logo





زاغ و برف !

سه شنبه ۳ دی ۱۳۹۲ - ۲۴ دسامبر ۲۰۱۳

دکتر عارف پژمان

ندیده بود کسی، جامه ء دریده ی برف
نشسته زاغ به چشمان آرمیده ی برف!
به امتداد نگاهت،چو ابر ها رفتم
دوید بر سر راهم ،سحر،  سپیده ی برف !
به جان تو ٬ شب یلدا زغصه ، آب شدم
کنار باغچه دیدم، قد خمیده ی برف !
نیامدی و گلت روی بالشم خشکید
پرید از لب مرجانی ام، نشیده ی برف !
بهای گوهر اعماق صخره ها ، چند است
 کجا رود ، چه کند، شاخه تکیده ی برف!
نوشته ای که زمستان و غربتم، چون است :
پریده رنگ تر از اشک ناچکیده ی برف!
مگر که سلطنت دیو بهمن آخر  شد
که قصهء گل سرخ است در قصیده ی برف!



نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد