تو رفتی و اسبت بدون تو باز آمد
غروب کرد خورشید و پر از راز آمد
اسبت آمد به پیش ما خیلی آرام و زود
آه! اگر فریادی می کرد و کردستان را ربود
هوا تلخ بود و جان دادن در پشت کوه
!خورشید بود که تو را صدا می کرد اوه
رها کن پارتیزان را مردم عادی باش
با مردم عادی می توان به گل رسید بی جاش
آذری و کرد و بلوچ و عرب وفارس منم
چون ایران همی کند مردمان را عین تنم
با اسلحه وچاقو و تیغ و فعل و انفعالات
حزب از تو می سازد یک آدمی ضد حالات
به هر دلیل گر با تو کردند مرگ و ستم
فکر فردا بکن بی مرگ و زورگویی و غم
اگر با تو کردند مرگ و ستم به هر دلیل
تو دیگر پارتیزان مباش بخاطر بزرگ و قلیل
ادامه دارد تظاهرات و اعتصاب و غیر
آنکه اسلحه داد به دستت و رفت یادش بخیر
اگر جنگ می خواهد دلت ای وای وای
دلت را پاک گردان از سر و تن و پای
پارتیزان دیگر تمام شد و بیا پیش ما
رفت آن پیشمرگه که یادش بخیر بی فنا
سی و پنج سال جنگیدید برای آزادی و نشد
جنگ را نادیده بگیر می بینی دلت آرام شد
نمی گویمت لذت یاران نبینی و غمگین بمیر
تو زنده بمانی ...! با یاران و کردستان پیر
16 01 2014
شهاب طاهرزاده
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد