logo





درباره مبانی راهبردی سياست

پنجشنبه ۲۹ خرداد ۱۳۹۳ - ۱۹ ژوين ۲۰۱۴

مجيد سيادت

majid-siadat.jpg
يک - پس از انقلاب سفید واصلاحات ارضی فرهنگ جديدی در ايران غالب شد که زندگی بهتر را طلب می کرد. برمبنای اين فرهنگ، اراده ملی ای برای زندگی بهتر شکل گرفت. زندگی بهتر برای مردم دو مولفه اصلی داشت. اولا مردم خواهان آزادی بودند و از آزادی، رهائی از نفوذ خارجی را می فهميدند. ثانيا خواهان رفاه اجتماعی و زندگی شخصی بهتر بودند. مردم زندگی آزادتر و مرفه تر را طلب می کردندو فرهنگ گذشته که به زندگی وسطح زندگی اجدادی قناعت داشت برای اکثريت مردم به کنار رفت و خواست زندگی بهتر مشغله مردم عادی شد. غولی از شيشه به درآمد که نشد و نمی شود دوباره به بند انداخت.
مردم عادی آزادی بيشتر و زندگی بهتر می خواستند. آنها آزادی را به مفهوم آزادی از نفوذ خارجی می فهميدند و رژيم شاه را در جايگاه نمايندگی از سلطه خارجی، مانع اصلی برآورده شدن آمال خود می يافتند. نيروی اجتماعی ای که به زير اين پرچم متمرکز شد بزرگتر و قدرتمندتر از رژيم سلطنتی بود وموفق به شکستن قدرت دولت حاکم شد.
دو – اين فرهنگ هنوزهم نيروی تاريخ ساز جامعه ماست. رژيم جمهور ی اسلامی نتوانست و نمی توانست اين نيازهای مردم را برآورده کند.اما در سی و پنج سال گذشته تحولات عظيم اجتماعی درايران به وقوع پيوستند که تاثير خودرا در شکل و محتوای اين اراده ملی و درصحنه سياست در ايران، به جای گذاشتند.
مردم هنوز نسبت به منافع ملی، احساسات و غرور ملی پايبند هستند ( و بخشهائی از حاکميت می کوشند از اين حساسيت بهره برند) ولی اولا امروزه ديگر درک مردم از آزادی معطوف به عوامل داخلی است. امروز مردم به دنبال آزدی هائی هستند که به جوانب مختلف حقوق بشر –حدودا همان چيزی که در منشور سازمان ملل آمده است - مربوط می شوند. در همين حال، مردم برای زندگی بهتر و رفاه بيشتر مبارزه می کنند و در اين راه مايه می گذارند. امروز طيف وسيعی از مردم ، سنت و روحانيت ر ا مانع اصلی در مقابل آمال خود می يابند.
ثانيا تحولات اجتماعی اين دوره توازن قوای جديدی در جامعه فراهم آورده وبه نوبه خود، صف کشی های اجتماعی نوينی شکل گرفته اند. اقشار سنتی که از جمهوری اسلامی نفع برده اند هنوز هم از رژيم پشتيبانی می کنند. ولی اين اقشار منظما رو به ضعف داشته اند و توان آنان در صحنه سياست کمتر شده است. نسل جوانی که از اين اقشار بوده اند عمدتا آمال و آرزوهای مترقيانه مردم را دنبال می کنند. ريزش نيروی هوادار رژيم به همراه مبارزه بی امان مردم برای آزادی و رفاه اجتماعی حاکميت رژيم را وادار به عقب نشينی های منظم کرده است. نيروهای خواهان آزادی و پيشرفت چامعه هرروزه قوی تر شده اند. پديد آمدن اصلاح طلبان و رشد آنها در دو دهه اخير تنها بر متن اين روندها قابل توضيح هستند. اصلاح طلبی در واقع اقرار بخشی از رژيم به ضعفهای ساختاری جمهوری اسلامی است.
سه – مشکل اصلی بخشی از سياستهای اپوزيسيون ، سياستی است که رژيم را یک مجموعه منجمد وغیرقابل تغییر می بیند و قواعد وتوان دستگاه حاکميت را - فرای تحولات سی و چند سال گذشته – ابدی فرض می کند. هنوزهم همان دستگاه دوران خمينی را رودرروی خود می بيند و توجه ندارد که اين دستگاه در فرايندی از ريزش نيرو و در مقابله با نيروهای رو به رشد ازادی خواه و مترقی، دائما تغيير کرده و سعی می کند برای شرايط کنونی راه حلهائی امروزی بيابد. اختلاف اصلی در ون حلکميت هم بر سر همين موضوع است. اين رژيم دچار محدوديتهای اجتماعی ای شده است که قدرت تکرار فجايع گذشته اش را از او گرفته است.
چهار - از سوی ديگر شاهد سياستی هستيم که ريشه در انديشه "راه رشد غير سرمايه دا ری" دارد. اين سياست تمام اميدهايش را به اصلاح طلبان درون حاکميت بسته است و تمام هم و غم خود را درتبيين چگونگی برخورد با اصلاح طلبان به کار می برد. تز "راه رشد..." برای توجيه سياستهای شوروی در قبال حاکميتهائی شبيه الجزيره، مصر و ليبی تدوين شده بود ولی هرگز نمونه موفقی به بار نياورد.
بدون تحليل مشخص از شرايط مشخص نمی توان سياست دنباله روی از اصلاح طلبان را سياستی موثر يافت. داده های 35 سال گذشته این چشم انداز را که اصلاح طلبان درون حکومتی می توانند تغییر وتحولات نهادین در کشور بوجود اورند تايید نمی کنند.
پنج – ما بايد به نيروی مردم برای آزادی خواهی و برای رفاه بيشتر باور بياوريم. اين نيرو تا کنون دستگاه حاکميت را منظما به عقب رانده است. نمی توان هر سياست تازه و هر صدای اصلاح طلبانه را توطئه ناميد. یخشهائی از رژيم در طی فرايندی دردناک به ضعفهای ساختاری رژيم پی برده اند. آقای موسوی و خانم رهنورد، و محصوصا آقای کروبی نماينده راديکاليزه شدن بخشهائی از حاکميت هستند. اينها به تجربه دريافته اند که راههای قبلی ديگر کارامد نيستند. هنوزهم می توان انتظار داشت که صداهای جديدی از درون اين دايره بيرون بيايند.
سياست راهبردی ما بايد مسلما به اين تحولات درون حاکميت توجه داشته باشد. جناحهائی از حاکميت که بخشی از آمال و آرزوهای مردم را به رسميت می شناسند می توانند در سير تحولات جامعه نقش موثری داشته باشند و هيچ دليلی وجود ندارد که ما بخواهيم با آنها در بيافتيم. تا جائی که در راه آمال و آرزوهای مردم رفتار می کنند ما بايد سياستهای آنها را تشويق و تقويت کنيم.
توجه داشته باشيم که مردم به دنبال آرمانهای قابل درک و ملموس هستند. آنها به زندگی بهتر فکر می کنند. موفقيت ما بسته به درک ما از اين آرزوهای مردم است. تا زمانی که آ رمانهای ما به فرهنگ غالب جامعه تبديل نشده، ما نبايد انتظار داشته باشيم که مردم به دنبال آن آرمانها بروند.
در همين حال بايد توجه داشته باشيم که راديکال ترين صدای درون حاکميت در حد اصلاحات ساختاری در جمهوری اسلامی باقی مانده است. بنا براین سیاست دنباله روی از اصلاح طلبان حکومتی نمی تواند راهبرد این مرحله از جنبش ما باشد.
سياست مستقل ما بر مبنای آزادی خواهی و پيشرفت اقتصادی و اجتماعی ايران بنا گذاشته می شود. اگر اين سياست را بگونه ای منسجم و منظم پی ريخته و دنبال کنيم هيچ دليلی ندارد که نتوانيم به سهم خود در راه ايرانی آباد، آزاد و مستقل نقش داشته باشيم.

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد