اکنون بهار می آید
با تاج هخامنشی
با خوان میوه و گل
نسیمی به خدمت گمارده اند
بیخ عطشان کتیبه ها را
انگوری ملایم فشانده اند
پرندگان را بشارتی
که سرازیر شدن سرود باران،
به رقص آمدن چمنزار را
الحاق نموده اند
میخی بر تاریخ
و چکشی در دست
برخاسته به جستجوی نام و ننگ
بیابانی، پای روی دوش جمعیت
بانگ گرد و غبار پراکنده
آنگاه قدوم جمشید
آنگاه بازگشت یار به دیار
سایه ای که بهار افکنده
چه غلغله ای بود
چه شعشعه ای
روز دید و بازدید
و دیدار جمال
گلاب صرف میکردند
مجسمه ها
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد