logo





روی منحنی نُت

دوشنبه ۶ مرداد ۱۳۹۳ - ۲۸ ژوييه ۲۰۱۴

مجید خرمی

ـ به نشانی تنهایی
یک نامه فرستادم،
نامه برگشت خورد .
ازمیانِ نیزار
اسب سیاه شیهه به فراز داد .
قطاری در دشت افق
سوت قرمز برکشید .
چند گردو به ظرب طبل کوبیده
به روی چمن افتادند .
آوای شکستن چیپس
در کوچه زیر دندان پیچید .
در چند بخش تنهایی را
گام به گام
روی منحنی نُت
با همسرایی به آواز خواندم .
دردل نازک چیزها
تکرار شدم ،
دریافتم خلوت مقام دارد .
از خودم پرسیدم
باورم شد ،
تنها یی به جزیره ای دور
سفر کرده است .
دیگر با خودم بودم
با احساس همه آشنا بود م .
دیگر نیازی نداشتم
نشانی خود را
پنهان سازم .
می دانستم از سر آشتی
روزی تنهایی
از آن جزیره دور،
به دوستی برای من
نامه خواهد فرستاد .
می دانستم تنها یی
از شادی غوغای جشن ما
ذوب می گردد .
در پیکری فراگیر
شکل می بندد .
ازدوردست مه آلود
برخیزد فلوت بنوازد ،
تادررقص ما
مشترک باشد .
تنها یی باز خواهد آمد
این بار با چمدان سوقات .
میدانم این هم خبر خوشی است
تنهایی در خلوت اندیشه
همسایه ما خواهد شد .
می دانم روزی
نامهٔ من
به مقصد خواهد رسید .
بی آ شوب بی تردید
با تنهایی به مدارا
بهتر دوست خواهم شد ...

1فوریه 2014
مجید خرمی
فرانکفورت








نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد