگیزه این دست از سیاسیون است و مصلحت انسان و انسانیت جائی در پیدائی این انگیزه ندارد. نگاهی بی غرضانه به گفتار و رفتاررهبران سیاسی در کشورهای مختلف جهان و احزاب سیاسی گونه گون حق مطلب ادا خواهد کرد. اما چرا نگاه به دیگران؟ به مصداق ضرب المثل " یک سوزن به خودت بزن و جوالدوزی به دیگران " بهتر این است که نگاهی به رهبران سیاسی در جامعه خودمان و رهبران احزاب و سازمان های سیاسی و حتی اپوزیسیون حکومت اسلامی بیاندازیم، در میان این مجموعه( و ما ) چند نمونه آدم متعادل و نُرمال می توان شمرد؟ از بیرون گود که نگاه شان ( و نگاه مان ) کنند اعمال و کردار با ابعادی ریز و درشت مشابه یکدیگرند و با هم مو نمی زنند. پند و اندرز و نصیحت و اصلاح دیگران روزمره گی شان ( و روز مره گی مان) شده است. منع دیگران از گفتار ورفتاری که "ما" ی منع کننده ملکه ی فکر و رفتاراش است، و این ازویژگی هائی ست که به بخش مهمی ازسیاست و سیاست کردن بدل شده است.

برای رهبران سیاسی و دینی در حکومت اسلامی، و بسیاری از رهبران سیاسی احزاب و سازمان های سیاسی در داخل و در خارج از کشور فرافکنی و پینگ پنگ جنایت ها و کثافت کاری ها و لغزش ها و خطا ها داروی آرام بخشی شده است که وجود و موجودیت پراضطراب و نا آرام و عوامفریب شان آرام می کند، ضمن اینکه به ضرب المثل: " دیگ به دیگ میگه روت سیاه، سه پایه میگه صلی علی" نیز جان می دهد.

*****

منابع وزیرنویس:

1- دیگ به دیگ میگه روت سیاه...، جمهوری اسلامی و شکنجه های رژیم پهلوی، مسعود نقره کار/ مهر ماه 1384


2و3- نقل از نشریه آفتاب - اخبار روز, یکشنبه ۲٣ مهر ماه ۱٣٨۵- ۱۵ اکتبر ۲۰۰۶

4- احمدی نژاد و بوش، "معجزه های هزاره سوم"، مسعود نقره کار/ تیر ماه 1385


5- ".....بدون تردید در برابر جنایات جبهه براندازی به سرکردگی امریکا، انقلاب مجاز است که با قاطعیت و بدون تزلزل از خود دفاع کند… سرکوب بدون مماشات جریان های سیاسی که کمر به شکست انقلاب خونبار مردم ایران بسته اند و علیه آن مسلحانه دست به جنایت میزنند از ارکان دفاع از انقلاب است. در این هیچ گونه شبهه و تردیدی وجود ندارد و میباید اذهان مردد و متزلزل را نسبت به درستی این باور انقلابی مومن و معتقد ساخت…" ( کار اکثریت، در ارتباط با سیاست تواب سازی که سازمان اکثریت سیاست ارشادی می‌خواند، شماره ١٢٢- ٢١ مرداد 60 )

6- فرخ نگهدار ، پیرامون نقش و اهمیت بیانیه شماره ۱۷ آقای موسوی , تارنمای اخبار روز, یکشنبه ۱٣ دی ۱٣٨٨ – ٣ ژانویه ۲۰۱۰


7- فرخ نگهدار ,پیرامون نقش و اهمیت بیانیه شماره ۱۷آقای موسوی ،اخبار روز، یکشنبه ۱٣ دی ۱٣٨٨

8- فرخ نگهدار ، اتحاد جمهوری‌خواهان بدیل رهبری فقهی و موروثی, تارنمای ایران امروز , یکشنبه سی ام اکتبر 2005

9- تکرار تراژدی – ۲ :مسعود نقره کار/ ژانویه 2011


10- داعش زن 26 ساله سوری را سنگسار کرد.


11- خامنه‌ای: راه حل، مسلح کردن کرانه باختری و نابودی اسرائیل است.

- بازتاب واکنش ایرانی‌ها به اظهارات نتانیاهو

- نتانیاهو: ایران همانند آلمان نازی است!


12- ".....می گویند در زمان حضرت رسول یك مادر همراه كودك خردسالش آمد پیش آن حضرت و گفت یا رسول الله من از دست این بچه عاجز شده ام ! این بچه رطب را خیلی دوست دارد و زیاد می خورد و حالا هم حالش خوب نیست ولی حرف مرا نمی شوند و هر چه سفارش می كنم كه خرما نخورد باز هم گوش نمی دهد. چون شما پیغمبر هستید و حرف شما اثری دارد ، امروز او را آورده ام اینجا كه نصیحتش كنید و بفرمائید از خوردن رطب پرهیز كند، پیغمبر فرمود: بسیار خوب، شما امروز بروید و فردا كودك را بیاورید تا نصیحت كنم.

مادر، بچه را برد و فردا آورد و پیغمبر با زبان خوش با كودك صحبت كرد و در میان حرفها او را نصیحت كرد كه به حرف مادرش گوش بدهد و از خوردن رطب پرهیز كنید تابیماریش خوب شود و بعد بتواند بیشتر رطب شیرین بخورد و بازی كند و مادرش از او راضی باشد كودك قبول كرد و گفت : تا حالا نگفته بودند كه چرا نباید بخورم، اگر درست می فهمیدم كه خرما چرا ضرر دارد گوش می كردم ولی مادرم می خواست با داد و فریاد و نفرین و آفرین مرا به حرف شنوی مجبور كند ، من هم خرما می خواستم، حالا دلیلش را فهمیدم تا هر وقت كه مادر بگوید پرهیز می كنم.

پیغمبر كودك را نوازش كرد . وقتی حرفها تمام شد مادر از حضرت تشكر كرد و پرسید : حالا كه كار به این آسانی بود آیا ممكن است بفرمائید چرا دیروز او را نصیحت نكردید ؟ مگر دیروز و امروز چه تفاوتی داشت ؟ حضرت فرمود : دیروز و امروز با هم فرق نداشت ولی من دیروز خودم خرما خورده بودم و شایسته این بود روزی دیگران را منع كنم كه خودم خرما نخورده باشم. حرف خوب وقتی اثر دارد كه خود گوینده هم به آن عمل كرده باشد".


13- گفتن و نوشتن ندارد که حساب استثناهائی همچون گاندی و مصدق و ماندلا و لوترکینگ ها ، یا امثال خوزه آلبرتو مویکا ها و..... حسابی جداست.



google Google    balatarin Balatarin    twitter Twitter    facebook Facebook     
delicious Delicious    donbaleh Donbaleh    myspace Myspace     yahoo Yahoo     


نظرات خوانندگان:

دو کلمه حرف حساب
محفوظ
2014-08-03 07:10:24
با احترام و امنتانان از روشنگریهایتان --اما استاد ارجمند تمامی این مطلب امروزه حتی برای عوام قابل درک و فهم شده است چون بعداز سی و پنچ سال با پوست استخوان نسبت به باورهای پوسیده بنیادگرایی تردیدی بخود راه نداده اند آنهم از سر بی اعتمادیهای که تاثیرش در عدم مشروعیت حکومت محرز است .

اما یک سوال اساسی ایا یک مکانیزم عملی و نمود دار برای برون رفت از این اوضاع اسفبار در این مقطع میتوان ترسیم کرد ؟؟؟؟؟بنظر حقیر تا مادمیکه استراژی تعریف و تعبیه شده موجود در بنیادگرایی از نو ع راست یا چپ تحمل نقد خود را برنمی تابد ، نتیجه ای جز تمامی مواردیکه برشمردید نخواهد داشت.
اما امید در آنجا متبلور خواهد شد که این ماشین ایدلوژی تا مادامیکه پذیرش هیچ گونه پتانسیلهای که جز خود او در مکانیزمهایش تعریف کرده ، پذیرای نباشد ، یقینا" قوای محرکه اش از کار خواهد افتاد و محکوم به فنا است .
موفق باشید

خودمان دا گول نزنیم
جواد
2014-08-01 16:34:05
من کاری به مطلب نقره کار ندارم البته وی خیلی روشن به نگهدارو رجوی اشاره نمود اما خانم ها و آقایان معترض من اگر عصر نو امکان بدهد اذ همین رهبران خارج کشوری یک لیست ۵۰۰ نفری اذ آن هایی که منظور نقره کاد است تقدیم شما خواهم کرد.واقع بین باشیم و خودمان و بقیه دا گول نزنیم

بسیاری رهبران در داخل و خارج از کشور؟
پرویز مرزبان
2014-07-31 20:26:26
دوستان عزیز یکبار دیگر پاراگراف پایانی نوشته رابخوانید:"برای رهبران سیاسی و دینی در حکومت اسلامی، و بسیاری از رهبران سیاسی احزاب و سازمان های سیاسی در داخل و در خارج از کشور فرافکنی و پینگ پنگ جنایت ها و کثافت کاری ها و لغزش ها و خطا ها داروی آرام بخشی شده است که وجود و موجودیت پراضطراب و نا آرام و عوامفریب شان آرام می کند،"
منظور آقای نقره کار از "بسیار ی" از رهبران سیاسی احزاب و سازمانهای درداخل و خارج از کشور که ایشان نسبت های بسیاری زشتی رانثار آنها کرده اند درست است؟آیا ما در داخل و خارج از کشور چنان رهبرانی آنهم "بسیار " را داریم ؟ من فکر می کنم آقای نقره کار خیلی کلی ، غیر واقع بینانه و توهین آمیز نوشته ، مگر با استدلال و روشن ثابت کنند.

واقع بینانه و مستدل
دکتر د. قوامی از اهواز
2014-07-30 23:07:59
دکتر نقره کار ارجمند. واقع بینانه ُ منصفانه و بسیاد موجز و دقیق حرف دل های بسیادی را زدی. دستت درد نکند. موفق تر باشی .

آقای عصاره لطفا"مطالب را دقیق بخوانید!
شیوا زمانیان
2014-07-30 16:01:15
درود به آقای نادر عصاره. من تصور می کنم کامنت شماعکس المل به بند 3 مقاله باشد و آن بند شما را به نوشتن این کامنت غیردقیق مجبور کرده است. آقای دکتر نقره کار در آخر مقاله به اکثریت سیاسی ها پرداخته و اکثریت و اقلیت کرده است شما به نظر می رسد اینجا صرف نداشته است که کلمه اکثریت را ملاحظه نموده باشید. در زیر نویس مقاله آقای دکتر هم به سیاستمداران " ضد استبداد و دموکراسی خواه" اشاره کرده است. من نمی دانم اگر کسی مثل آقای دکتر نقره کار که به دلیل شغلی وسال ها تجربه فعالیت سیاسی و نویسندگی ومحققی این نوع تحلیل ها در محدوده " رشته کاری و مطالعات و مهارت ها ی ایشان نباشد در محدوده ی رشته کاری و مطالعات و مهارت ها شما قرار می گیرد؟ با عذر خواهی می نویسم که برخورد شما را تخریبی و دور از واقعیت دیدم و متاسفانه مقاله دکتر نقره کار را با عینک سازمانی خواندید. پیروز باشید.

موافق نظر آقای عصاره
زهره مینائی
2014-07-30 10:29:08
با سپاس از تذکر مفید آقای نادر عصاره . نگارنده نیز در زیر این نوشته در خبرنامه ء گویا کامنتی نوشتم امیدوارم آقای نقره کار در شرائطی که دسوتان بسیاری زحمت میکشند تا بر پراکندگی ها غلبه کنند. شایسته است که نوشته ها و انتقادات با پیام سازنده و روشنگر عجین باشد. نگارنده در بخشی از این نوشته که به "چپ" مربوط میشودجز تکرار مکررات چیزی نمی یابد و آنرا سازنده و روشنگر ارزیابی نمی کند. بهتر نیست آقای نقره کار بگوید مخاطب ایشان کیانند؟

از گفتار ویرانگر به گفتار سازنده
نادر عصاره
2014-07-30 09:43:26
آقای دکتر نقره کار
با خواندن بخش اخر نوشته ات، که دلایلی را انطور که خود گفته ای «گمان» زده ای لازم دیدم یاداوری کنم در مورد ادعاهایی نظیر آن چه در اخر این مقاله نوشته ای، نباید «گمانه» زد. و بیشتر از آن اگر به رشته کاری و مطالعات و مهارت های شما مربوط نیست، نباید در آن باره اظهار نظر کرد بلکه باید به کارهای انجام شده اهل فن مراجعه کرد و از آن ها بهره گرفت. اگر غیر از این باشد ادعاهایی نظیر انچه کرده اید نه گفتارهایی مستند و مسئولانه که ادعاهایی ویرانگر و کین توزانه بنظر می رسند. لیست نسبت های شما به سیاسیون جهان و ایران خلاف واقع و صرفا تخریبی است. سیاسیون جهان، مانند فعالان دیگر حرفه ها و فعالیتها از جمله حرفه پزشکی شما، دارای قوت ها و ضعف های خود هستند. با عبارت های آرمانی «مصلحت انسان و انسانیت» و یا بدبینی و بی اعتمادی ای نظیر «انگیزه شخصی اساسی ترین انگیزه»، نمی توان آن ها را قضاوت کرد. بدین سان سیاسیون ضد استبداد و دموکراسی خواه ایرانی، بخشی از جامعه ایران با همه ضعف ها و قوت های ان هستند. قوت ها نیاز به حفاظت و پشتیبانی و ضعف ها احتیاج به نقد سازنده و مسئولانه دارد. تنها بدین طریق است که به بزرگترین ضعف جامعه ایران و سیاسیون دموکراسی خواه ایرانی می توان پرداخت و عدم همبستگی ملی و اجتماعی را راهجویی کرد. از گفتار ویرانگر به گفتارسازنده و مسئولانه عبور کردن یک ضرورت است البته اگر امکان و توان آن در میان ما در حدی کم یا بیش، موجود باشد.

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد