logo





به بهانه ٨ مارس روز جهانى زن

به ياد دو رفيق جان باخته دكتر معصومه طوافچيان (شكوه) و مهوش جاسمى (وفا)

شنبه ۱۷ اسفند ۱۳۹۲ - ۰۸ مارس ۲۰۱۴


 
در روز يكشنبه هشتم اسفند ماه سال ١٣٥٥ روزنامه هاى عصر تهران خبر دادند كه "دو زن تروريست در زدوخورد با مأموران كشته شدند. كشته شدگان معصومه طوافچيان و مهوش جاسمى نام داشتند". فريدون توانگرى با نام مستعار آرش اقرار دارد كه معصومه طوافچيان و مهوش جاسمى را نه در درگیری خیابانی، بل‌که به زير شكنجه به قتل رسانده‌اند(١). 

اين دو زن قهرمان عضو رهبرى "سازمان انقلابى" در تشکیلات داخل کشور بودند. هر دو متولد سال ۱۳۱۹ هستند، در پی سال‌‌ها مبارزه، در خارج از کشور جذبِ تشكيلات "سازمان انقلابی" شدند. برای ادامه مبارزه داوطلبانه به داخل کشور رفتند، پس از چند سال مبارزه مشترکِ مخفی، در سال ١٣٥٥ بازداشت و زير شكنجه‌های ساواك، در كنار هم كشته شدند. آنان مردند و هنوز پس از گذشت سال‌ها اسرار زندگی مخفی و چگونگی مرگشان بر تاریخ روشن نیست. 
حال پس از گذشت چهار دهه، در آستانه سالگرد روز جهانى زن، جای آن است که ياد اين دو یار مبارز را که به خون خویش خفته‌اند، گرامی داریم.  به این امید که یاد هیچ عزیز مبارزی از یاد نرود.

معصومه (شكوه) طوافچيان از كادرهاى برجسته سازمان انقلابى بود. بى اغراق مى توان ادعا كرد كه بخش داخل سازمان انقلابى در ايران حاصل مبارزات و درايت هاى او و همسر رزمنده اش پرويز واعظ زاده بود. در دبيرستان همواره شاگردى ممتاز بود و بعد از پايان تحصيلات در ايران به ايتاليا رفت و در رشته پزشكى به تحصيل پرداخت. او به راحتى مى توانست زندگى پر تجمل و بى دردسرى را در ايران پيشه كند. اما سوداى تغيير جهان در سر داشت و كاميابى و خوشبختى را شخصى نمی خواست. همدل و همدرد زحمتكشان و ستمديدگان بود و گمان نمى كرد دواى درد امروز اين محرومان، راه حل معضل فرداى آنهاست. معتقد بود نجاتشان در گرو انقلاب است و حاضر بود جان خويش را وثيقه اين باور کند. و چنين نیز كرد. حياتى به راستى حماسى داشت.

در ايتاليا، در روزهايى كه دانشجوى طب بود، به صف مبارزات دانشجويى پيوست. فروتن بود و فضل فروشى نمى كرد. نزد او مبارزه طبقاتى، نه تفنن دوران جوانى كه مشغله اصلى زندگى اش بود. سجاياى اخلاقى و سياسى و ذهنى او سبب شد كه پس از چندى به يكى از رهبران جنبش دانشجويى ايران بدل گردد.

در كش و قوس همين مبارزات با پرويز واعظ زاده آشنا شد. عشقى عميق و ماندگار ميانشان پديد آمد كه تا واپسين لحظه عمر هر دو ادامه داشت و ملاط اصلى‌اش دلبستگى هر دو به امر انقلاب كمونيستى در ايران بود. در عين حال هر دو به ادب و شعر فارسى علاقمند بودند. ادبيات معاصر انقلابى و مترقى غرب را هم خوب مى شناختند. هر دو كوهنوردانى ماهر بودند. فروتنى آن دو ستودنى بود.

از آشنايى شان ديرى نگذشته بود كه براى ادامه مبارزه به ايران بازگشتند و نخستين هسته‌هاى سازمان انقلابى را در ايران پى ريختند.

معصومه به راستى از سختى ها هراسى به دل راه نمى داد. شجاعت و بى باكى اش با درايت و احتياط آميخته بود و از تركيب اين دو، مبارزى تيزهوش و خستگى ناپذير، واقع بين و بلندپرواز، محتاط و بى باك پديد آمد.

در ايران شكوه طوافچيان بيشتر در بخش علنى مبارزه درگير بود. اين امكان را داشت كه علاوه بر سازماندهى جنبش، از حرفه پزشكى‌اش در خدمت به مردم محروم و ستم ديده كشورمان بهره گيرد. او در اين راه از هر فرصت و امكانى استفاده كرد.

او علاوه براين، همراه با مهوش جاسمى به تحقيق پيرامون موقعيت زنان زحمتكش كشورمان پرداخت. نتيجه كار آندو اثرى ارزنده بود كه پیش از انقلاب در دو جلد توسط سازمان انقلابى انتشار يافت.
مهوش جاسمى در سال ١٣١٩ در كرمانشاه به دنيا آمد. در سال ١٩٦٨ مدت كوتاهى به آلمان آمد و به صفوف سازمان انقلابى پيوست و بعد راهى ايران شد. شغل او پرستارى بود. علاقه عميقى به تحقيق و بررسى جامعه ايران داشت. همچنين تحقيقات عميقى در رابطه با شرايط زنان در كارخانه‌ها داشت كه همراه معصومه طوافچيان بعدها به صورت دو كتاب به چاپ رسيدند. او يادداشت‌هايى در باره شرايط زنان در كارخانه ها تهيه مى كرد و براى نشريات سازمان در خارج مى فرستاد. يكبار در يكى از نوشته‌هاى خود به سازمان نوشته بود؛ رفقا بهتر است با دقت به وضع مشخص كارگاه هاى ايران و به ويژه زنان كارگر توجه كنند و ببينند چه تفاوت هايى ميان جامعه ايران و جامعه سابق چين و يا كوبا موجود است. وفا در طول كار سازماندهى به امر تحقيق و بررسى و شناخت مشخص جامعه ايران توجه داشت و به جرأت مى توان گفت در تغييرات محسوس خط مشى سازمان انقلابى از الگوهاى چين و كوبا، وفا و مبارزات او سهم بزرگى بر عهده داشت.

وفا مسئول بسيارى از حوزه هاى سازمانى در داخل بود. یکی از کسانی که تحت مسئولیت او فعالیت می کرد، رفيق جان‌باخته مان عباس صابرى بود كه پس از انقلاب، در ١٢ خرداد سال ١٣٦٠ توسط جمهورى اسلامى تيرباران شد. او آن زمان پس از بازداشت و سپس جان باختن وفا به رفقاى خارج نوشت؛ وفا ققنوس زمانه است، من هيچ گونه ترسى ندارم و مطمئن هستم او زير شكنجه لب نخواهد گشود. و چنين نيز شد و حماسه مقاومت وفا در تاريخ مبارزات زنان ايران هميشه به يادگار خواهد ماند.

تحت رهبرى وفا و شكوه، سازمان انقلابى قادر مى گردد زنان زیادی را در مبارزه علیه رژیم شاه بسیج کند.

آن ها كه توسط عامل نفوذى ساواك، سيروس نهاوندى لو رفته بودند و در شرايط بسيار نامناسبى قرار داشتند. به دستگيرى دير يا زود خود آگاهى داشتند، در بدترین شرایط موفق شدند با ابتكارات بی‌نظیر خویش جان چندين رفيق كادر را براى ادامه مبارزه نجات داده و وظايف تشكيلاتى را به آن ها بسپارند. نتيجه تلاش آنان بود که سازمان انقلابى توانست تمام ضربات سنگين سال ١٣٥٥را تاب آورده، به مبارزات خود ادامه دهد.

بسيارى از مبارزين آن دوره كه در كلاس هاى آموزشى وفا و معصومه شركت داشتند از فداكارى ها و فعاليت هاى خستگى ناپذيرشان از چهره هاى شاد و گرمشان و سجاياى اخلاقى شان داستان ها مى گويند. هم چنين زندانيان آن دوره از شدت شكنجه و جراحاتى كه آرش و رسولى بر آن ها رواداشته بودند، بر زبان مى آورند و نتیجه‌ی همين مقاومت ها بود كه بقيه كادرهاى سازمان جان سالم بدر برده بودند.

در سالگرد روز جهانى زن، یاد این دوستان بر ارزش جنبش زنان ایران كه سابقه مبارزاتى آن به بيش از يك قرن می رسد، می افزاید. یاد آنان همانا گرامیداشت مبارزه است، گرامیداشت جنبش، اعتراض، حرکت، گرامیداشتِ امیدهایی که هنوز جان دارند. و به همین علت یاد آنان و همه عزیزانی که به راه انسان‌ها، صلح و عدالت و آزادی را برای همگان می خواستند، را باید پاس داشت. یاد آنان مباد از ذهن تاریخ زدوده گردد. به این امید.

تنی چند از یاران اسبق وفا و شکوه
(١) نگاه كنيد به شكنجه گران مى گويند: قاسم حسن پور موزه عبرت ايران


google Google    balatarin Balatarin    twitter Twitter    facebook Facebook     
delicious Delicious    donbaleh Donbaleh    myspace Myspace     yahoo Yahoo     


نظرات خوانندگان:


آرش
2017-03-08 21:48:51
چه خوب میشد که دوستان کمیته مرکزی بعد از گذشت 40 سال بیانگر واقعیت و دستگیری و کشته شدن رفقای سازمان در سال 1355 شوند. نقش نهاوندی در تمامی دستگیری های آن سال . براستی چه بر سر خسرو . گرسیوز . تقی آمد. ؟؟

به واژه‌های «شکوه» و «وفا» معنا دادند
همنشین بهار
2014-03-13 13:49:18
با سلام به آقای محسن رضوانی عزیز
مطلب مورد اشاره من توسط آقای خسروپناه در مقاله ارزشمند
سیروس نهاوندی و سازمان آزادیبخش خلق‌های ایران اشاره شده است و من از آنجا برگرفتم.
از راهنمایی شما بسیار سپاسگزارم .
با سلام به معصومه طوافجیان و مهووش جاسمی که به واژه‌های «شکوه» و «وفا» معنا دادند.
با کمال احترام:
همنشین بهار

رهبران سازمان انقلابی
محسن رضوانی
2014-03-12 23:14:20
با سلام به همنشین بهار طبق نامه ای که شادروان معصومه روز بعد از کشته شدن همسرش پرویز برای سازمان فرستاده بود .ماموران ساواک خانه مسکونی پرویز و معصومه را محاصره می کنند. آن شب وفا جاسمی هم مهمان آن ها بوده. صبح زود وفا برای تلفن کردن بیرون می رود و متوجه اوضاع ناجور بیرون می شود و به پرویز خبر می دهد .پروز به شکوه می گوید هر دو باهم بیرون می رویم من بااسلحه کمری به دفاع می پردازم و تو سعی کن فرار کنی. در این درگیری است که پروز کشته می شود و شکوه و وفا می توانند از محاصره بگریزند و خود را نجات دهند.این گزارشی است دقیق و نامه شکوه در ارشیو هست.

دروغ ساواک در مورد دكتر معصومه طوافچيان (شكوه) و مهوش جاسمى (وفا) و...
همنشین بهار
2014-03-10 04:28:43
سلام بر شما
با این یادآوری که وفا جاسمی و شکوه (معصومه) طوافچیان نه متولد ۱۹۱۹ میلادی بلکه ۱۳۱۹ شمسی هجری بودند، توجه شما را به نکات زیر جلب میکنم.
...
30 آذر 1355 ماموران ساواک به دو خانه در شهرآرا و خیابان وثوق (درتهران) یورش می‌برند. روایت ساواک از این واقعه چنین بود: پس از مدتی تعقیب و مراقبت، سه شنبه 30 آذر 1355 «ساعت 9 صبح، ماموران بتدریج خانه تروریست ها را محاصره کردند و با بلندگو به تروریست ها اخطار کردند که چون در محاصره هستند بدون مقاومت خود را تسلیم کنند. اما آنها به جای اینکه تسلیم شوند از داخل مخفیگاه خود به سوی مامورین تیراندازی نموده و مبادرت به پرتاب نارنجک کردند. مامورین به آتش تروریست ها پاسخ متقابل داده و طی دو درگیری مسلحانه سرانجام 8 تروریست کشته و 11 نفر دیگر دستگیر شدند.»
اسامی کشته شدگان هم به این ترتیب اعلام شد: «پرویز واعظ زاده، رحیم تشکری، ماهرخ فیال، مینا رشیدی [رفیعی]، جلال دهقان، حسن زکی زاده، مسعود صارمی و محمدعلی قاریاب»
...
گویا چندی قبل از یورش ساواک، یکی از اعضای سازمان رهایی بخش به سیروس نهاوندی مشکوک شده و شماری از دوستانش را متقاعد کرده بود که می‌بایست این موضوع را در جلسه ای بدون حضور و بدون اطلاع نهاوندی تشکیل دهند اما خبر تشکیل این جلسه به نهاوندی می‌رسد و در روز موعود، ماموران امنیتی به محل نشست حمله بردند. 9 تن از اعضای در زد و خورد با پلیس جان باختند و 11 تن نیز به اسارت درآمدند.
کادرها و اعضای سازمان آزادیبخش به جز سیروس نهاوندی که « یک عدد اسلحه از طرف ناصری (عضدی) به او داده شده بود، مسلح نبوده اند. پرویز واعظ زاده و معصومه طوافچیان (شکوه) و مهوش جاسمی (وفا) هم مسلح نبوده اند و بعبارت دیگر دیگر آنچه درگیری مسلحانه که در خیابان وثوق و شهرآرا در روزنامه ها منتشر شده صحت ندارد.
ماموران ساواک نه ساعت 9صبح روز 30 آذر بلکه شب قبل از آن بدون سر و صدا به خانه خیابان وثوق پورش می‌برند، عده ای را می‌کشند و عده ای را مانند جمال الدین سعیدی، بهرام نوروزی و... که به نهاوندی مشکوک شده بودند دستگیر کردند تا دریابند چرا به نهاوندی مشکوک شده اند و بعد از بازجویی آنها را می‌کشند. روز بعد هم درگیری ساختگی را در خیابان وثوق اجراء می‌کنند.
در مورد مسئولان کمیته داخل کشور سازمان انقلابی نیز ساواک به همین شیوه عمل می‌کند، با این تفاوت که مهوش جاسمی و طوافچیان از 30 آذرماه متواری می‌شوند و ساواک آن دو را در روزهای اول دی ماه 1355 دستگیر می‌کند، بازجویان ساواک پس از بازجویی آنها را می‌کشند و در 8 اسفند همان سال در روزنامه ها اعلام می‌کنند: مهوش جاسمی و معصومه طوافچیان در یک برخورد مسلحانه کشته شدند.
با کمال احترام: همنشین بهار

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد