logo





تعامل با مخالفان سیاسی

پنجشنبه ۲۸ فروردين ۱۳۹۳ - ۱۷ آپريل ۲۰۱۴

بیژن باران

bijan-baran.jpg
اگر می خواهی با دشمنت صلح کنی، تو باید با دشمنت کار کنی. سپس او شریک تو خواهد شد. نلسون مندلا 2013 -1918 ، 27 سال زندان، پرزیدنت آفریقای جنوبی 1994-1999 دارنده جایزه نوبل 1993 صلح.

باید که دوست بداریم یاران
باید که قلب ما
سرود و پرچم ما باشد. گلسرخی 1322-1352 ش.

تمام اصلهای حقوق بشر را خواندم
و جای یک اصل را خالی یافتم، اصل دیگری را به آن افزودم
عزیز من، اصل سی و یکم:
هرانسانی حق دارد هر کسی را که می خواهد دوست داشته باشد. پابلو نرودا 1904-1973م.

در اين خاك در اين خاك در اين مزرعه پاك/ به جز مهر به جز عشق دگر تخم نكاريم. مولانا 1207-1273م.

در کتیبه این مقاله در فوق 4 برش ادبی، سیاسی، عرفانی از جهان هزاره گذشته آمده اند. همه آنها در جهت عشق، تعامل، اغماض، انسانگرایی می باشند. این جهت تعامل با دشمن، مخالف تقاص قبیلوی و قهر انقلابی پیشامدرن می باشد. این مقاله بیشتر برای اندیشیدن، پرسش، مکاشفه می باشد. برخی اخگرهای جهان سیاسی، عرفانی، ادبی گذشته در جهت خط میانه سیاسی اند. خط میانه، در برابر خط راست محافظه کا و خط چپ انقلابی، خواهان عدم اعدام، حقیقت یابی، گذشت، ساختن آینده شکوفان، عدم تقاص از گذشته تلخ می باشد.

"چشم در مقابل چشم و دندان در مقابل دندان"مکافات برای جرم آمده- در منشور حمورآبی، انجیل عهد قدیم/ تورات – 5:38 متی. عین برابر عین עין תחת עין، فرمول 2هزارسال پیش یهوه کشور را نابینا و معلول خواهد کرد؛ در عین حال متناقض با 10فرمان موسی شامل "تو نباید بکشی" می باشد. اغماض در انسان از هزاره های دور بوده؛ عیسی در انجیل 5:39 متی گفت: اگر کسی گونه ی راست ترا سیلی زد، گونه ی دیگر را نشان بده. چون هابیل به قابیل گفت: اگر دستت را به من دراز کنی تا مرا بکشی، من دستم را به سویت دراز نمی‌کنم تا تو را بکشم. سوره‌ی مائده؟

در قرون وسطا رای، انتخاب، رسانه ارتباط بین حاکمیت و مردم وجود نداشت. با ادبیات و عرفان کمی اغماض با تاخیر به مردم می رسید. در شرق سده 20 با پیدایش مدرنیته، انتخابات، قانون- عرفان و ادبیات تغزلی در سیاست خط میانه تبلور یافتند. چند شخصیت ادبی، سیاسی در ترابری این خط تعامل با دشمن آورده می شوند. اصلاحات برای تعالی جامعه کم هزینه تر از انقلاب است. بخشی از اصلاحات ادبیات، عرفان، انساندوستی است.

در جنبش سیاسی فعلی– آیا می توان مخالفان خود را تحمل کرد؟ به آنها احترام گذاشت؟ با آنها کار حرفه ای یا سیاسی کرد؟ در گرفتاریهای آنها کمک رسانی کرد؟ چرخه انتقام سیری ناپذیر است؛ قاتلان آزادگان پس از 28 مرداد در بهمن 57 اعدام شده؛ قاتلان بهمن 57 در تاریخی دیگر بدار زده شوند؛ آن قاتلان آتی در تاریخی بعدتر اعدام شوند- تا کی این چرخه مرگ باید ادامه یابد؟ جین شارپ متولد 1928، هوادار عدم خشونت، نشان داد: در بررسی 110 سال گذشته جهان، 53% جنبشها به دمکراسی رسیده اند اگر خشونت پرهیز بوده باشند؛ ولی فقط نیمی یعنی 26% به دمکراسی می رسند اگر باخشونت باشند. نمونه اول هند، نمونه دوم روسیه.

آیا می توان با اینها مراوده مدنی داشت؟ اعضای حاکمیت، کارکنان دولتی، مداحان، هنرمندان رسانه های دولتی، جلدان، علمای اعظام، زندانبانان، مدیران کلان، بازجوها، شکنجه گرها، لباس شخصیها، چاقوکشها، آخوندهای حوزوی، استادان دانشگاهی، نیروهای نظامی- امنیتی، دلالان تجاری، اختلاسگران بانکی، خارج کنندگان ارز مردم، ارباب رسانه ها، وکلای مجلس، قضات شیعی، اعضای شوراهای 3گانه نگهبان- خبرگان بیت رهبری-تشخیص مصلحت هرم قدرت سیاسی، امیران سپاهی، وزیران و سفیران دولت حاکم.

در پاسخ باید کمیت این نیروها و مشابهت بافت سیاسی ایران با کشورهای همسایه مانند جمهوریهای ترکیه، عراق، ترکمنستان، آذربایجان شیعه سکولار، اسلامی افغانستان، اسلامی پاکستان را در نظر گرفت. راس دولت صاحب بودجه و خیل شاغلان دولتی امکان تنفس سیاسی به دیگران نمی دهد.

چشم انداز آتی همه در نظام سرمایه داری رانتیر کدام است؟ چیست که موجب عدم رعایت قوانین مدنی می شود؟ مثلا افرادی که در لیست تحریم دول غربی قرار دارند حقوق شهروندی هم دارایند. شاید وجدان انسانی، قانونمداری، خردگرایی، حقیقتجویی پاسخهایی می باشند. البته مسئولیت جنایت و دزدی در نظام بورژوایی تا پایان حیات مجرم، او را تحت تعقیب وجدانی، اجتماعی، قضایی قرار خواهد داد.

در مقطع انقلاب 57، نظرات گوناگونی در باره رژیم جمهوری آتی در میان روشنفکران وجود داشت: شورایی، اسلامی، سوسیالیستی، دمکراتیک، دمکراتیک خلق/ توده ای. از اینرو جناحهای مخالف اپوزیسیون لزومی بر دوستی بیرون از جبهه ضد دیکتاتور- ضد امپریالیزم با هم نمی دیدند؛ زیرا هر یک، نوع حکومت آتی متفاوتی را تصور می کرد. ولی اکنون لازمه دمکراسی تحمل اقلیتها، از جمله اقلیت حاکمیت است. آنها یک بلوک 15% در مجلس خواهند داشت. چگونه اصولگرایان، انحصارگرایان، اعتدالگرایان، اصلاحات گرایان با طیف 7خط سکولار چپ تا راست می توانند تعامل کنند؟

در وضع انقلابی نیروهای انقلابی نوعی جبهه میدانی و عملیاتی بداهه ای در مقابل دشمن دارند. آنها وقت تعامل، اقناعگری، جدل سیاسی رسانه ای از بالا را ندارند. تازه وضع انقلابی در جامعه سریع تغییر می کند؛ مانند مبارزه پارلمانی و حزبی طولانی نیست. در خاور میانه عامل استعمار همیشه در کمین برای منافع خود، با لایه هایی از حاکمیت و اپوزیسیون مراوده دارد.

هر 2 رژیم قبلی و فعلی مخالفان خود را متقاعد به عافیتجویی، ترک وجدان و انسانیت، بفکر خود بودن- وا داشته و وا می دارد؛ در غیر این صورت آنها را شکنجه، زندان، اعدام میکرد و می کند. کادرهای بفهم مهم امنیتی در رژیم گذشته از اپوزیسیون، بویژه چپ، یارگیری می شدند. زیرا علوم سیاسی دانشگاههای ایران پس از کودتای 28 مرداد فرمالیته و عقیم بودند. در رژیم فعلی توبه و ترک اعتقادات قبلی هم به روند آزار زندانی افزوده شده اند. در دادگاه بورژوایی مدرن استغفار و توبه ربطی به دادگاه ندارد.

چه بسا مجرمانی در غور فردی در زندان بضد نظرات قبلی خود رسیده؛ به انسانی دیگر استحاله می کنند. یک نمونه ملکم ایکس، یکی از رهبران آزاده سیاهان دهه 60م، بود. او نخست یک طرار خیابانی بود؛ در زندان با مطالعه و غور به آزاده تبدیل شد. اقلیتی برسر موضع خود می ایستند. مردم و تاریخ به گفتار مصلح اجتماعی کمتر از شجاعت و کردار او اهمیت می دهند. گفتار تابع بسیاری از شرایط موضعی و محلی است؛ تا مرحله عوامفریبی و زبانبازی می رسد؛ ولی کردار و شجاعت جهانی و ماناست. این دو ناشی از شخصیت فرد اند؛ نه زبانبازی که شاید بخاطر فرصت طلبی، عوامفریبی و منافع فردی باشد.

عام. در جامعه گذاری- طبقات، اقشار، افراد در یک بازه زمانی خط سیاسی عوض کرده، با ریزش از جایگاه اجتماعی خود به مخالفان قبلی خود پیوسته؛ با آنها جبهه واحد می سازند. در این ترافیک 2سویه تفکر و رفتار، برخی دولتمردان از حاکمیت جداشده؛ یا از اپوزیسیون به حاکمیت می پیوندند. در دمکراسی سابقه دار این تغییر موضع طبیعی است. در جامعه گذاری یا قبیلوی تغییر موضع برچسب نامردانه، از ضعف، مذذب، مزاج متلون می خورد.

در دمکراسی تعامل با مخالفان از راه مبارزات حزبی، انتخابات کشوری برای مدیریت جامعه- توافق اکثریت و اقلیت در مجلس انجام می شود. در دولتهای پیشامدرن این تعامل یک اشکال عمده دارد: قتل معترضان سیاسی بوسیله حاکمیت قانونگریز فردی یا جناحی. در این جوامع بازنده انتخابات گاهی زندانی شده؛ استبداد فردی یا جناحی بر اکثریت چند خطی اپوزیسیون چند دهه با خشونت و فساد حکومت می کند.

فرد در حاکمیت. وقتی افرادی از حاکمیت میبُرند؛ شرایط پذیریش این افراد در اپوزیسیون کدامند؟ برای پذیرش آنها، تا چه اندازه در گذشته اشان باید کنجکاو بود؟ چه مقام و منزلتی آنها در حاکمیت گذشته یا فعلی داشته اند؟ آیا در قتل و غارت در یکی از دو رژیم دست داشته اند؟

برای پاسخ به پرسشهای- منقد کیست و مفاد انتقاد کدامند- باید سه مقوله را واشکافی کرد. 1- خود پرسنده، همکاران آشکار و پنهان او چه کسان حقیقی یا حقوقی اند؟ گذشته، فعالیت فعلی، برنامه آینده آنها چیست؟ داوری نتیجه شناخت اکتسابی و شخصیت ذاتی فرد است. 2- همین پرسشها برای طرف مقابل، یعنی متهم، نیز مطرح اند. 3- هدف از مشارکت و تعامل را باید روشن کرد. کسی که داوری می کند باید تخصص دانشی، سابقه سیاسی، عدم سوء پیشینه، زندگی مالی شفاف، ورقه صحت روحی در ملاء عام داشته باشد.

فرد منقد. کسی که از حاکمیت می برد؛ از آزمایش در قدرت بودن فارغ شده؛ با کسی که در حاکمیت نبوده و انتقاد می کند فرق دارد. چگونه می توان به ایقان در مورد پیشینه افراد، بدون دسترسی به اسناد دولتی، رسید؟ کسی که این پرسش را دارد پیشینه خود او چیست؟ آیا او کاره ای بوده؛ مبارزه ای کرده، زندان رفته؟ آیا صحت گفتار منقد در ادعای او، بدون مسند قدرت و عمل مبارزاتی، احیانا یافتن تضاد بین حرف کنونی و عمل گذشته کسی که از حاکمیت بریده- دلیل می باشد؟

پرسنده. آیا فرد باید هرسال طلب مغفرت را تکرار کند تا نوآمدگان به اپوزیسیون، همه آنرا ببینند؟ هر کس خواست محتوای آنرا بخواند. چگونه صداقت و شفافیت او را می توان محک زد؟ چه کسی صداقت او را تضمین می کند؟ آیا سند مغفرت در آرشیوی بر سروری در انترنت باید نگهداری شود تا در دسترس دیگران قرار گیرد؟ آیا طلب مغفرت آیینی ایرانی، اسلامی، خاورمیانه ای است یا جهانی، غربی، تاریخی؟ آیا یک نمونه مشخص از فردی با گذشته بد، ولی با معذرت کنونی، در اپوزیسیون پذیرفته شده؟

تبیین تضاد گفتار و کردار یک مغالطه است. چه تضمینی برای درستکاری این پرسنده در مقام قدرت آتی وجود دارد؟ زیرا در دو حاکمیت قبلی و فعلی، در حاشیه بودن انفعالی و مبارزه نکردن، ملاک درستی برای عمل فرد نیست. در موضع قدرت است که بیقانونی فرد قادر، بروز کرده، قابل محک زدن می شود.

انتقاد ازخود. آیا سابقه سیاسی در حاکمیت منقد با نقد گذشته خود صادقانه است؟ اصولا انتقاد از گذشته خود چه معنی میدهد؟ آیا مثلا بمعنی از پولهای دزدی خود یا پدر صرفنظر کردن است؟ یا کمک مالی به خانواده زندانیان و پناهندگان سیاسی است؟ یا فقط حرف زدن و مصاحبه های رسانه ای کردن است؟ آیا در دو نظام گذشته و فعلی، او مورد ستم واقع شده؟ آیا او در خارج از کشور منزه بودن خود را حفظ کرده؛ یا هنوز با پولشوییهای غیرقانونی خود و تماس با مراکز اطلاعاتی اجنبی، در حرف مخالف رژیم است؟ بیرون از گود بمعنی خارج از حاکمیت و گاهی زندگی در خارج است.

مفاد انتقاد. آیا متن انتقاد از خود را کسی/ گروهی نوشته است؟ مفاد این متن چه نکاتی را دربر دارد؟ مثلا مک نامارا 1916-2009 وزیر دفاع آمریکای دهه 60م در کتاب عطف بماسبق/ خاطرات، 20 سال بعد از شکست آمریکا در ویتنام، می نویسد جنگ ویتنام "خطابود، خطایی وحشتناک." یعنی قتل 4.5 میلیون بومی و 57 هزار سرباز مهاجم یک "خطا" توسط حاکمیت آمریکا قلمداد می شود. همین؛ مرگ میلیونها انسان، ویرانی ساختارهای مدنی، تخریب محیط زیستی- ابراز نمی شود. خب، آیا این نیم-جمله را می توان انتقاد از خود یا حاکمیت دانست؟ تازه اگر آنرا انتقاد از خود ندانسته، چه بدیل دیگری وجود دارد؟

دلیل. کسیکه در یکی از دو رژیم در قتل و غارت دست داشته؛ چرا اکنون منزه شده؟ بیداری وجدان، بلوغ انسانیت، حقیقتگویی بوده؛ طرد از حاکمیت بوده؛ مبارزه و زندان بوده؟ آیا اختلاف منافع و سیاست بوده؟

محکمه. افشای اتهام، بررسی اسناد، عرضه شاهدان، طبقه بندی جرم را- چه ارگانی، مثلا بین المللی مانند حقوق بشر سازمان ملل، ملی مانند شورای سازمانهای برونمرزی یا ان جی او مانند عفو بین الملل- راه می اندازد؟ آیا در دادگاه عذر خواهی متهم برای عفو در عقوبت، ابطال بزه، بخشودگی کافیست؟ تا ثابت کردن جرم در دادگاه، اپوزیسیون چگونه می تواند حکمی دال بر بیگناهی او بدهد؟ اصولا در زندان، حقوق مدنی فرد خاطی محدود می شود. ولی پس از اجرای حکم تعزیری، فرد دارای حقوق مدنی است. چه بسا در سیاست هم، مثلا رای دادن، شرکت می کند. بقول مندلا، در جهان سوم، رهبر از زندان به حاکمیت وارد می شود.

آمرزش. تا چند سال قبل پیشینه فرد باید بررسی شود؟ چه کسی این را بررسی می کند؟ اگر در قتل و غارت شرکت داشته؛ چگونه می تواند با انتقاد از خود و گذشته خود طلب مغفرت کرده؛ از چه کسی باید عذر بخواهد؟ مثلا از خانواده شهیدان و زندانیان سیاسی؟ آیا باید خسارت به بازماندگان از جیب خاطی یا خزانه دولت داده شود؟ آیا تنها گفتار کافی ست یا پندار و کردار او باید محک زده شوند؟ اعتقادات فرد به ماورای طبیعت/ تقاص اخروی، آینده مردم، سیاست در جامعه چگونه باید باشند؟ چگونه تخطی از قانون دنبال می شود؟

اپوزیسیون. اصولا اپوزیسیون گاردن پارتی نیست که برای ورود به صاحب آن بلیت ارائه شود. کردار فرد در مبارزه اجتماعی است که نیروهای سیاسی را بسوی او رهنمون می کند نه گفتار انتقاد از خود. حتی آثار کلامی او اگر منجر به جذب نیروی اجتماعی نشود؛ بصرف نقد از سازمان تنها در سطح داوری سلیقه ای فرد ثالث بوده؛ یک اثر تاریخی است. نمونه های نقد در چپ سده 20 م آثار دکتر اپریم و شعاعیان اند که نیروی سیاسی جذب نکرده؛ تنها مبین شهامت یا سلیقه فردی سیاسی آنهایند.

منابع. 17/04/2014

Chenoweth, E. & Stephan, M. J. 2011. Why civil resistance works: The strategic logic of nonviolent conflict. New York: Columbia University Press.


نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد