logo





پیل بان مثنوی ــ بخش سوم

چهار شنبه ۲۳ بهمن ۱۳۹۲ - ۱۲ فوريه ۲۰۱۴

محمد بینش (م ــ زیبا روز )

bineshe-zibarouz3-s.jpg
موسی و عیسی کجا بُد کآفتاب
کشت موجودات را می داد آب؟.............1275
آدم و حوا کجا بد آن زمان 
که خدا افکند این زه در کمان؟..............1276
این سخن هم ناقص است و ابتر ست
آن سخن که نیست ناقص، آن سَر ست.......1277
گر بگویدزآن، بلغزد پای تو
ور نگوید هیچ از آن، ای وای تو..........1278
ور بگو ید در مثال ِ صورتی
بر همان صورت بچفسی ای فتی! .....1279

تفسیر:
حال، مولانا با دو پرسش ساده، دو حقیقت عالی را خاطر نشان می کند. یکی آنکه روح ِ روح یا حضرت حق است که تمامی ارواح ِ موجودات را، ــ پیش از ظهور شان در قالب صورت ِ این جهانی ــ می آفریند،دیگر آن کهمحصوران در جهان ِ حس و معتقدان به اصالت تجربۀ حسی، مانند همان بینایان ِ اسیر در تاریکی، از دیدن و درک ِ تمامی  حقیقت ناتوانند و تنها با "کف مالی" ِ عقل ِ جزییی، هر چه راشخصا کشف کرده اند، حقیقت محض می پندارند . به عبارت دیگر می خواهد بنمایاند که :
پشّه کی داند که این باغ از کی است
او بهاران زاد و مرگش در دی است :
1275: آن زمان که آفتاب عالمتاب با نور هستی بخش خویش سبب رویش ِ دانۀ موجودات در کشتزار ِ جهان می شد، موسی و عیسی کجا بودند ؟ [تا ارواحشان  حقیقت را بصورت بی واسطه دریابند ؟] یعنی معلم روح ِ انسان کامل، "روح ِ روح" است، که حقیقت آفرینش و تکوین کائنات را به وی الهام می کند.
{ در این بیت آفتاب و آفرینش عالم را می توان هم بصورت ِ مادی آن متناسب با دانش نجوم و طبیعت شناسی دوران مولانا در نظر گرفت، ــ که می پنداشتند در خلق ِ  موجودات ِ  زمینی آفتاب و تمامی افلاک به امر حق در کارند ــ و هم از جنبۀ معنایی و سمبولیک آن . در این صورت آفتاب نمادی از خداوند است که خود بدون ِواسطه با کلمۀ " کُن" ( باش!) ــ  مطابق با آنچه در قرآن کریم آمده است ــ به خلق جهان مادی پرداخت . در سراسر مثنوی آیات متعددی به هر دو طریقۀ آفرینش جهان اشاره دارند. (1) }  
1276 :آن زمان که خداوند آفرینش آدم و حوا را در علم بی نهایت خویش می پروراند ایشان کجا بودند؟ [ یقینا وجود نداشتند . بنا بر این زمانی بوده که جز خداوند هیچ موجودی هستی نداشت]
 نیکلسون این بیت را با توجه به آموزه های این عربی ــ که نظراتش مورد قبول اکثر عارفان پس از اوست ــ تاویل می کند ؛اما دلیل محکمی در رد یا قبول آن وجود ندارد :
"پیش از آن که آدم آفریده شود، عالم در علم ازلی حق و قضاء سابقۀ الهی بصورت قابلی وجود داشت، به عبارت دیگر، حق تعالی همۀ قوابل مکنون را [ به آب ِ نَفَس ِ رحمانی ] پرورش می دادو هر یک را برای برعهده گرفتن ِ نقش ِ مقدر ِ خویش ، در
جهان ِ هستی مهیا می ساخت."(2)*
1277: این سخنان که تاکنون برای بیان حقیقت گفته ام ،مثلا آن را فیل در تاریکی مثل زده ام ناقص و ناتمام است .سخن ِ کامل آن ست که از آن سر یعنی یکسره از سوی جهان غیب عرضه شود
1278 : البته اگر چنین سخنی از سوی غیب گفته شود ــ ویا از زبان ِ عارف ِ واصل بیان گردد ــ فهم ِ تو ی مخاطب خواهد لغزید و در فهمش به تاویلات شخصی دست می زنی و از راه درست منحرف می شوی . اگر هم با تو در میان گذاشته نشود، وای برتو ،راه رشدت مسدود خواهد شد. [ بنا بر این باید راهی در این میانه جست
که تو را بپروراند.مثلا در قالب حکایتی عرضه گردد . ] 1279: اما ای جوانمرد وقتی حقیقت غیبی در قالب حکایت، صورتی جذاب پیدا کند، باز مجذوب صورت آن داستان می شوی و از معنی غافل می مانی .
مولانا در جایی دیگر از مثنوی هم به این مطلب مهم که دریافت معنی شرط ادراک ِ عارفانه است می پردازد و موشکافی های جاهلانه را بی مورد می داند . برای مثال این که در شطرنج می گویند "این خانۀ رخ می باشد"، کسی بپرسد آیا خانه از راه ِارث به او رسیده؟ که نشان می دهد هیچ از معنای بازی در نیافته است و بیهوده بر شطرنج مهره می دواند :
ای برادر قصه چون پیمانه ای ست 
معنی اندر وی مثال دانه یی ست
دانۀ معنی بگیرد مرد ِ عقل
ننگرد پیمانه را گر گشت نقل
گفت : در شطرنج، این خانۀ رخ است
گفت: خانه ش از کجا آمد به دست ؟
خانه را بخرید یا میراث یافت؟
فرّخ آن کس که سوی معنی شتافت

http://zibarooz.blogfa.com/

دیدن سخنرانی نویسنده در مورد مثنوی:
http://www.youtube.com/watch?v=si2LSCaVa3o
                                                            ادامه دارد 

زیر نویس
1) برای مثال، نک آیۀ 40 / سورۀ النّحل : ( ترجمۀ عبدالمحمد آیتی)فرمان ما به هر چیزی که اراده اش را بکنیم، این است که می گوییم: موجودشو؛ و موجود می شود.
2) ر.ا.نیکلسون، شرح مثنوی معنوی، ترجمه حسن لاهوتی دفتر سوم ــ ص1109
* و نباید از نظر دور داشت که مولانا در جای جای مثنوی معنوی به طرح نظرات ِ ابن  عربی پرداخته است اما وی یکسره پیرو او و اتباعش نمی باشد و استقلال اندیشۀ  خود را حفظ می کند . تعدادی از شارحان کهن مثنوی همچون اکبر آبادی از آنجا کهخود در راستای عرفان ِ فلسفی ابن عربی می اندیشیدند ،تاویلات شخصی خود را در شرح و تفسیر ابیات مثنوی آورده اند .
 


نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد