زرتشت، پیامبر آریایی، که پیش از تاریخ یا در عهد باستان میزیست، زندگی راستین او را هالهای از اسطوره فراگرفته است. از آنجا که این افسانهها در سدههای بعدتر، اندک اندک پرورده شده و بر گرد ِ زندگینامۀ واقعی زرتشت حلقه زدهاند، به یاری آنها نمیتوان چهرۀ تاریخی زرتشت را نمایان ساخت. این همان چیزی است که پذیرفتن زرتشت را بهعنوان یک شخصیت تاریخی برای پژوهشگران دشوار میسازد. بههمین سبب، برخی از دانشمندان اروپایی، که نتوانستهاند وجود زرتشت را باور کنند، او را پدیدهای افسانهای پنداشتهاند. چنانکه جمیز دارمستتر ( زادهٔ ۲۸ مارس ۱۸۴۹ - درگذشتۀ ۱۹ اکتبر ۱۸۹۴)، دانشمند باستانشناس فرانسوی، بر این پندار بود که هرگونه تلاشی برای روشن ساختن رخدادهای زندگی زرتشت نیز همانند کوشش در راه روشن ساختن روزهای زاد ومرگ هر شخصیت افسانهای دیگر، بیهوده است و نافرجام . بنابراین، نظر ژان کِلنز، مبنی بر افسانه پنداشتن زرتشت، سخن تازه نیست که شگفتی کسی را برانگیزد.
با این حال، به گفتۀ یوگنی ادواردویچ برتلس (زادۀ دسامبر ۱۸۹۰ - درگذشتۀ اکتبر ۱۹۵۷)، خاورشناس روسی و از برجستهترین کارشناسان ادبیات ملل آسیای مرکزی، بیشتر اوستاشناسان غربی، بر آناند که میتوان زرتشت را همچون چهرهای تاریخی پذیرفت؛ زیرا، زرتشتی که در گاتاها معرفی شده است، کاملاً یک فرد واقعی است و هرگز نمیتوان وجود واقعی او را منکر شد. چنانکه پروفسور میلز، اوستاشناس مشهور انگلیسی، بر این باور بود که «زرتشت یک شخصیت تاریخی است و در وجود او هیچگونه تردیدی نمیتوان داشت».
گذشته از این، گزارههای تاریخی که از روزگار باستان تاکنون در دسترس است، صحه بر این واقعیت میگذارد. بهطور مثال، افلاطون، فیلسوف و دانشمند شهیر یونانی (زادۀ ۴۲۷ - درگذشتۀ ۳۴۷ ق.م) زرتشت را خادم ارومازس (یا اورمزد) و در جایی نیز او را پسر ارومازس نامیده است. همچنین کسان دیگر چون دیوژن لرسیوس، نویسندۀ یونانی از قول دینون که پسرش تاریخنویسی از همراهان اسکندر بود (اواخر قرن چهارم ق.م) از زرتشت نام برده است.
بههر حال، چیزی که بیش از همه جای شگفتی دارد، این است که در بسیاری آثار غربیها - به غلط - زرتشت پیامبر پرسیا (پارس) دانسته شده است؛ چنانکه بسیاری از نویسندگان ایرانی نیز او را منسوب به ایران کنونی میپندارند. در حالی که، به گفتۀ مهندس جلالالدین آشتیانی، اطلاق پیامبر ایرانی به زرتشت از نظر تاریخی صحیح نیست. او مینویسد:
طبق تحقیقات مدون مسلم شده است که بخش قدیمی وداها خارج از محیط هندوستان سروده شده است. گاتاها نیز خارج از ایران [کنونی] و در محل ظهور گاتاهای اولیه تنظیم گردیده است. نتیجهای که از این بررسی میتوان گرفت آن است که برخلاف تأکید محققان، زرتشت نه پیامبر ایرانیان است و نه پیامبر ایرانی بلکه او یک آریایی است که به ایران کنونی هرگز قدم ننهاده بوده است، و زمانی که مادها و پارسها دولتی در ایران تشکیل داده و ایرانی بهوجود آوردند، قرنهای متمادی از ظهور زرتشت گذشته بوده است.
همو در ادامه میافزاید:
درست است که فقط ایرانیان در طول زمانهای بسیار دور خود را زرتشتی نامیده و حتی چندین قرن نیز دولت ایران دین خود را زرتشتی اعلام کرده است، ولی اگر دقت کنیم خواهیم دید که رومیها نیز دینی را بهنام مسیح ابداع کردند و کلیسای مسیح را در رُم بر پا داشتند، ولی با این کار مسیحیت رومی و عیسی ایتالیایی نشد. مغان ایران هم بهنام زرتشت ولی بر پایۀ بتپرستی آریاها آیینی را بر مردم تحمیل کردند و فقط به این دلیل نمیتوان زرتشت را ایرانی نامید.
بنابراین، هویتسازی براساس تاریخ جعلی اعتبار ندارد. چنانکه به گفتۀ آقای علیرضا منافزاده در جای دیگر، «هویت نوین ایرانی در دورهای از تاریخ معاصر ایران ساخته و پرداخته شده است».
http://database-aryana-encyclopaedia.blogspot.co.at/