فیروزه در شبنم،
الماس در چشمه.
. . . . . . .
گنجشکی
که از سفره ی کوچک آوازش
گل میچینی
و مدادی
که بی قرار انگشتان توست،
در لحظه ی تولد یک شعر.
. . . . . . .
این همه، آیا کافی نیست
تا پیوسته
مرگ را بفریبی ؟
شهریور ۱۳۸۹
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد