قسمت و سرنوشت هنرمندان بازتاب جامعه بمثابه یک کل است. مبارزه برای آزادی هنرمند مبارزه برای آزادی بیان همه است. نوجی ثیونگو 1938 تولد- نویسنده کنیا.
ممیزی هر اشتیاقی را که به بیان آزادانه داشته باشی از تو می گیرد؛ هر وقت می نویسی، احساس می کنی که استخوانی در گلوت گیر کرده است. چخوف
شعر زندگی است. چجوری گفتن برای خود شعر در زبانشناسی با چه گفتن پیامی برای مخاطب در جامعه شناسی تفاوت شعر بی تعهد و شعر تعهد است. گاهی آغاز شعر از رویدادهای محیط آغاز می شود. شعر در خاور میانه با صوابدید دولت نشر شده؛ که سانسور، بیکاری، زندان، شکنجه، قتل شاعر را گاهی در پی دارد.
دلیل نوشتن این مقاله نقد شاعر بی تعهد بخصوصی نبوده؛ بلکه پاسخ به ندای وجدان خود نقاد در دفاع از شعر تعهد است. شعر تعهد با بیقانونی دولت مبارزه کرده؛ مشکل از ممیزی گذشته؛ گاهی شاعر تعهد با بیکاری، اعدام، زندان، شکنجه روبرو می شود. این نقد مواظب باش به مشتی جوان مستعد است که بدنبال شاعر حاشیه و شعر مکاشفه رفته؛ در حالیکه برای آزادی بیان شریفترین وجدانهای یک قوم باید مبارزه کنند.
شعر حاشیه 50 سال اخیر نه تنها ضد شعر تعهد است؛ بلکه ضداجتماع، ضد فرهنگ، ضد تاریخ، مردمگریز، ضدملی، ضدانسانی، ضدجهانی هم هست. شعری به مناسبت مراسم چرخه زندگی نداشته؛ روزهای جهانی، سازمان ملل، کارگر، زنان، نوروز، یلدا، 4شنبه سوری، 13بدر، جشنها، زادروزهای تاریخی مانند کوروش، مصدق، تختی، فردین، گوارا، مندلا، گاندی، فیلم کیارستمی، روز معلم، دانشجو، تولد کودک، مرگ پدر، مهر مادر، آغاز بهار، برف اول، شکوفه سیب، انار یلدا، گل یاس باغ ارم، 28 مرداد، بهمن، سردرد خودش، تنهایی.
دهه 40ش تجربه گریهای چند شاعر توهم دار با نامهای شعر دیگر، شعر بیوزن، نثری، ناب، حجم/ خلاء، موج نو پیدا شدند. ولی همه در آغاز شعری با کاربرد فکر کتره ای روزانه، جدا از اجتماع، حفظ شرایط موجود، عدم نقد دولت، بی توجه به محیط، پر از تجرید، مطلق، انتزاع مشغول بودند. در دهه 90ش شعر آنها فراموش شده؛ چون تعهد به تحرک جامعه نداشت.
آنها فکرهای کتره ای را در ادامه تجربه های زبانی شاهین تندرکیا، هوشنگ ایرانی دهه 20ش نشر کردند. اسماعیل شاهرودی اهل دامغان، پرویز اسلامپور، بیژن الهی، بهرام اردبیلی، رویایی دامغانی همسر مادلن سوییسی سپس کاترین، احمدرضا احمدی، علی صالحی، توللی، چالنگی، بادیه نشین، چکنی، آتابای، زاهد، آزادی ور، بنیاد، شجاعی، اصلانی تا شاعران منفرد، همه به صیقل زبانی فکرهای کتره ای پرداختند.
علوم انسانی در خاور میانه نمی توانند ترجمه صرف از کتب غرب باشند. وجود سنت تقبیحی، دین امر به معروف و نهی از منکر، دولت پیشامدرن سرکوب/ سانسور خلاقیت، تخیل، ابداع اثر هنری فردیت را تقلیل، تحدید، توقف می کند. لذا رابطه مثلثی حاکمیت-هنرمند-اثر هنری را باید بررسی کرد؛ نه مانند غرب هنرمند-اثر هنری. شعر بی تعهد با گل هم بندی فکرهای کتره ای کنونی، واکنشی عافیتجویانه هنرمند- هنر غربی لایه ای از قشر شاعران مرفه است. لذا این لایه در مفروضات محیط شعر ادراک غلط داشته؛ بقول معروف تو باغ نیست. ادراک سطحی آنها بر اساس حواس 5گانه، برخی مطالعات سرسری آثار غربی، نداشتن تحصص در علوم انسانی، سفر توریستی به اروپا تعمیم وضع مرفه خود به کل جامعه فقیر و ستمدیده ست.
در سده 20م پاریس، لندن، واشنگتن، نیویورک، رم شاعر مجوز نشر نباید بگیرد. او برای عقایدش بیکار، ممنوع الخروج، زندانی، شکنجه، اعدام، کشته نمی شود. چند نمونه: عشقی، فرخی یزدی، گلسرخی، اخوان پس از بهمن 56، عدم مجوز برخی آثار شاملو و کلنل دولت آبادی، سلطانپور، مختاری، سیرجانی، دکتر بادکوبه ای، مهدی موسوی، فاطمه اختصاری.
در بررسی هنر خاورمیانه باید مدل مثلث دولت-هنرمند-هنر بکار رود؛ نه مدل غربی وتر بین هنرمند-هنر. در این فرمول هنر دربرگیرنده اثر تخیلی است. مدل غربی عدم شجاعت شاعر حاشیه را زیرسیبیلی رد می کند. شعر تعهد می پردازد به: انسان، آزادی، زیبایی، حقیقت، تاریخ، جامعه، تغییر، مبارزه، حزب، دیگران، محیط، ملیت، قشر، طبقه، امر حاد، عشق، نیکی، میهن، خانواده، عدم ستم. شعر بی تعهد معمولا تعهد بخود، طرف، شیی، امر مورد علاقه، شوق، زنبازی، زبانبازی اتفاقی، فکرهای کتره ای، در خدمت حاکمیت، حفظ وضع موجود است.
پس دایره تعهد می تواند از خود شاعر تا جهان باشد. روشن است که تعهد به جهان گسترده تر بوده؛ مخاطب بیشنیه داشته؛ ماناتر بوده؛ ولی با حاکمیت در می افتد. در داوری یک شاعر جنبه غالب آثارش تجرید شده؛ نه جزییات یک قطعه شعرش. شعر بی تعهد تجربه گرا، زبانباز، همسو با ستمگر است؛ بی ممیزی نشر می یابد. آلبر کامو گفت: باید آزادی را همراه عدالت انتخاب کرد. یکی بدون دیگری بی معناست. اگر کسی نان شما را بگیرد آزادی شما را هم گرفته است؛ اگر کسی آزادی شما را برباید مطمئن باشید که نان شما نیز در معرض تهدید است.
در شعر مسئله خود تعهد نبوده؛ بلکه وسعت تعهد است. تعهد نیاز به جسارت هم دارد. شعر بی تعهد چیست؟ پاسخ: سرهم کردن جدول متقاطع کلمات، بدون رعایت خطهای عمودی، افقی، ساختار درونی. ملغمه فکرهای کتره ای با دستمالی و پردازش ناقص و من درآوردی مغز راست.
چون عنصر اتفاقی، کتره ای، غیرارادی در شعر حاشیه غالب است؛ این نوع شعر در عمر ادبی 50 ساله شاعر بی تعهد تکامل پذیر نبوده؛ به کمال نخواهد رسید. لذا هر نوشاعر حاشیه ای می تواند از قطب فضایی-حجمی بیوزن نثری شعر ناب جلو زده؛ پس از 5 دهه این قطب اوت شده؛ 10 ها هزار شاعر جای او را گرفته اند. ولی چند روزنامه نگار جوان گاهی با این فسیل دهه 40ش در پاریس پرسش-پاسخ گذاشته؛ در رسانه انترنت نشر می کنند. روشن است که پرسش-پاسخ با شاعر تعهد مانند دکتر خویی، جنتی عطایی، حسن حسام، م. آزرم در رسانه های محافظه کار دولتی قال دارد.
شعر بی تعهد تلویحی یا تصریحی در خدمت دولت وقت بوده؛ از اقبال مردم محروم است. لذا ذم و مدح منقد معادله عدم پذیرش آنرا تغییر نمی دهد. این نوع شاعر هر یک از مداحان خود را با وسواس نامه نگاری می کند؛ ولی در باره جوانهای سیاسی زندانی کک ش نمی جنبد. او با پوشاک مکش مرگ ما، صورت تراشیده، ژست مدرن می گیرد. ولی فرهنگش شیعی است؛ موضع او در باره زن ارتجاعی است با خواندن خرچنگ مهبل را و حالت فاعلی مانند لاتهای مذکر در جملات که منقدی آنها را افشا کرد.
برای شاعر محفلی شعر ورد است که با خواندن آن جهان توی لیوان مشروب روی میزش طوفانی می شود. این نوع شعر یا مستقیم از دولت مدح می کند، یا به شعر تعهد توپی می آید، یا صورت مسئله نقد حاکمیت را پاک کرده به هنر ناب تجریدی، بدون زمان و مکان مشخص، آویزان می شود. شعر ناب در ذهن شاعر بی تعهد تحت تاثیر مخدرات بوده؛ زیرا او در پستوی خانه بنگ میزند؛ تا شعر ناب ظاهر شود.
این نوع شعر سنتی در تاریخ نداشته؛ مکتبی مشخص دربرگیرنده چندتا آدم حسابی در شعر هم ندارد. همه اش تکنفره، لژ نشینی، منم گویی، تابلو کردن/ گویی/ بودن برای تبلیغ خود، آیینه گیری، ضایع کردن شعر تعهد، سوتی دادن/ لو رفتن زبانی است.
شعر حاشیه عموما ملغمه ی اسمهای معنا مانند زیبایی، جنس مانند مار، عام مانند درخت اند که بر همه دلالت کرده؛ ارجاعی به واقعیت محیطی، تاریخی، فرهنگی، انسانی ندارند. این نوع شعر گویا در کره ماه، سیاره مریخ نوشته شده؛ هیچ اشاره ای به زمین ندارد؛ نمیتوان به تهران، یوش، کاشان، پاریس، لندن، لادبن، وارطان، زیبرم، بیستون، دماوند چسباند.
شعر ناب اگر در کره مریخ نباشد در کره زمین چند فکر کتره ای تحت کنترل مشعر با بزک و ویرایش سلیقه ی ولایتی شاعر حاشیه است. شعر حاشیه از عاطفه و تجربه زندگی شاعر تهی است. در این نوع شعر رد حیات فردی یا اجتماعی شاعر را نمی توان یافت. اصلا شعر او محور مختصات جغرافیایی یا تاریخی ندارد- کاملا مجرد و حس ناپذیر است. نقطه متخالف شعر فروغ یا نیما است که مشحون از ارجاعات خاص محله ای، احساس و محرکات اند. نیما پسینه روستای یوش، فروغ مرکز شهر تهران، اخوان حماسه سرد خراسان- هر یک شعر خود را از مجرد به فضا-مکان مشخص می آورند.
لذا نمی توان از شعر عام سخن گفت؛ کلمات را در سطح عام، مجرد بکار برد. شعر حاشیه مبداء مختصات جغرافیایی نداشته؛ کلمات آن عام بدون رابطه با محیطی مشخص اند. شاعر بنگی شعر تعهد را افسانه مسئولیت می خواند. خودبینی او را خفه کرده که از نرودا، لورکا، برشت، ناظم حکمت، مایاکوفسکی، محمود درویش، ریتسوس، سلطانپور، مختاری یادی نمی کند.
این را شاعر حاشیه بنفع خود می گرداند تا نشان دهد که فکرهای کتره ای نهفته در شعر او اصالت داشته متعلق به او یند. ولی هیچ ارجاع خاصی به فرد، مکان، زمان مشخص نکرده که دال بر اصالت زادگاه شعر باشد. البته چند دوست جون جونی و چند نوچه ی قلمزن احساساتی و غیرتخصصی هم به به چه چه را در نقدهایشان جای نقد علمی/عینی قرار میدهند. این تملق گویی شخصیت آسیب دیده شاعر حاشیه را استغناء داده؛ لحظه ای آرام می کند.
چون شعر حاشیه ارزش اجتماعی ندارد؛ منقدان هم وقت نمی گذارند تا منابع فکری او را در خوانده هایش ردیابی کنند. این را شاعر حاشیه بنفع خود گردانده تا نشان دهد که فکرهای کتره ای نهفته در شعر او اصالت داشته متعلق با او یند. ولی بعد بازهم می خواهد، بیشتر می خواهد تا جاهطلبی خود را فرو نشاند.
تعداد فکر در یک صفحه ی 10 سطری شعر حاشیه بیشتر از شعر مانا یا اصلی میباشد. در نبود ساختار درونی و تخصص ادبی شعر حاشیه درجه کتره ای فکرش بالاتر از شعر اصلی، مرکزی، تعهد است. لذا خواننده شعر حاشیه با ازدیاد تعداد فکرهای بیربط اتفاقی در شعر تمرکز و سازگاری cohesion تمی را از دست میدهد.
پس از اینرو است که نه حافظه شاعر حاشیه نه خواننده از این نوع شعر چیزی بخاطر نمی تواند بسپارد. تنها امپرسیون عاطفی و حس آشنایی در آنها تحریک می شوند. یعنی میگوید یا آنرا دوست دارد یا نه؛ با حافظه کوتاه مدت میتواند بگوید که این شعر را خوانده. همین.
اصلن شاعر حاشیه نمی تواند تم اصلی شعر خود را بیان کند. این شعر از هر خواننده ای ترانه ای است؛ قارشیمش، آشوب، هیچ ساختار کلی ندارد. 40تیکه ای، کلاژ. پس از خواندن شعر هم، نمی توان گفت شعر در باره چه بود! در روضه خوانی شنونده می داند که شرح مصیبت بود.
شعر حاشیه توان انتگراسیون با زندگی و آفرینش شعرهای جدید همگن، چه بوسیله شاعر حاشیه چه بوسیله نوچه های او، را ندارد. پس شعر حاشیه با فکرهای کتره ای بیش از حد پذیرش مغز، در حافظه محو می شود. لذا شعر حاشیه نیاز به تبلیغ دائم دولتی با مقام و مجوز نشر دارد تا در حافظه رسانه ای بماند. در عوض شاعر دولتی برای حفظ وضع موجود حاکمیت به شعر تعهد توپی می آید. البته شاعر حاشیه کوشش زیاد می کند تا رد گم کند. اگرچه برای منم گویی مکرر میگوید کتاب زیاد میخواند. ولی هیچگاه نام مشخصی را در بافتار شعری خود نمی آورد.
در آموزش با تخته سیاه قدیم با گچ، سفید معاصر با ماژیک، یا اسلاید نور بر پرده- قاعده بر این است که مدرس کمتر از 6 مقوله بنویسد یا ارایه دهد. زیرا حافظه کوتاه مدت حضار/ شاگردان بیش از 6 تا را بخاطر نمی سپارد. پس شعر حاشیه از توازن تم، فکر، کلام دور شده؛ به غایت مقابل آن، آشوب chaos فکری، چینش غیرنحوی/ غیرعادی کلمات، تسلسل کتره ای random مفصلها نزدیک می شود.
از 2 هزار سال پیش تا کنون شعر بنا به موضوع، انواع شبانی، تغزلی، طنز، مرثیه، مدرن، پسامدرن دارد. سپس در سده 19 و 20 به مکتبهای عمده ناتورالیسم، سورئالیسم، رئالیزم، رمانتیزم، سمبولیزم منقسم شد. در آغاز شعر در یونان 2500 سال پیش لیریک/غزل، اپیک/ حماسه، تراژدی/ مرثیه بود؛ سپس هزل/ کمدی، هجو، طنز، فکاهه، حدیث نفس، طبیعت گرایی، مدح، موقعیت، مناسبت، پورنو، اروتیک، کودکان، مذهبی، ذکر مصیبت افزوده شدند.
اکنون از نظر موضوعی هم شعر به آزادی، عدالت، عشق، میهن، پند، گلایه، مناسبت مانند زادروز، عشق، عروسی، عزا، جانوران، مذهبی بسط پیدا کرد. عناصر شعر کلاسیک وزن، قافیه، بدیع، آرایه های ادبی، قالبها بودند. در شعر مدرن کارکردهای ذهنی راوی تخیل، خلاقیت، جناس صوتی، بدعت هم دخیل در آفرینش می شوند.
شعر حاشیه ساختار درونی – چه روایی/ تصویری چه جریان سیال ذهنی- ندارد؛ قابل گسترش نیست؛ خارق العاده، خلق الساعه، اعجوبه، بن بست است. امکان تکامل ندارد. نمی توان آنرا در نمایش، تصنیف، اپرا، سرود، فیلم، ویدیو بکار برد. می توان گفت شعر ناب توان همآهنگی با هنرهایی مانند موسیقی، فیلم، نمایش، دکلمه، کلیپ را ندارد.
شعر حاشیه با نداشتن موضوع انباشت پذیر نیست- چه در کارنامه خود شاعر حاشیه چه در مرحله شعر فارسی محاط بر این شاعر. آیا شاعر حاشیه ویاری است؟ ویرش میگیرد تا صفحه ای خطی تایپ می کند. این گونه شعر در چرخه تولید 5 دهه شاعر انباشت پذیر نیست تا کاخی با شکوه حاصل شود.
این اشعار برداری نیستند که جهتی را تعیین کنند؛ کتره ای بوده از اصالت انسانی تهی اند. نه عشق، نه تعهد، نه طبیعت، نه انسان- جرقه هایی اند در تاریکی ذهن شاعر و خواننده که به انباشت عاطفه منجر نمی شوند. هرکدام یک لحظه گذران، احساس آنی، ترکیبی کتره ای، شانسی، اتفاقی با بیانی عجیب، نامتعارف، مهجور. البته شاعر حاشیه این را تعریف از شعرش قلمداد می کند.
یک قطعه شعر حاشیه چند سطر بیشتر نیست. اگر هم شعری چند صفحه ای بشود؛ چون 40 تیکه، وصله پینه، ملغمه فکرهای کتره ای، فاقد ساختار درونی منسجم اند. در قالی ایرانی حاشیه، زمینه، تم، بسط تم، پایان بندی بصورت منطقی و زیبا وجود دارند. فکر کتره ای عکس مکتب ساردین یا ماهیان انگشتی، نه جهت دارد نه ساختار. آش شله قلمکار تهی از عاطفه، صداقت، آرایه های تصویری، موسیقیایی، فضاسازی است.
اینها در واقع دلایل مهجوریت و یتیمی شعر حاشیه اند. فراموش کن مصالح برای کاخی انسانی! با این اجزا نمی توان ساخت. نمیتوان شاعر را شاکله بندی کرد. گفت این شاعر کوسه است. این یکی دولفین، آن دیگری قزل الا ست. تسبیح زمانی این شعرهای کوتاه بدون رابطه با هم امکان پذیر نیست. نمی توان نیم قرن شعر را تقویمی ارزیابی کرد.
حتی در ذهن خواننده هم اجزای یک قطعه شعر حاشیه تجمیع/ انتگراسیون نمی شوند. تمام شعرها کتره ای اند؛ با رویدادهای شخصی، اجتماعی، جهانی همسو نیستند. پس نه تنها هر قطعه شعر از چند فکر کتره ای، بدون ساختار گل هم شده؛ کلیات اشعار هم از چند 100 تا شعر کتره ای تشکیل شده. می توان مفصلهای کلیات را از شعرهای گوناگون در هم آمیخت- البته کتره ای. این نوع شعر محکوم به نسیان تاریخ بوده؛ در اذهان مردم مردود است.
کل اشعارش حتی ماهیان انگشتی ساردین هم نیستند که در یک مکتب گروهی جهتدار باشند. زیرا ازهم تفکیک ناپذیر و باهم جسمی بزرگتر را نمی سازند. در ذهن خواننده هم تاثیری دراز مدت نداشته؛ در حافظه او نمی مانند. حتی خود شاعر حاشیه هم از شعر خود چیزی بیاد ندارد؛ در نثرهایش هم نقل قولی از این گونه شعر نمی آورد.
بندرت از یک تصویر درهم ذهنی، شعری شفاف تحریر می شود. از این رو شاعر حاشیه قشقرق راه می اندازد تا ناکامی خود را در بدام انداختن تصویر ذهنی در کلام در جار و جنجال بیانیه نویسی بپوشاند. هرگاه بیان با تحصیل و تخصص تکامل نیآبد تصویر ذهنی نمی تواند در کلام موفق باشد. این یکی از دلخوریهای شعر حاشیه است که کاسه کوزه را سر شعر تعهد می شکند. بقول دبیر جبر، آقای فریبرز، نمیتونه برقصه میگه اتاق کجه.
محتوای شعر حاشیه تمرکز روی لذتهای شاعر منجمله جلق زبانی، ترکیب کتره ای لغات، خادم دولت است. این شعر در رابطه با خود و طرف بر فکرهای کتره ای استوار بوده؛ لذا از فکرهای ارادی ساده، انگیزه محیطی، ادراک اجتماعی محروم بوده؛ نمی تواند جملات ساده دلچسب داشته باشد: فروغ- پرنده گفت، آه بهار آمده است.
هر دانشجو به 200 هزار کلمه در دانشگاههای آمریکایی در ادبیات، محاوره، علوم نیاز دارد. نداشتن وسعت /تعداد کلمات بکار رفته در شعر اشکالی ندارد. چون شعر کودکان با تعداد کمی واژه ولی با تخیل قوی سروده می شود. ولی شعر با موضوع/ تم، آهنگ، لحن، قافیه، فضا/ ساختار درونی شعر قابل انبار در حافظه می شود تا بخاطر بماند.
در تجارت معنی لغات تنها 35 % است؛ 65% منظور در وجنات، عاطفه، صداقت، صوت قرار دارد. از این رو امر تجارت حضوری انجام می شود. لذا شعر نه تنها واژگان بلکه عواطف و صداقت را هم به خواننده ترابری می کند. شعر حاشیه جدول کلمات متقاطع، خالی از فضا، بی ساختار درونی، تصویر، عاطفه، صمیمیت است.
شاعر حاشیه چون کودکی خود را در ولایت بوده؛ گویش مادریش تهرانی نبوده؛ لذا در شعرش زبان ادبی دبیرستانی بکار می رود. او نمی تواند به گویش تهرانی شعری مانند پریای شاملو یا به علی گفت مادرش روزی فروغ بنویسد. تمام شعرهایش به زبان رسمی فارسی دبیرستانی اند. شاید یک دلیل تحدید زبانی شاعر حاشیه کوچ او از روستا به شهر و سپس به غرب باشد. لذا زبان شعر برای او از صداقت، اصالت، عاطفه تهی است. کلمات برایش اجزای بریده بدنهای گوناگون برای ساختن یک فرانکشتاین است.
ضعف زبان نه تنها در عدم وسعت تعداد کلمات کاربردی بلکه در نبود لایه های عاطفی/ تلویحی زبان ظاهر میشود. لغات او تجریدی، عام، اکتسابی، مدرسه ای، مرده اند. او استعداد موسیقی هم نداشته؛ تا مانند اخوان شعرش دارای وزن باشد. یک سطر از شعر آهنگین تصویری سهراب یا فروغ به دهها فکر کتره ای شاعر حاشیه می ارزد. شاعر تعهد در ضمیر ملی فارسی زبانان جای میگیرد. در اینجا صداقت و احساس مشیری در برد اجتماعیش دخیل اند. کتب او به چاپ 20م در 1390 رسیده؛ اگرچه او تعهد اجتماعی نداشته؛ ولی از تعهد مهر و عاطفه مالامال بود.
شعر حاشیه موضوع/ تم نداشته؛ گسترش پذیر نیست. همچون سبک صوفی در یک صوفی منفرد و مشتی نوچه بیبضاعت فکری در گردش میماند. عدم کشش به گسترش بخاطر ترکیبات فردی کلمات، زبانبازی، چینش اتفاقی است. زبان تقلیل می یابد به ترکیب کلمه ای مانند غان و غون نوزادان یا ترکیبات کلامی کودکان.
شعر حاشیه بهیچ مکتبی تعلق نداشته؛ معلق، بن بست، اخته، حرامزاده است؛ زیرا گذشته، آینده، پیرو، سلف، خلف ندارد. هر شاعر حاشیه مانند صوفی بخود تعلق دارد. از اینرو او سبک من درآوردی را با بیانیه های یک من یک غاز تهیه می کند. شاعر حاشیه با مصاحبه ها، رسانه ها، عکسهای مکش مرگ ما، چاپ کتب مجوزدار، با پررویی خود را در حلقه خواص مطرح می کند.
این همه جوانان، سران سیاسی، کنشگران مدنی کشته، اعدام، حبس می شوند؛ حتی نزدیکان شاعر از مرگهای ناگهانی از دست می روند. شاعر حایشه یک مرثیه نداشته؛ همه اش از شکم، سر شکم، زیر شکم خود و طرف می نویسد. او بخاطر عذاب وجدان به مواد و مشروب اعتیاد دارد. او دلیل برای نشر شعر بی پیامش نداشته؛ ولی وضع مرفه مالی حاصل از رانت دولتی، شخصیت جنجالی او را به نشر شعر و پرسش-پاسخ رسانه ای می کشاند.
بررسی نثر و شعر شاعر حاشیه بیانگر سطح نازل اطلاعات تاریخی، ادبی، در باره جهان می باشد. مثلا برای توپی آمدن، خالی بندی به شعر تعهد شاملو و دیگران، شاعر حاشیه بی اطلاع است. او نمی داند ناظم حکمت، قبانی، شللی، ویتمن، الوار، شیللر، لیست 106 صاحب جایزه ادبی نوبل مانند نرودا، پاسترناک- همه تعهد داشته اند. سارتر، کامو، فوکو، اصلن هر که در ادبیات ماناست تعهد دارد.
شاعر حاشیه لیست شاعران ناب را رو کند که مرید آن است. الگوی ادبی، انسانی، شجاعت، وسعت معلومات، برایش کیست؟ او در پاسخ می بُرد. او از شکم مادر نابغه زاده شده؛ توارث در خانواده او هم بکنار! زیرا نه بابا نه مامان او شاعر ناب بوده اند. آیا بیانیه شعری او در شعر عرب، اسپانیولی، روسی، هندی، ترکی، فرانسه، آلمانی همتایی دارد؟ یا حتی در زبان حبشی، سواحیلی، زرگری، دراویدی همتایی دارد؟
اجتماع، تاریخ، زبان، افسانه های ملی فردوسی، عدم تزویر حافظ ، خرافات زدایی و عقلگرایی خیام- همه از تعهد شاعر به جامعه اند. تعهد می تواند از نقد وضع موجود، خواست اصلاح قانون، تا کنش اجتماعی برای تغییر وضع موجود را در برگیرد. اصولا جایزه نوبل ادبی روی تعهد نویسنده تاکید می کند؛ نه شعر ناب حاشیه.
شاعر حاشیه شعر ناب را تعریف نکرده؛ به سلیقه خود آنرا تشخیص می دهد. چند نمونه شاعر ایرانی یا غربی در این نوع شعر بنام رسیدند؟ "شعر ناب" یک تجرید، مطلق گرایی کلام من در آوردی برای عناد با شعر تعهد جهانی و توجیه جبن شاعر دولتی بیشتر نیست. این اصطلاح در جهان واقع وجود ندارد؛ تنها چوبی در دست شاعر دولتی برای تخطئه شعر تعهد، توجیه خودشیفتگی فردی، محافظه کاری سیاسی است.
تنها شاعر حاشیه ولایتی از شعر ناب خبر دارد. این یک یوتوپیابافی، در عالم هپروت مواد و مشروب، تجریدسازی، تخیل بنگی فردیست که ربطی به تاریخ، جغرافیا، فرهنگ ندارد. این شاعر حاشیه ولایتی به لورکا، برشت، ریتسوس، سلطانپور، شاملو- که عمر خود را برای مبارزه گذراندند پند میدهد. او می گوید: شعرشان افسانه مسئوولیت بوده؛ پس خطا بوده. یک جو شرم هم بد نیست.
باید پرسید این شعر ناب شاعر حاشیه از کجا آمده؟ چرا شاعر با تفکر شیعی خود امامزده انتزاعی شعر ناب را برای دخیل بستن، طواف، پرستش، سرکوفت به شعر تعهد می آفریند؟ این شعر چه نیازی به فحاشی به شعر تعهد دارد؟ مگر نه اینست که خوردن حلوا دلیل شیرینی آن را دارد. شعر ناب برای دولتها خنثی بوده؛ مخلصانه همدیگر را حمایت میکنند.
منابع. 2014/02/17
مفتون امینی، حرف های تازه ای درباره شعر امروز، هفتگی فردوسی، ا شهریور 1345.
م. آزاد، بررسی دریائی ها و نظری به جنگ طرفه، ماهنامهء بازار ادبی، اردیبهشت 1345.
م ع سپانلو، ماهنامهء بازار ادبی، خرداد 1345.
م ع سپانلو، مجله خوشه ـ 30 امرداد 1345.
اخوان ثالث، از این اوستا، انتشارات مروارید1344.
شاملو، موضوع مسؤولیت و مأموریت، کتاب دیار شب، تهران 1343.
م. آزاد، درباره کتاب م ر اصلانی- شب های نیمکتی، روزهای باد، 1344 انتقاد کتاب. اصلانی زبان روزنامه و روزمره را به ادبیات آورد.
م. آزاد یادداشت آخر قصیده بلند باد، انتشارات مروارید، تهران 1345.
مصاحبهء فردوسی با شاملو، چهار شماره از فروردین 1345.
http://www.vatandar.at/BejanBaran110.htm شخصیت شاعر دولتی- بیژن باران.
http://www.akhbar-rooz.com/article.jsp?essayId=58085 شاعر حاشیه- بیژن باران.
رويايي 1348 چنين مينويسد: به دنبال سه ماه بحث و گفتوگو و نشستنهاي مديدي كه در كافه نكيسا، خانه رويايي، خانه اردبيلي، خانه اسلامپور و خانه نصيبي صورت گرفت، سرانجام در آخرين و طولانيترين جلسه خود در منزل اسلامپور ”بيانيه شعر حجم” تاييد و امضا شد.
در آن ايام اين نامها شركت داشتهاند: پرويز اسلامپور (شاعر)، محمود شجاعي (شاعر و نمايشنامهنويس)، بهرام اردبيلي (شاعر)، فيروز ناجي (شاعر)، هوشنگ آزاديور (شاعر و سينماگر)، فريدون رهنما (شاعر و سينماگر)، نصيب نصيبي (سينماگر)، پرويز زاهدي (نويسنده)، محمدرضا اصلاني (شاعر و سينماگر)، عليمراد فدايينيا (قصهنويس)، يدالله رويايي (شاعر) از ميان شاعراني كه قرار بود آن بيانيه را امضا كنند و نكردند، محمدرضا اصلاني بدون تاييد امضا نكرد و فريدون رهنما با تاييد بيانيه مخالف اصل امضا كردن بود. بيژن الهي و هوشنگ چالنگي در آن زمان در سفر بودند، و بعد كه انتشار آن به اصرار الهي به تعويق افتاد، پيگيري اخذ امضا متوقف ماند. سيروس آتاباي (شاعر)، نورالدين شفيعي (نمايشنامهنويس)، كامران ديبا (معمار و نقاش)، رضا زاهدي (شاعر) از پارتيزانهاي اين جنبشاند. http://www.puyeshgaraan.com/ES.teori/She r%20e%20hajm.htm
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد