taghi_roozbeh@yahoo.com
اول ماه مه امسال درشرايطی برگزارميشود که سرمايه داری جهانی با يکی از شديدترين بحران های ۸۰ سال اخير خودمواجه است. وبازهم مانند هميشه راه برون رفت ازبحران را درسرشکن کردن اين بحران بردوش کارگران و زحمتکشان و ازطريق بيکارسازی بيکارسازی های دهها ميليونی وتزريق مبالغ تريليونی کمک های گشاده دستانه دولتی ازخزانه عمومی متعلق به مردم،ازطريق کاهش سطح زندگی توده های بی کران زحمت وکار، ودريک کلام ويرانگری وخانه خرابی ميليونها انسان صورت می دهد تا مجددا به نقطه تعادل ومطلوب سودهی برسد(سرمايه داری هيچگاه راهی بجزاين گونه فراافکنی نشناخته است، مگرآنکه زيرفشارکارگران وزحمتکشان مجبوربه درپيش گرفتن رفتاری خلاف طبع خود شده باشد). بی شک نظام سرمايه داری با گرفتارشدن دريک چنين بحرانی درموقعيت ضعيفی قرارگرفته وشرايط بالقوه مستعدی برای پايان دادن به عقب نشينی نيروی کار-که به مدت طولاتی تحت فشارسرمايه داری نئوليبرال به آن وادارشده بود-وشروع پيشروی آن فراهم شده است. اما امکان فعليت يافتن اين زمينه بالقوه مستعد را دوعامل اساسی تهديد می کند:نخست آفت رقابت های موجود درميان صفوف پرولتاريا هم درمقياس ملی وهم بويژه درمقياس جهانی (که درمقايسه با همبستگی وهم گرائی بورژوازی جهانی همبستگی متقابل نيروی کاروزحمت ازشکاف های جدی رنج می برد) وديگری خطررفرميسم وشعارهای اصلاح طلبانه و معطوف به ترميم سيستم موجود توسط دولتهای سرمايه داری ازجمله دولت جديد آمريکا و دول بزرگ اروپائی و احزاب وسازمانهای دنباله روی آنان است که وعده های فريبنده ای را برای آرام کردن ومتشتت نمودن صفوف کارگران وتوده های بيقراروناراضی بکارمی گيرند. بنابراين ضرورت تحکيم همبستگی واتحاد جهانی پرولتاريا ومقابله با رفرميسم (ونه الزاما هر رفرمی) درکنار نبردهای موضعی وکشوری که نبايد دست کم گرفته شود- دوشرط اساسی تغييرتوازن نيروبسود کارگران است.بی ترديد بدون نقد وجمع بندی دست آوردهای تجربيات منفی ومثبت قرن بيستم وآنچه که برما گذشت وطی گرديد وبا درنظرگرفتن تغييرات عظيمی که درساختارنيروی کار وسرمايه وازجمله ورود به مرحله جديدجهانی شدن ونحوه جهانی سازی آن صورت گرفته ومی گيرد،مزدوحقوق بگيران،کليه طردشدگان وبه حاشيه رانده شدگان توسط سرمايه جهانی يعنی همه آنهائی که حتا از "نعمت" استثمارشدن ازطريق دريافت دستمزد ثابت وکاررسمی محروم هستند،ودريک کلام واقعيت يافتن طبقه جهانی کاروزحمت واشکال نوين سازمان يابی آنها،هرگزنخواهند توانست با اتکاء صرف به مبارزات موضعی ومحلی وياسنتی خود به هدف های اصلی ورهائی بخش خويش نائل شوند. درهرحال با تشديد بحران وجهانی شدن هرچه بيشترمبارزه طبقاتی، محتوا وپيام اصلی ماه مه که همانا برجسته ترشدن منافع مشترک کارگران جهان و خصلت انترناسيوناليسی مبارزه آنان است، که اساسا خود را درمطالبات مشترک جهانی نشان ميدهد، بيش ازپيش اهميت خود را به مثابه ضرورت بی چون وچرا برای برون رفت ازبحران نمايان می سازد.درحال حاضريکی ازمهمترين خواست های مشترکی که کارگران جهان را به هم گره می زند،همانا مقابله با انواع سياست های ناظربه سرشکن کردن بحران بدوش کارگران به مثابه خواست بيواسطه وفراگيروتاکتيکی درمقياس جهانی است.ازاخراج وبيکارسازی تااختصاص بودجه های کلان کشوری وجهانی برای نجات اين "حضرت بيمار". درهرحال کارگران که با سياست های هم آهنگ شده بورژوازی جهانی مواجه است،نميتواند بدون واردکردن گردان های هم آهنگ خود درمقياس جهانی به اين نبرد سرنوشت ساز،وبابسنده کردن به نبردهای پراکنده و محلی، ازعهده دفع سرشکن کردن بحران، تعرض وتشديد استثماروبه طريق اولی تضمين پيشروی به سوی اهداف رهائی بخش خود برآيد.اين يک شعارعام است که درکشورهای مختلف رنگ وبوی خود را دارد.
اما درکنارشعارعام وجهانی فوق اما کارگران ايران به مثابه يکی ازاين گردانهای جهانی، با دشواری های مضاعف و خودويژه،وازجمله سه چالش ومعضل زيرمواجهند که بارفشاربرگرده آنها را چندين برابرمی کند:
الف- بحران اقتصادی موجود در يک دولت رانتی نفتی ومتکی به آن با توجه به کاهش شديد قيمتهای جهانی ودارای بحران مزمن اقتصادی،ابعاد شديد ترودردناک تری دارد. سياست شوک تراپی موسوم به آزادسازی قيمت ها ازطريق حذف يارانه های دولتی، دارای پی آمدهای شديد و دردناک اقتصادی و اجتماعی مضاعف است.سياست فوق ازرئوس اصلی برنامه رژيم درسال جاری است که با شعاربهبودالگوی مصرف هم آذين بندی شده است.مساله تورم عنان گسيخته و رسما ۲۵-۳۰ درصدی موجود-يکی ازبالاترين نرخ ها درمنطقه وجهان- به سرعت سطح زندگی اقشارزحمتکش را تحت تأثير قرارداده است. سياست بيکارسازی های وحشيانه،همراه با سرکوب وبی حقوقی موجوددريک نظام استبدادی،گسترش بی سابقه کارهای موقت وقراردادی موسوم به کاغذی وافزايش ساعات وشيفت کاروفرسودگی ناشی ازآن،نه فقط سطح زندگی را شتابان تنزل ميدهد بلکه با دامن زدن به رقابت های درونی وتقويت روحيه کنش های انفرادی برای نجات آنچه درمعرض خطرازدست دادن قرارگرفته،کل صفوف و موقعيت زحمتکشان وقدرت چانه زنی آنها را مورد تهديد قرارمی دهد.
چنين وضعيتی باوجود تشديد ستم وفشارمشترک برهمه،اما درکناربی افقی، بازتوليد کننده روحيه مبارزات انفرادی وتکيه يک جانبه برنبردهای موضعی و خود بسنده،پرهيزازگره زدن مبارزات خود با مبارزات بخش های ديگرطبقه ومبارزات خرد با مطالبات کلان می شود. وحال آنکه ميدانيم بدون پيوند مطالبات ومبارزات خرد بامطالبات و مبارزات کلان برون رفتی بربحران همه جانبه و عميق کنونی بسود کارگران متصورنيست.
ب-رژيم همراه با تشديد فلاکت وبحران اقتصادی،امرسرکوب بيشتر کارگران وتشکل های کارگری،تغييرقانون کاروالغاء آن را به مثابه بازوی مکمل پيش بردسياست های اقتصادی دردستورکارخود قرارداده است. وهمين مساله اتحاد هرچه بيشتر صفوف کمابيش متفرق نيروی کار ونبردهای پراکنده کنونی را طلب می کند.
ج- مساله مهم ديگرمساله نمايش انتخاباتی است که درسال جديد برگزارميشود. انتخاباتی که ازيکسو نمايشی ترين انتخابات کل حيات جمهوری اسلامی محسوب می شود وازسوی ديگررژيم برآن است تا آن را به نمايشی دربرابرانظارجهانی وابزاری برای مشروعيت بخشيدن به سياست های سرکوبگرانه خويش درآورد.ودرهمين رابطه تلاش های گوناگونی صورت می گيرد تا با شکستن فضای تحريم، يعنی مهمترين و بزرگترين صف آرائی سياسی شهروندان دربرابررژيم حتا به اتکاءآمارهای خودش،کارگران ومردم ناراضی را دربحبوحه تدارک بزرگترين تهاجم به زندگی آنها، به پای "انتخابات" بکشاند(امری که متأسفانه تحت عنوان گزين بين بدو بدترموجب آشفتگی هائی درميان بخشی از فعالين کارگری وزنان ودانشجويان و...گرديده است).درهرحال مقابله با توهم اصلاح رژيم و داغ کردن تنورنمايشی ترين انتخابات کل حيات حاکميت وشکستن جو تحريم برای مشارکت در معرکه ای که شرکت درآن جزبه تقويت موقعيت متزلزل رژيم وتيزکردن تيغ سرکوب برفرازسرهمه شهروندان و آشفتگی درصفوف درحال تکوين کارگران منجرنخواهد شد،يکی ديگرازمسائل مهم پيشاروی کارگران است.
بحران وتقويت زمينه های همبستگي
بحران معمولا به مثابه يک شمشيردودم عمل می کند.همانطورکه مطرح شد گرچه تعميق بحران،بيکارسازی وآويختن شمشيرآن برسردرهرکارگاه و برفرازسرهرشاغلی ازيکسو موجب تقويت روحيه محافظه کاری،تشديد رقابت های درون طبقاتی و تقويت رويکرد واکنش های انفرادی ميشود ولی ازسوی ديگر بدليل ابعاد وشتاب بحران که باهرموجی جمعيت کثيری را به زيرخط فقرمی راندو يا آنها را به رانده شدن لبه پرتگاه خط فقرتهديد می کند،درعين حال زمينه گسترش آگاهی متضاد با رويکرد فوق را دربطن خويش می آفريند. اين آگاهی معطوف به آن است که باچنگ زدن به حفظ وضع موجود نمی توان چيزی را حفظ کرد. با مشاهده آن موج بلند فلاکت(سونامی درحال حرکت) ووقوف به اين که بادفاع ازوضع موجودنمی توان چيزی را حفظ کرد،گرايشی متضاد با آن نيزبازتوليدمی شود. آری مشهود شدن برآمد آن مد بلند دريای فقر وفلاکتی که اکثريت بزرگی ازمزدوحقوق بگيران را تهديد به ازدست دادن هرآنچه دارند می کند، نزديک شدن به نقطه غيرقابل تحمل،درشرايط فقدان ظرفيت رفرم دررژيم ونبودامکان رشوه دهی آن(همانطورکه درمورد ناکامی احمدی نژاد درپرداخت يارانه های نقدی مشاهده کرديم)، بخصوص با توجه به تنگناها وبحران مالی وارزی يک دولت رانتی نفتی، وافزايش نقش اهرم سرکوب به عنوان عامل بقاء رژيم، زمينه های درک ضرورت همبستگی ومبارزه مشترک برای مطالبات مشترک نيزفراهم شود. نگاهی به منحنی حرکت های کارگران وهمه مزدوحقوق بگيران چندسال اخير،نشان دهنده آن است که عليرغم جو سرکوب و دستگيری و افت و خيزها و حنا برخی گسست ها ووقفه ها برای نفس تازه کردن ونيز ريتم کند ونامناسب با آهنگ پرشتاب بحران،اما درمجموع منحنی مبارزاتی آن ازنقطه نظر شاخص های مهمی چون تشکل يابی، شفاف شدن وتعميق مطالبات، تقويت همگرائی وهمبستگی،پيوند با ساير جنبش های اجتماعی ومبارزات بين المللی، حفظ روحيه ادامه کاری عليرغم ضرب وشتم های رژيم، جملگی حاکی از پيشروی آن ولوکندوهمراه باافت وخيزاست.نمونه تداوم مبارزات هفت تپه،شرکت واحد،برخاستن مجدد معلمان پس ازآن سرکوب وسيع دوره قبل، ويا تداوم فعاليت جنبش زنان ودانشجويان باهمه ضربا و دستگيری های به عمل آمده..... دليلی بروجودچنين روندی است.
اتئلاف وهمکاری تشکل های کارگری گوناگون درآستانه برگزاری اول ماه مه امسال(گرچه هنوز نتوانسته همه اين نوع تشکل ها با گرايشات گوناگون را دربرگيرد اماگام مهمی روبه جلواست که بايد تلاش کرد تا هم تثبيت شود وهم دامنه آن هرچه فراگيرترگردد).محتوای بيانيه و سمت گيری آن عليه نظام سرمايه داری،تأکيد براهميت تشکل های مستقل، حمايت ازسايربخش های طبقه بزرگ مزدوحقوق بگير وبطورمشخص از اعتراضات وخواستهای معلمان،حمايت ازسايرجنبش های اجتماعی ونيزضرورت تقويت صفوف همبستگی با کارگران جهان و..... ازجمله نکات مثبت اين بيانيه است.
البته ناگفته نماند آنچه که موجب ميشود روند دوم و درحال تکوينِ زمينه های اقدام مشترک حول مطالبات مشترک نتواند آنگونه که بايد تقويت شود،همانا برخوردهای بعضا فرقه ای –سکتاريستی ويا بعضا رفرميستی است که بجای تقويت صفوف همبستگی موجب تضعيف آن ميشود. اين تصورکه گرايشی با محورقراردادن حقانيت خود بخواهد همه را بزيرپرچم خود بکشد،چيزی جزبازتوليد تفرقه وتشتت درصفوف هم اکنون پراکنده اردوی کاروزحمت نيست. والبته تجربه های گذشته نيزبربطلان اين نوع انديشه مهرتأييد زده است.
اگربراستی خود را متعهد و پای بند به هدف بزرگِ تقويت صفوف همبستگی کارگران وکليه مزدوحقوق بگيران می دانيم، آنگاه راهبردهای سه گانه زير الهام بخش پيمودن اين هدف بزرگمان خواهد شد:
۱-پذيرش واقعيت متکثرو پلوراليستی طبقه بزرگ مزدو حقوق بگيران رسمی و غيررسمی وهمه استثمارشوندگان بايا بدون مزد،گرايشات موجود درميان آنها وازجمله درميان فعالين کارگروازجمله درمورد نوع ونحوه تشکل يابی درنزد آنها(درکنارحق تبليغ برای مواضع خود)
۲-همکاری حول مطالبات عينی وفراگير وهم اکنون بسيج کننده(درهرحدی که توافق هست) دربرابر سرمايه داری ودولت حامی آن توسط بخش ها وگرايشات گوناگون باهدف تغييروضعيت وفراتررفتن ازآن.نبايد فراموش کرد که کارگران وهرفعال ديگری دربسترتغييروضعيت است که می توانند خود را تغييردهند وبه آگاهی هاو افق های بالاتردست يابد.
۳-مبارزه نظری-سياسی بر پايه پراتيک مبارزه طبقاتی وبا گرايشاتی که نادرست وانحرافی تشخيص می دهيم (گرايشات رفرميستی ويا فرقه اي–سکتاريستی و جذب ونقد دست آوردهای تاريخی مثبت ومنفی مبارزات کارگران جهان)،.بدون آنکه بخواهيم اين مبارزه نظری وسياسی را آن چنان عمده کنيم که موجب نفی اشتراکات موجود وهمکاری دراين حوزه ها بشود.
۲۰۰۹-۰۴-۳۰ -۱۰-۰۲-۱۳۸۸
www.taghi-roozbeh.blogspot.com
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد