سکوت تان نمی آزاردم دگر - نه،
پیرانه سر
خموشی ام به گوش
بس خوش تر آمده است ؛
آماده میشوم بی تابانه ، انگار
برای سکون ِ ساکتِ جاودانهی در پیش.
هیاهوی تان را به جان شنیده بودم
در عنفوان ِ شباب
پیام ِ هیچی ا ش اما دیر،
ز پسا پشتِ تل ِ لاشهٔی سالها تجربت
آشکاره شد،
دریغ !
*
کاشکی،
کاشکی از آغاز
ز شعور ِ نیوشیدن
نصیب برده بودم من !
** *
دو سکوتِ همزادند، میپندارم
در دو امانگاهِ نرم و نمور:
پیلهی زهدان و
بسترای گور.
********
جهانگیر صداقت فر
تیبوران- ۵ می۲۰۱۲
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد