logo





شیرخشت روز نخست

شنبه ۱۳ ارديبهشت ۱۳۹۳ - ۰۳ مه ۲۰۱۴

طاهره بارئی

از تداخل اتفاقات می گذرم
ازدرون حوادث
از خلال دهلیزهای مه آلود توّهم و تردید
و انگشتان هشدار و تهدید
دراز شده اند چون چوبهای خلال دندان
پُشته پُشته در بیشه


آوای "بازگرد" "بازگرد"
طنین افکنده
چون آغاز ابر ها در فضا
و پیچیده ساقه های تبدار رنج و شکنج
به هیزم های افتاده از دست و پا
ریخته در گوشه کنا ر


دیگر ندارند
چیزی برای عرضه
منظره های دو سو
کهنه شده
ردیف ِدهانهائی برای قاپ زدن
به هم نمیزنند
مرور ترسها را
هیچ قاشقکی، چوب سرخطی


شیرخشت روز نخست را سر میکشم
و در برابرم دریا غنوده است
با هزار تن پوش رقیق
که گرفته لب به لب
برای تسلیم و بخشیدن
دعوتی برخاسته از دیار ِ نرم به نرم
باد هائی بی لک
پولکی از پی پولکهای دیگر


باز میکنم این دروازه طلسم شده را
آیات تار عنکبوت
و بافت کشورگشائی حشره را
رد میکنم این محوطۀ نبرد شاخ در شاخ اتومبیل های گاو پیشانی را
با نک پا می غلتانم
قوطی خالی کنسروی را
که بی دریغ و بی دغدغه میخواند
برایم همۀ راه را

سرش از سنگی به سنگ
ترانه اش همچنان بی خش
باز میشود از نُک پایم
چون کلافی که رشتۀ دراز دارد
تا بافتن به زیر و بم دریائی
از شال و کلاه


نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد