ادامه نوشته های سرگی دميدوف درباره آثار کارپوف
قابل ذکر است که ترکمن ها نه تنها خارج ازترکمنستان بلکه خارج ازاتحاد شوروی نيززندگی می کنند. کارپوف توفيق يافت مقالات بسيار اندکی را – درعمل تنها برخی داده ها درمقاله « مطالب تاريخی واتنوگرافيکی درمورد ترکمن ها وايران» منتشره در« نشريه های فرهنگستان علوم اتحاد جماهير شوروی»- درسال 1945 چاپ کند.
درميراث علمی نسخ خطی، مطالب وآثار آماده شده بسياری، پيش از همه درمورد ايران که جای برجسته ومهمی را اشغال می کند، وجود دارد. درباره داده هايی ازترکمن ها، که در مقاله مزبور آورده شده، اين نکته لازم است گفته شود که اين مقاله از دوبخش عبارت است. نويسنده دربخش نخست – درباره قبيله ترکمن بايات (بيات) – می نويسد که « برای گردهم آوردن اطلاعات پراکنده از بايات ها (بيات ها) در منابع ادبی و اطلاعاتی قابل دسترسی که درمنطقه يعنی، در ترکمنستان شوروی جمع آوری شده » کوشش می کند.
اين اطلاعات به نظر من مورد علاقه برخی دانشمندان است، اما محدوديت های گذشته هنوز اجازه نميدهد که سرنوشت تاريخی اين قبيله جالب که نقشی سازماندهنده درگذشته ی تاريخ شمال ايران وآسيای صغير ايفا کرد، آشکارشود. اطلاعات جمع آوری شده درمحل بويژه به مطالب صحرا مربوط به همکار غير رسمی موسسه فرهنگ ترکمن يگن مرادوف است ، که توسط کارپوف در سال 1931 به نواحی ديناوسکی، چارجوی قديم، بوردالسکی ايالت چارجو به ماموريت فرستاده شده بود، واين اطلاعات توسط گئورگی ايوانويج از وردالک درسال 1934 بدست آمد.
با وجود حجم کوچک اين نشريه، خواننده ميتواند بطورمفصل با اسکان مجدد بايات ها وشمار آنها دريازده روستای نواحی ناميده شده، تقسيمات قبيله ای بايات های بورداليک وچارجوی قديم، برخی ويژگی های زندگی نمايندگان اين قبيله، ( بويژه آنچه که به لباس های زنانه مربوط ميشود )، روايت مناسبات تاريخی بايات ها با قبايل قای وسالير، ورود طوايف کوچک بايات ها درترکيب ساليرها، اسکی ها ، چاودورها وايگديرها آشنا شود.
قابل ذکر است که با وجود بيش از دويست سال نفوذ ازبک های همسايه، طوايف بايات وروستاها همواره رابطه تنگ معيشتی وخانوادگی ( وهم نظامی ) را بين خود حفظ کردند. درادامه نويسنده بطورخلاصه به نمايندگان قبيله بايات (بيات) می پردازد، که خارج از ترکمنستان کنونی سکونت گزيده بودند. اينها بايات های منطقه قره گل استان بخارای ازبکستان هستند ( درسال 1927- 1080 نفر) که درهمسايگی با ديگر تشکل های قبيله ای ترکمن - چاندير( چاودور) آميرآلی، قاراقول، يا، سالير، سايات زندگی می کردند.
بايات ها همچنين درايران (تا هفت هزار خانواده) درنواحی نيشابور، آذربايجان ايران، درتهران ودرميان قشقايی های فارس، جايی که آنها بعنوان بايات، بای – اِت، بِيات شناخته شدند سکونت می گزينند. در ترکيه نيز شانزده روستا در ولايات مختلف نام بايات را دارند. بخشی ازآنها در قرن يازده درزمان لشگرکشی سلجوقيان حتی به سوريه رخنه می کند.
کارپوف درفصل پايانی اين مقاله اين فرض را نتيجه گيری می کند که : قبيله بايات درگذشته به اتحاديه قبيله ای اوغوز – ترکمن ( قرن يازده) ؛ قرون سيزده – چهارده ، پيوسته است. بايات ها ( بيات ها) بطورعمده درميانه آمودريا ودرنواحی شمال شرقی ايران – بجنورد، سبزوار ونيشابور محدود شدند، اما در پایان قرن شانزدهم واوايل قرن هفدهم، بخشی از آنها درارتباط با سکونت درمنطقه مرزی کردها با ترکمنستان به جنوب شرقی ايران رانده ودرآينده ی منطقه شمال شرقی ايران دردوران صفويان ونادرشاه به يک نيروی جدی نظامی تبديل شدند، وبرخی از آنها دردوران نادرموقعيت ومقام بالايی را در اداره استان خراسان وشهرمرو داشتند.
بخش دوم نشريه « قبايل قيزيل باش ايران» نام دارد. درآن نيزمانند بخش نخست، بطور گسترده ای ضمن استفاده از منابع مختلف ادبی وبويژه « جغرافيای مفصل ايران» (مسعود کيهان.تهران 1932)، نويسنده سياحتی تاريخی در قرون وسطی درارتباط با نفوذ واسکان قبايل ترک زبان درخاک ايران انجام ميدهد.
بخشی از آنها، گذشته ازاينکه یموت ها، گؤکلنها، آليلیها، آنناولها وساريقها درآنجا زندگی می کنند، خويشاوندان قبايل مربوط به ترکمن ها هستند ودرگذشته نه چندان دور به گروه ترکمن های اسکان يافته تعلق داشتند.اينها بويژه درباره يمرلی ( اِميرلی، امير) و خالاچ که در استان فارس درميان عشاير قشقايی های کوچ نشين ساکن هستند ، هم درباره تيلکی ، باوردی ها ( ازآبيورد ناحيه قاقا ترکمنستان )، قای وهم درباره سالورها که درآنجا ميان لرها زندگی می کنند و ديگرواحد های قبيله ای است.
با اين حال دراينجا کارپوف به روشن شدن ترکيب تنها يک گروه ترک- ترکمنی – اتحاديه قبيله ای قيزيل باش توجه مبذول داشت ، که در قرون سيزدهم – شانزدهم ازهفت قبيله بزرگ اصلی وهشت قبيله کوچک تشکيل ميشد. بخشی از اين قبايل دراصل ودرمنشاء خود ترکمن بحساب ميامد. مولف به نتيجه ميرسد که « نقش سازمانده در ايجاد اتحاد قبيله ای قيزيل باش بدون شک متعلق به ترکمن های- افشار، بهارلو وبايندور» است.
به عنوان يکی از استدلال ها گئورگی ايوانويچ تحليل گذشته نگرانه ( شناسايی روند، عيب يابی وتحليل عاملی . مترجم) خود را به بسياری ازنمونه ها، زمانی که گروه قومی ترک زبان محافل سلجوقی درايران مشاهده ميشوند، که اکنون ترکمن حساب نميشوند و درخاک جمهوری ترکمنستان معلوم ميشوند که درترکيب ساختار شماری از قبايل ترکمن هستند، ارائه می کند. وی برای انتشار ليستی از آثار نويسندگان غربی، روسی وشرقی ( ازآن جمله نويسندگان ايران وترکيه ) را ضميمه می کند.
ياد آوری کوتاه درباره ترکمن های افغانستان، علاوه بر اينکه دربررسی برخی آثار گ.ای.کارپوف دربالا صورت گرفته است ، به تدارک آن برپايه آثار منتشرشده در آگوست سال 1941 به دستور وسفارش ريئس کميساريای خلق جمهوری ترکمنستان شوروی آيتبای خدای برگنف بنام « بررسی کوتاه افغانستان» نيزبرخورد می کنيم.
در اینجا، در بخش دوم،که به جمعیت کشور اختصاص داده شده ، ضمن اشاره به گروه "ترک ها"، نویسنده يادآوری می کند که اینها اکثرا ترکمن هستند ، که به قبيله ارساری تعلق دارند و درگذشته خويشاوندان ترکمن ارساری ما بودند که درمناطق استان چارجو سکونت داشتند.
ترکمن ها عمدا درحدود ترکستان افغانستان سکونت کردند – درحوالی ميمنه، اندخوی وشبرغان ولايت مزارشريف. بخشی از آنها همچنين دراستان بدخشان پيش ازهمه درنزديکی مرز اتحاد شوروی، در مناطق پرشماری که ازبک ها سکونت دارند زندگی می کنند و بويژه درميمنه زياد هستند.تعداد کل ترکمن ها وازبک ها درحدود افغانستان از 700 هزارتا يک ميليون نفرميرسد.
درزمان سفروماموريت سالهای 1943- 1942 به ايران دربرابر گ..ای.کارپوف وظيفه مشخصی گذاشته شد که بکلی با پژوهش وتحقيق بين ترکمنها مرتبط نبود.با اين حال او، باوجود دشواری های بسيار، توانست در زمانی کوتاه جاييکه ترکمن ها زندگی می کنند، مشاهدات ميدانی جالبی انجام دهد. بويژه دراستان هايی مانند گرگان وخراسان، او بارها با ترکمن ها ديدار کرد، درآئول های آنها بود، درمورد آنها داده های بسيار متنوعی را جمع آوری کرد.
پيش ازعزيمت کارپوف برای سفر وماموريت ، دراواخر ماه اوت – اوايل ماه سپتامبر سال 1942 بدستور ريئس شورای کميساريای خلق ترکمنستان شوروی آيتبای خدای برگنف وپرمانف دبير کميته مرکزی حزب کمونيست (بلشويک) ترکمنستان ، « خلاصه بررسی ايران» اثر گ.ای.کارپوف بطورمستقيم سه بخش کوچک آن ازهيجده فصل به ترکمن ها اختصاص داده شد.اين سه بخش را « ترکمن های يموت درايران»، « ترکمن های گوکلن درايران » و« سواران ترکمن در خدمت دولت ايران » نام گذاری کردند.
دراين فصل ها اطلاعاتی درباره نمايندگان دوقبيله عمده ترکمن ،که درشمال شرقی ايران ساکن هستند واستفاده حاکمان ايران از ترکمن ها بعنوان نيروی نطامی تشريح ميشوند. در برخی ديگرفصل ها که به ويژگی های کلی جمعيت کشور واستان های شمالی ايران اختصاص داده شده اند ازترکمن ها سخن بميان می آيد.
درضميمه اين گزارش بيش ازهمه « توصيف خلاصه ای از استان گرگان»، يعنی استانی که انبوه توده های ترکمن های ايران درآنجا زندگی می کنند ارائه ميشود.بنابراين دراکتبر سال 1942 در استان يادشده از 242 هزار نفرکل جمعيت، شمارترکمن های يموت 127 هزار بود، اما روی هم در شمال ايران 175 هزارترکمن وجود داشت. دراستان شمال شرقی، يعنی خراسان ، درنواحی قوچان، درگز، کلات وسرخس باز 7 هزار نمايندگان قبايل مختلف ترکمن: سالير ها،ساريقها،آليلی، تکه، يمرِلی (اِمرِلی)، آنناولی وديگران وجود داشتند. علاقه گ.ای.کارپوف پيش از همه بعنوان اتنوگراف نسبت به ترکمن های ايران کاهش نيافت و« مطالب تاريخ واتنوگرافيکی درمورد ترکمن ها وايران»حکايت ازاين دارد .
دريکی از پوشه ها نسخه خطی طرح پيش نويس کوچکی را که به سال 1945 تحت همين نام با عنوان فرعی « بررسی کوتاه ومطالب» مربوط است ميابيم ،اما افسوس که ممنوع الانتشار است. برخی از یادداشت ها ومشاهدات به ترکمن ها مربوط هستند، اما درگزارش رسمی گنجانده نشده اند.
درمجموعه ی پوشه « ايران » گئورگی ايوانويچ مطالبی درباره ، دانش آموزان، مدارس دولتی در روستاهای ترکمن درزمان اخير، مدارس مذهبی؛ درباره محراب امام زاده ابراهيم نزديک روستای سفيدچی گرگان؛ درباره آغاز کشيدن ترياک ونوشيدن ودکا بين یموت ها درزمان اخير دردوران رضا شاه وامثال آن مشاهده ميشوند.
مسائل مختلف اتنوگرافی ترکمن
پيش از همه لازم است گفته شود که گ.ای.کارپوف ضمن توجه زياد به تدوين موضوع ساختارهای قبيله ای ترکمن، رابطه تنگ اين مسائل را با علائم قبيله ای (تامغا) نيز آشکار می سازد. گئورگی ايوانويچ علاقه جدی خود به مطالعه وپژوهش تامغای ترکمنی نشان داد ودو مقاله علمی خود را به آن اختصاص داده است : درسال 1929 در مجله « ترکمنوودِنيه» « تامغا»ی باشکوه ( نشان های عمومی ترکمن ها) را چاپ کرد ، وپس از شانزده سال دوباره درنشريه « نشان های عمومی در ترکمن ها» در « مجموعه مقالات آکادمی علوم اتحاد جماهير شوروی سوسياليستی» به اين مسئله رجعت شد...
درنشرنخست که به موضوع پژوهش مربوط است ، گ.ای.کارپوف به اين موضوع بطور گسترده می پردازد: « نشان ها – بعنوان نشانه های مالکيت –در همه خلق ها با سطوح پايين تکامل اجتماعی وفرهنگی ودررابطه تنگ با نظام اجتماعی – اقتصادی آنها قراردارد مشاهده ميشوند...
تقريبا دربين همه کوچ نشينان آسيای مرکزی علامت ها ونشان های عمومی وجود دارند. در ادامه اشاره ميشود که تامغاها (نشانها ياعلامت ها) قبيله ای، درباری ، شخصی ( ياخصوصی) هستند، هرچند که دوتای آخر نه تنها دردوران فروپاشی جامعه ی قبيله ای ( کلان) بلکه دردوران موجوديت گروه های قبيله ای کوچک درون آن بوجود می آيند.
مولف موضوعات اساسی علامت يا نشان ها را برمی شمرد. اينها حيوانات خانگی، لوازم خانگی، سازوبرگ، سلاح هستند و در گذشته نيز گاهی اوقات افراد را داغ ونشان می زدند. سپس سفر جالبی انجام ميشود به دوره قرون وسطی در تاريخ ترک – مغول – در زمان چنگيز خان، درارتش که بعنوان يکی از مقام ها ومشاغل عالی بکولا يا به ترکی خان – تامغاليق برقرارميشود وگذشته از اينها، علامت گذاری برای غنايم وشکار به غنيمت گرفته شده نيز رايج شد.
نزد مغول ها بجز تامغاهای جداگانه سنت رسيدن اسبان جنگی درهرگروه ودسته به رنگ های ويژه – سفيد، سياه، سرخ حنايی و ابلق نقش متفاوتی را بازی ميکرد. لباس اونيفرم وتجهيزات وسازوبرگ دسته ها به رنگ های مختلف بودند، که هدايت واداره آنها را در زمان نبرد آسان ميکرد. اين سنت را مولف روی قبايل جداگانه ترکمن، با احتساب اينکه نز د آنها دراين يا آن حد بقايای تفاوت های زمانی اردوکشی ها حفظ ميشوند تصويرميکند.
چنانکه برای نمونه ترکمن های تکه لباس های رنگ قرمز، ساريق ها وسالورها رنگ زرد ويمودها رنگ سبز را ترجيح می دهند. به اين بايد اضافه کرد که دردوران رسم ترکمنی (ترکمنچيليک)، يعنی تا اشغال صحرای ترکمن توسط روس ها دردسته های تکه پرچم ها رنگ قرمز و در يمود ها سبز بودند. تکه ها اسب قرمز حنايی رنگ ويمود ها اسب های رنگ پرکلاغی داشتند.
به نظر مولف مقاله حفاظت از رسم باستانی وکهن ، موجب شد که تکه ها ويمود ها و ديرتر ديگرقبايل ترکمن به شيوه زندگی ثابت ويکجا نشينی بپردازند.اين را بويژه در زندگی تکه ها، ودر عناصری مانند فرهنگ آنها، شيوه زندگی وهم موسيقی، آوازخوانی، فرهنگ غذا وغيره ميتوان مطالعه وتحقيق کرد.
دررابطه با تامغا ها (نشان ها) گ.ای.کارپوف تذکر ميدهد که مشغول جمع آوری ومطالعه آنها درميان تکه ها است. ازاين رو تامغا ها (نشان ها) به منزله مواد مشخص برای پژوهش، بويژه نزد يمود ها، ساريق ها وساليرهای نواحی خزراست ( درجدول مقاله ارائه شده ما همچنين تامغا های نخورلی وخوجه را می بينيم). سپس درباره اشکال مختلف نشان ها وعلامت های دام های بزرگ خانگی، درباره کاربرد ابزار علامت، که نقش آن درمقاله داه آورده شده صحبت ميشود. دراين اثراين نظر وجود داردکه درزمان کنونی بين ترکمنها تامغاها ی (نشان های) عمومی وخصوصی و درعين حال – بين کوچ نشينان – دامداری ها، وخصوصی ها – بين بخش کشاورزی وگله داران درمزارع جداگانه وجوددارند. دردوصفحه بعدی مولف جدول تامغا ها (نشان ها) ازابولقاضی را ارائه ميدهد ونتايج حاصل از در خواست ها واستعلامات برای مکان ها برای اينکه تصاوير تامغاهای مشابه درزندگی ترکمن های کنونی حفظ شود را گزارش ميدهد و به تداوم و وراثت تامغا های آلترناتيو توسط ابولقاضی بين چهارواحد قبيله ترکمن اشاره ميکند.
دوصفحه بعدی را جدول کامل تامغا های (نشان های) ترکمنی اشغال می کند، که توسط مولف جمع آوری شده، وشامل بيست گونه از آنها است. کارپوف دربين آنها چهارگونه اصلی ازتصويرهای تکراری را برمی گزيند:
اِليپ ( الف، اولين حرف از الفبای عربی در شکل خطوط عمودی) ؛ آليق لی برچه ( چوب دست چوپانان با انتهای خم وحلقه شده- نشان وعلامتی که روی گوش بريده حيوانات اهلی گذاشته ميشود يا داغی که برگردن شتر گذارند)؛ يان ( سوزاندن، داغ کردن) و غُچ غويروق ( دُم قوچ) ؛ حالقا ( حلقه، دايره).
هرچند، آنطورکه مولف بحق اشاره می کند، تصويرمشترک هنوزدرحکم خويشاوندی نيست، زيراکه سوژه های تصاوير می توانند ضمن تکرار، در مکان های مختلف بطورمستقل ازيکديگر بوجود آيند. دردنباله جدول تطبيقی کوچک شش تامغا (نشان) ترکمنی دوران ابوالقاضی با تامغا های اردوی زرين وترکمنهای معاصرارائه ميشوند. درعين حال امکان اخذ برخی تامغا ها (نشان ها) ازجمله از اردوی زرين را ميدهد. درآخرازديدگاه ما ، اين ايده که تامغاها درجريان تاريخ اتنيکی گاه به مجموعه موجود نشانهايی ( داغ ها، آرم ها) پيوسته وپس ازآن با ورود يک نوع ديگر، ديگری بشدت ناپديد شده را درست بيان ميدارد.
همچنين برای خلاصه کردن سه گزينه ناميده شده تامغا های ترکمنی فوق به سه سوژه : لوازم خانه ؛ شبانی ؛ اِليپ (الف) گرفته شده ازالفبای عربی کوشش ميشود. درمقاله جدولی از پنچ تصوير که پنچ گونه نشان (داغ، مارک) اغنام مربوطه از طريق گوش های بريده شده وهمچنين برخی اطلاعات ديگر را ترسيم کرده ارائه شده است.
درمقاله دوم مولف بلافاصله به تجزيه وتحليل واقعيت ترکمن ميپردازد:« يکی از شاخص های وابستگی و هويت اتنيکی قبايل ترکمن می تواند بکارگرفتن تامغا های عمومی موجود درترکمن ها باشد- نشان های عمومی وخصوصی مالکيت.
تصوير تامغا ها را علاوه بر دام ها: در طرح فرش ها، روی ظروف، درنوشته های روی سنگ قبرها، درساختمان ها وديگر موارد شخصی ميتوان ديد.لازم به اشاره است که تا همين اواخراهميت تامغاهای عمومی بين ترکمن ها مهم تر شناخته شد تا تامغا های شخصی...
همه اينها را مولف درسه صفحه توصيف شده جدول يک نشان ميدهد که برپايه داده هايی از تامغا های تکه ، گذشته ازتامغاهای ذکرشده درمقاله نخست ساليرها، ساريق ها، نخورلی، گؤکلن ويموت ها ( همچنين مطالب ارائه شده درزمينه ی خوجه ها و مختوم ها) ساخته شده اند. درستون چهارم جدول ها بشرح زيرارائه ميشوند: قبيله ، طايفه، قوم، شکل تامغا ونام آن. بجای بيست گونه تامغا، که درمقاله اول آورده ميشوند ، دراينجا چهل وچهارتا قيد ميشوند. درعين حال آنطورکه مولف اشاره می کند، در ديگر قبايل وقوم ها ثبت تامغا ها ادامه دارد.
مولف تامغاهای ارائه شده را طبق نقش واشکال آنها به چهار گروه خلاصه می کند: حلقه (حالقا)، صليب [ چيليپا] ( آتاناق)، شاخ گاونر و خط مستقيم عمودی ( الف (اِليپ)؛ تاياق اِرنوولی وغيره). اين چهار موضوع بطور اساسی چهار صفحه بعدی جدول دو رااشغال کرده بود، جاييکه درآن 50 نمونه شباهت اشکال تامغاهای ترکمنی با تامغاهای ديگر خلق ها مقايسه شده بود.
بعنوان داده های مقايسه ای مطالبی مربوط به قبايل ترک زبان باستان ومعاصر اوغوزها، قازاق ها، نوقايی ها، قيرقيزها، باشقيرها، همچنين تامغای الجزاير، طرح های روی سکه ها وفرش های دوران ساسانی ( قرن چهارم) با شهر باستانی نساء ( آخرين قرن پيش از ميلاد - قرن نخست ميلادی) در نزديکی شهر عشق آباد کنونی، گوورغالا ( کافر قلعه، زرتشتيان قلعه) ( قرن نخست پيش از ميلاد) وقيزيلجا غالا ( قرن دوازده ميلادی) در استان تاشاووز بکار گرفته شده است .
نتايج اين تطبيق ومقايسه مولف را به استنتاج زيرين ميرساند: بخش تامغای اوغوزها به ترکمن ها رسيد وبمثابه يک رسم وعادت نزد ترکمن ها درشکل هميشگی وتغيير ناپذير تا به امروز حفظ شد؛ تامغا های اصلی وعمده قبايل ترکمن تکه، سالير، يموت وساريق با تامغا های اصلی قبايل قازاق آغرين، کيرِی، قانغلی، قيپچاق وهمچنين با تامغای نوقايی شباهت دارند ؛ برخی تامغا های موجود بين ترکمن ها به نشان های ايرانيان دوران باستان (ساسانيان) وخوارزميان شبيه هستند.
گ.ای.کارپوف علاوه بر تامغاها به بسياری از ديگر مسائل وخصايص مرتبط با زندگی ترکمن ها علاقه داشت. برخی از آنها درنشريات وی بازتاب يافتند وبرخی ديگردرشکل مطالب آرشيوی باقی ماندند.
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد