logo





نشرِ ممنوع و افلاس فرهنگی رژیم

شنبه ۶ ارديبهشت ۱۳۹۳ - ۲۶ آپريل ۲۰۱۴

س. حمیدی

گر چه از الیگارشی صاحبان قدرت در نظام جمهوری اسلامی هرج و مرجی پا می‌گیرد تا حکومتیان به اتکای آن بتوانند به پایداری و ماندگاری خویش بر اریکه‌ی قدرت قوام بخشند ولی پیداست که بر گستره‌ی همین هرج و مرج حکومتی به همراه تضییع حقوق طبیعی و شهروندی شهروندان، حریم ناشر و مؤلف نیز نادیده انگاشته می‌شود. به طور طبیعی در بازار سیاه نشر که رژیم از سر استیصال و افلاس فرهنگی آن را سامان می‌بخشد، ناشران هم به همراه مؤلفان سرمایه‌ای را می‌بازند و از حقوق مشروع و اخلاقی خویش بازمی‌مانند.
یکی از مسؤولان فرهنگی جمهوری اسلامی زمانی پیاده- راه محدوده‌ی دانشگاه تهران الی تالار وحدت را گذرِ هنر نامیده بود تا به منظور وجاهت بخشی فرهنگی به حاکمیت، جمهوری اسلامی را مبتکر آن بنامد. ولی برخلاف آنچه که در نگاه ایشان انعکاس می‌یابد همین گذرِ هنری، حدود سی و پنج سال حکومت خودانگیخته‌ی جمهوری اسلامی همواره به عنوان عرصه‌ای برای نمایش ادبیات مخالفان حاکمیت شهرت یافته است. چنانکه هم‌اینک گستره‌ی گذرِ هنر را دست‌فروشانی از کتاب‌های ممنوع در اختیار گرفته‌اند تا با قداست و وجاهتی که حاکمیت برای سانسور فراهم می‌بیند، به ستیز و چالش برخیزند.
بساطی‌ها نیز در این پهنه کتاب‌هایی را جهت خرید مردم به نمایش نهاده‌اند که اگر چه زمانی مجوز نشر به دست آوردند، ولی بعدها از سوی جمهوری اسلامی غیرمجاز شناخته شدند. اما در این نمایشگاه‌های غیر رسمی و ممنوع که از سر ضرورت و نیاز همگانی پا گرفته‌اند فقط کتاب‌های چاپ ممنوع ارشادچی‌های حاکمیت به فروش نمی‌رسند، چون حجم وسیعی از کتاب‌هایی که بنا به حب و بغض رژیم در خارج از کشور منتشر می‌شوند، به همین بازار راه می‌یابند. پیداست که افست و بازنشر این کتاب‌ها به آشکارا روزهای انقلاب بهمن را با کتاب‌های جلد سپیدش به ذهن بیننده‌ تداعی می‌نماید.
گفتنی است که در این بازارچه‌های ممنوع از کتاب‌هایی که پیش از این در ایران نشر یافته‌اند کتاب‌های زنده‌یاد صادق هدایت بیش از دیگران با استقبال روبه‌رو ست. تا آنجا که هر چند رژیم از سر افلاس فرهنگی توان رسانه‌های عمومی خود را در بی‌حرمتی به حریم زنده‌یاد هدایت به کار می‌بندد، ولی اشتیاق و استقبال مردم از آثار هدایت همچنان فزونی می‌گیرد.
شکی نیست که مطالعه و کتاب‌خوانی ضرورت و نیازی همگانی به شمار می‌آید. اما کارگزاران نظام حساب‌گرانه تلاش می‌ورزند تا مردم به خصوص جوانان را از این نیاز طبیعی بازدارند. ولی علی‌رغم حیله‌هایی که نظام به کار می‌بندد، جوانان امروزی بنا به نیازی که در وجودشان سراغ دارند خط قرمز‌های خودانگارانه‌ی حاکمیت را در خصوص مطالعه و کتاب‌خوانی برنمی‌تابند. همچنان که در همین گذر به راحتی هر خریداری می‌تواند با نادیده انگاشتن خط قرمزهای حکومتیان در خصوص سانسور، کتاب‌های مورد نظر خود را بیابد و خریداری نماید.
در بساط خیابانی فروشندگان، دایی جان ناپلئون پزشک‌زاد کنار دو قرن سکوت زرین‌کوب می‌نشیند و به همراه زنان بدون مردان و طوبا و معنای شب شهرنوش پارسی‌پور، و همچنین ذوب شده و سمفونی مردگان عباس معروفی چشمان بینندگان خود را می‌نوازند. حتا مارکز نیز در همین فضا با صدسال تنهایی و دلبرکان غمگین نگاه‌های مشتاقان ایرانی خود را به نظاره می‌نشیند. احمد محمود هم در گذرِ هنر همراه با همسایه‌ها و داستان یک شهر، به کوری چشم بدخواهان زندگانی جاودانه‌ای را برای خویش رقم می‌زند. از دنیای فرامرزی، کتاب‌های هما ناطق، محمدباقر مؤمنی، ویدا حاجبی، عباس میلانی و یرواند ابراهامیان نیز در بازارچه‌های ممنوع جهت فروش به نمایش در می‌آیند.
انگار انتشارات باران سوئد، خاوران پاریس و فروغ کلن در تهران جمهوری اسلامی دفتری برای خود گشوده باشند تا کتاب‌های خویش را در چالش با حاکمیت بین مردم خیرات نمایند. ضمن آنکه امروزه فروشندگان دوره‌گرد کتاب‌های ممنوع از سر اشتیاق و استقبالِ توده‌های مردم نه فقط میدان‌های مرکزی شهرها و مراکز استان‌ها را در نوردیده‌اند بل‌که کوه‌ها و تفرج‌گاه‌های عمومی را هم مأمن خوبی برای بازاریابی و بازارگردانی خویش یافته‌اند. با چنین نگاهی فروشندگان بساطی، کتاب‌های خود را دسته‌بندی می‌نمایند و به منظور پرهیز از گرفتاری به دست گزمه‌های حکومتی طیفی از همین کتاب‌ها در مکان نزدیک و امنی جاسازی می‌گردد تا تنها به مشتریان اختصاصی و ویژه عرضه ‌شوند.
از سویی دیگر اتحادیه‌ی ناشران و کتابفروشان تهران ضمن خبری که در شماره‌ی 32 "صنعت نشر" انعکاس یافت، کار- گروهی را به منظور سامان‌بخشی مشکلات حوزه‌ی چاپ، تکثیر و توزیع کتاب‌های الکترونیکی و کاعذی تشکیل داده است. حتا گردانندگان تشکل یاد شده اعتراض خود را به طور رسمی به "اتحادیه‌ی تهیه‌کنندگان فتوکپی، پلات و اوزالید" اعلام نموده‌اند. چنانکه "مجمع امور صنفی صنوف تولیدی و خدمات فنی تهران" را نیز ملجأیی برای برآوردن تقاضاهای خود یافته‌اند. مجمعی که بیش از همه برای برآوردن خواست‌های نامردمی دولت جمهوری اسلامی تلاش می‌ورزد بدون آنکه بتوان خط و سویی مردمی در هنجارهای صنفی آن نشان گرفت. در ضمن اتحادیه‌ی ناشران گناه جمع و گروهی از همکاران خود را دانسته و آگاهانه به پای اتحادیه‌ی تهیه‌کنندگان فتوکپی، پلات و اوزالید می‌نویسد، تا بی‌گناهی صنف خود را در این ماجرا برای ارشادچی‌های حاکمیت به نمایش گذارد.
در نتیجه با همین شگردِ اتحادیه‌ی یاد شده، وظیفه‌‌ی تمکین بی‌چون و چرا به حاکمیت هم برای سوداگران سانسور نظام جمهوری اسلامی به اجرا درمی‌آید. چون آنان به منظور دادخواهی از حقوق تضییع شده‌ی خویش دانسته و آگاهانه نشانی محکمه‌ را گم نموده‌اند. چنانکه ناشران و کتابفروشان عمده و چه بسا دولتی مقابل دانشگاه، پلاک‌های بی‌شماری از املاک مسکونی محدوده‌ی دانشگاه الی جمهوری را در اختیار گرفته‌اند تا از فضای آن‌ها نه تنها به منظور انبار و چاپ و نشر غیر رسمی سود جویند بل‌که در همین خانه‌های امن هر کار نشدنی در حوزه‌ی کتاب، از سر اعجاز امکان‌پذیر و شدنی خواهد بود. چنانکه ناشران دولتی و شبه دولتی ضمن سودجویی از همراهی‌های ارشادچی‌های حاکمیت "قانون‌مندانه" کتاب‌های پنجاه سال پیش خود را پس از افست نشر می‌دهند. ضمن آنکه دستورالعمل‌های دولتی نیز به حضور و ادامه‌ی کار چنین جریان‌هایی در عرصه‌ی نشر یاری می‌رساند.
نگاهی هرچند گذرا به کتاب‌هایی که در طول سه دهه از سوی انتشارات امیرکبیر و علمی و فرهنگی نشر می‌یابند به درستی روشنگر چنین مدعایی خواهد بود. همچنان که عنوان‌های بی‌شماری از کتاب‌های آنان طی نیم قرن همچنان بدون ویرایش نو و چاپ جدید بی کم و کاست انتشار یافته‌اند. به طبع در دستورالعمل‌های ارشادچی‌های حکومت بیش از همه سودجویی عزیزالولایه‌ها و خودی‌های نظام بازتاب می‌یابد بدون آنکه بتوان از مجموع آن‌ها سمت و سویی مردمی نشان جست.
اتحادیه‌ی ناشران هم بهتر است بازشناسی و ردیابی درست و صحیح افست کتاب‌های ممنوع را در سیاست‌های مردم‌‌ستیزانه و شهروندهراسی وزارت ارشاد پی‌ گیرد. یادآور می‌شود که تعدادی زیادی از ناشران تهرانی سال‌های سال است که به دلیل صدور حکم تعلیق وزارت ارشاد از ادامه‌ی فعالیت خویش باز مانده‌اند، ولی اتحادیه بنا به جایگاه بله‌گویی برای حکومت اسلامی همیشه چشمان خود را بر آنچه که در حوزه‌ی نشر اتفاق می‌افتد، می‌بندد. آنان به جای آنکه تبعات و عوارض وضع موجود را به پای ندانم‌کاری‌ها و بی‌تدبیری‌های وزارت ارشاد بنویسند به راحتی دوستان خود را در وزارت‌خانه برائت می‌بخشند تا از مزایای دیدگاه دولتی خود بهره‌مند گردند.
از سویی دیگر عده‌ای از منتقدان درون حکومتی یاد گرفته‌اند تا به منظور فرافکنی سیاسی، عوارض و تبعات تمامی مصایب مردم و آسیب‌های اجتماعی امروزی را به پای دولت کودتاچی و خودانگیخته‌ی احمدی‌نژاد بنویسند. در حالی که لجام‌گسیختگی و خودسری‌های "قانون‌مندانه‌"ی سانسور و اختناق به دوره و زمانه‌ای پیش از آن بازمی‌گردد. دوره و زمانه‌ای که تنها اصلاحات‌چی‌های حاکمیت با قبضه‌ی قدرت به نهادینه شدن سانسور اشتغال داشتند. در همین فرآیند سانسور نیز در دستگاه حضرات و آقایان حکومتی قبح و زشتی خود را وانهاد و بر سامانه‌ای از اخلاق حکومتی به ظاهر نهادینه گشت. ضمن آنکه احمدی‌نژاد هم از صندوق‌های انتخاباتی بی در و پیکر اصلاحات‌چی‌های حاکمیت سر برآورد.
گر چه از الیگارشی صاحبان قدرت در نظام جمهوری اسلامی هرج و مرجی پا می‌گیرد تا حکومتیان به اتکای آن بتوانند به پایداری و ماندگاری خویش بر اریکه‌ی قدرت قوام بخشند ولی پیداست که بر گستره‌ی همین هرج و مرج حکومتی به همراه تضییع حقوق طبیعی و شهروندی شهروندان، حریم ناشر و مؤلف نیز نادیده انگاشته می‌شود. به طور طبیعی در بازار سیاه نشر که رژیم از سر استیصال و افلاس فرهنگی آن را سامان می‌بخشد، ناشران هم به همراه مؤلفان سرمایه‌ای را می‌بازند و از حقوق مشروع و اخلاقی خویش بازمی‌مانند. با این همه نشانی اشتباهی اتحادیه‌ی ناشران به حکومت در خصوص مقصران این ماجرا از بار گناهان آنان در همراهی و همسویی با حاکمیت نمی‌کاهد بل‌که همچنان به بی‌تدبیری دولت کنونی به منظور وجاهت بخشیدن به سانسور و اختناق یاری می‌رساند./

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد