بهاری دوباره میآید آیا
که من به شوق
پرده بر کشم از دریچه و بگذارم
که رقص شادیانه آغازد به سایه سار اتاق
غبار طلائی خورشید ؟
*
بهاری دوباره میآید آیا
تا بی شکیب پنجره بگشایم
-و به بانگِ هلهله -
بشارت دهم به کوچه که:
های!
آنک افول فصل برودت؛
اینک طلوع صبح امید؟
*
دوباره دلگشا یی باغ و جلگه و دشت
وا میکند گره از جبین منتظران ؟
و پرنده دوباره آشیانه میکند آیا به کاکل کاج
بی بیم گزند با د های خزان؟
****
آه-
پیرانه سر به تنگم از این فصلهای یخ زده،
آی !
خرابم از این قحط زار بی باران،
خدای را-
پیش از آن که بسوزم در آرزوی آفتاب فرودین
دوباره بهار میشود آیا ؟
پیش تر زرخت بر بستن ما،
دوباره باز میآید شمیم بنفشه و یاس و طراوت نوروز
به کوچههای دور خاطرهها ؟
*******
جهانگیر صداقت فر
تیبوران- ۱۲ نوامبر ۱۹۹۳
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد