logo





چه‌گويم؟ عيب آن شب كوتهى بود!

دوشنبه ۱۹ خرداد ۱۳۹۳ - ۰۹ ژوين ۲۰۱۴

رضا علامه زاده

reza-allamezadeh70.jpg
از سفرى دلپذير، سرشار از مهربانى و همدلى (همدردى؟) بازگشته‌ام، و هنوز پس از شباروزى كه از رسيدنم به يار و ديار خويش گذشته، ذهنم از يادش جدا نمانده است. 
برنامه‌ى نمايش فيلم "با من از دريا بگو" را "انجمن فرهنگى ايران و دانمارك" در دانشگاه كپنهاك سامان داده بود كه به شكلى بسيار سازمان‌يافته، در سالنى مجهز و با تماشاگرانى مشتاق برگزار شد.
حس همدلى و همدردى با "مادران خاوران" در چشمان اغلب نَمدار كسانى كه پس از پايان فيلم در فضائى سخت صميمانه در انتظار آغاز گفتگو با من بودند به حدى بود كه به شكل پيشنهادى گيرا از دهان يكى از تماشاگران درآمد: بيائيد با اعلام يك دقيقه سكوت شروع كنيم!
و جمعيت در سکوتی سنگین به پا ايستاد تا به ياد همه بياورد كه چيزهائى در تاريخ يك ملت است كه هرگز نبايد از يادها برود. 

از تفصيل هم‌صحبتى و هم‌نشينى دلپذير با يكى از زلال‌ترين دوستانى كه مى‌شناسم، "فريدون وَهمن"، در مى‌گذرم. فقط قلمم با من قهر مى‌كند اگر همينقدر ننويسم كه همچون قلندرى از پير ديرش، چه طُرفه‌ها كه من از آن عزیز نديدم و نشنیدم. 
□◊□


نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد