logo





گريز از دشوارىِ انديشيدن(١)

ساده خواهى(انفعال)، دشوارى انديشيدن(فعال)

شنبه ۱۴ دی ۱۳۹۲ - ۰۴ ژانويه ۲۰۱۴

نیکروز اولاداعظمی

nikrouz-owladazami-s.jpg
برخى از دوستان از من خواستند كه مقالاتم را ساده به سطور درآورم( ساده نويسى كنم) تا بهتر قابل فهم شوند. من به توضيحاتى در اين زمينه در گذشته اكتفاء كرده بودم اما از آنجائيكه همچنان به معرض تذكر دوستانه قرار دارم لازم ديدم بر آن توضيحات، چند و چونى ديگر بيافزايم تا منظور و مقصود به معلوم حاصل آيد.

روش و سطوح نوشتارى من كه در پيوند با روال روشنگريست سازگارى دارد با روحيات و نحوه تفكر و برداشت هاى من از موضوع انسان و گونه شناسى رفتار و ذهن. چنين روش و روالى* مهمترين عرصه زدودن جهالت و جعليات در جامعه است؛ جهالتى كه از يك سو از سر گمراهى، ندارى و زارى و از سوى ديگر براى كسب هويت، روشنفكرى را با نام دين برهم مى آميزد و با جعليات سرهم بندى شده تحت عنوان روشنفكر و دينى به نام "روشنفكر دينى" مسخ روشنفكرى مى كنند غافل اينكه، از ژاژخايى و بيهودگى "روشنفكر دينى" امتنان و مزيت روشنفكرى حاصل نمى آيد زيرا روشنفكر يكيست و داراى مضامين و معناى اخص خود كه اصول را به نقد مى كشد اگر شده به نفى آن هم مى رسد مانند نفى نبوت و يا معاد و يا نفى خرافات و بيهوده گى عبور آدميان از "پل صراط" براى اثبات گناه كارى يا بيگناهى. در حاليكه "روشنفكر دينى" اصول را تأويل مى كند و به نفى نمى رسد. روشنفكر از ارزشهاى آفريده انسان كليت مفهومى مى سازد و ارزشهاى ماقبل را از طريق روش نقد به سنجش مى گيرد و به جاى تقدير، تبيين خردورزانه مى كند در حاليكه "روشنفكر دينى" از تأويل تقدير مى كند.

از آنجائيكه ما ايرانيان از دشوارى انديشيدن واهمه داريم و بدان محافظه كار، يك سر اين تآويل ها به انديشهِ انديشمندان غربى وصل مى شود و اين بهترين راه براى دور زدن اين دشوارى ست. از اين منظر است كه انديشمندان و انديشه هاى غربى براى مان الگو مى شوند بدون اينكه خود توان و اراده الگو ساختن داشته باشيم و بدينسان براى حقانيت اعتقادى خودمان بخشاً به انديشه هاى آنها مستمسك جسته و بينش اعتقادى خويش را باانديشه هاى غربى ساطع مى نماييم. اگر بخواهم يك نمونه امروزى در اين زمينه ارائه كنم، مراجعه "روشنفكر دينى" ما به "پست مدرنيسم" و "پساسكولار" يورگن هابر ماس است كه از آن براى توجيح جعليات خويش نظير همين دو واژه متضاد چسبيده بهم "روشنفكر دينى"، و يا "فمنيسم اسلامى" و بسيارى ديگر نظير آنها كه در جمهورى اسلامى متداول شده اند، سود مى جويند. بنابراين بر چنين احوال اطاعت مطلق دينى است كه روشنفكرى و روشنگرى، شير بى يال و دُم و اشكم مى شود.

روشنگرى ما به دليل تابعيت اعتقادى و ايدئولوژيكى محض اش نمى توانست با موضوعاتى در گير باشد كه آنها به روال معيارهاى عقلى تعريف و توضيح مى شوند. انسانِ به اعتقاد رسيده و به متابعت از ايدئولوژيك يا بهتر است گفته شود انسان ايدئولوژيك زده تنها يك تكليف و آن به مخدوميت ارزشها و مطيع و منقاد بودن به اصول كه از نظرِ فردِ معتقد، يگانه حقيقت پنداشته مى شود، را بر عهده خود مى داند و اين راه آسان بركنار ماندن از دشوارى انديشيدن و تن ندادن بدان است در حاليكه روشنفكر انديشنده نه اينكه از خدوم ارزشها فارغ است بلكه تكليف و وجدان بيدارش پيمودن راه دشوار روند مفهوم ساختن ارزشها نيز هست. از اين منظر روشنفكرىِ آلوده به ايدئولوژيك و آرمانگراى ما از بار مسئوليت نقد انديشه و ارزشها ممتنع است و چون از دشوارى انديشيدن (براى راه جستن و چاره ساختن از اين مخمصه بن بست فكرى و سياسى هزاران ساله) گريزان و خود را از آن مبرا مى كند در نتيجه تنها بار مسئوليتش گردن نهادن به موضوعات و مفاهيم ساده تجريدى ست و اين يعنى به قيمومت ارزشها در آمدن كه بيمارى روشنفكرى و روشنگرى تا كنونى ماست. روشنفكرىِ انديشنده با تبيين مفاهيم و اتخاذ روشها كه تقبل دشوارى تفكر كردن اهم آنست، به مسئوليت وجدانى خود انجام وظيفه مى كند اما بيان موضوعات و مفاهيم از اين طريقت بر ذهن عادت كرده ما به ساده خواهى و ساده انديشى، كه به دشوارىِ فكر كردن نقب مى زند، بطور طبيعى و عادتاً سخت فهم خواهد بود. اينطور بگويم:

فلسفى انديشيدن و عقلگرايى كه هيچگاه مسئله ما و عنصر فرهنگى ما نبوده و به همين دليل همچنان "اندر خم يك كوچه ايم" مستقيماً با موضوعات ارزشى و روشهايى مرتبط است كه فهم آنها برايمان كه همواره در ساده خواهى در همه ابعادش بسر برديم و با آنها خو كرديم، دشوار است و اين دشوارى انديشيدن است. چون نيانديشنده بوديم و هستيم، مقولات مربوط به روال روشنفكرى و روشنگرى برايمان سخت و دشوار و غير قابل فهم مى شوند. تا وقتى بار اين سختى و دشوارى را روشنفكرى ما بر دوش نكشد در بر روى همان پاشنه ساده خواهى متعارف خواهد چرخيد و مفاهيم ارزشى ما به استمرار بر ذهن ما چيره. چونكه به دليل ساده خواهى(انفعال) و دورى جستن، از سختى انديشيدن و مفهوم ساختن(فعال)، هيچگاه نخواهيم توانست درى به سوى فرازهاى سعادت انسانى كه آزادى مركزيت آنست، بگشاييم.

از اينرو بايد اعتراف كرد كه، بررسيدن موضوعات به سبك و سياق روشنگرى، ما را با مفاهيمى مواجهه مى سازند كه آنها به فرهنگ پندارى و گفتارى ما بيگانه و دشوار فهم اند و اگر توانانى براى درك ارزشها از طريق تقبل دشوارى انديشيدن را نيابيم، در ساده خواهى انفعالى خود باقى مانده و در تأويل ارزشهاى اسلامى صد دل به شيداى آنها خواهيم داد كه داديم و با مقولاتى نظير "مدارا" و "مصلحت" رواج يافته در جمهورى اسلامى، سر خواهيم ساييد كه مى ساييم. بنابراين براى برون رفت از مخمصه بن بست فكرى و سياسى هزاران ساله مان هيچ راهى متصور نيست جز با مقولات و مفاهيم(هر چند سخت فهم) مرتبط به معيارهاى عقلى كه همان فلسفى انديشيدن است، اُنس و الفت گيريم.(فلسفى انديشيدن يعنى جهان هستى و موضوعات مربوط به انسان را با معيار عقل سنجيدن)

نيكروز اولاداعظمى
Niki_olad@hotmail.com
____________________________

* كه البته مى توانند براى ذهن عادت كرده به موضوعات ساده، دشوار باشند كه هست و بالتبع براى تكامل و تحول ذهن به سطح انديشنده مشكل زا. موضوعات و مفاهيمى كه به طروق انديشيدن حاصل آيد به دليل بديل و بديع بودن مى تواند تلنگر به ذهن باشد و ذهنِ دمخور نشده به انديشيدن را دچار تضاد سازد كه تغافل انديشيدن به دليل ترس از اين تضاد است چونكه براى ذهن دو حالت متصور است؛ يا ايمان مطلق يا انديشيدن، تضاد در نتيجه تلنگر خوردن به ذهن، ذهن را هر چند دشوار اما بسوى انديشيدن مى كشاند ولى محافظه كارى ايرانى بدليل تنبلى ذهن به چنين كششى تن نمى دهد.

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد