logo





هدفِ القاء "دين ستيز"ى، ستيز با روشنگريست(٣)
خوب و بد جناح هاى جمهورى اسلامى به چه معناست؟

دوشنبه ۲۵ آذر ۱۳۹۲ - ۱۶ دسامبر ۲۰۱۳

نیکروز اولاداعظمی

nikrouz-owladazami-s.jpg
اين بخش از سلسله نوشته هايم به بيان توضيحى از ارزشهاى انتزاعى( ارزشهاى آرمانگرانه غير متعين) و ارزشهاى مفهومى(ارزشهاى متعين در يك كليت) جهت نشان دادن چگونگى تباهى سياست و اينكه سياست در ايران در قرون متمادى بر كدام شالوده ارزشى استوار بوده، مربوط است؛ براى فهم موضوع، ابتدا به اين پرسش مى پردازم: جناح خوب و بد در حاكميت جمهورى اسلامى به چه معناست؟

قبل از هر چيز بايد بفهميم و يا بواسطه روشى توانايى براى تشخيص و پى بردن خوب و بد را كسب كنيم براى اينكه بتوانيم خوب و بد را در مضمون خودش نه آنطور كه بطو معمول در ميان ما رسم است، در نظر گيريم نخست بايد تعريفى از ارزش انتزاعى و مفهوم كلى ارائه شود چونكه ما بطور معمول و عادتاً بد و يا خوب را در زندگى روزمره مان بهمراه ارزشهايش كه منفرد( ارزشهاى انتزاعى و به مفهوم در نيامده) هستند در نظر مى گيريم به همين خاطر اغلب در برداشت و قضاوت مان از خوب و يا بد در مورد چيزى و يا افراد به خطا مى رويم براى درك درست تشخيص خوب و بد و يا تميز دادن اين دو از هم چاره اى نيست مگر اينكه خوب و بد را از ارزشهاى انفرادى بيرون آورده و در يك مفهوم كلى بگنجانيم و اين يگانه روش درست است كه ما را قادر مى سازد تا بدور از احساسات منفرد و انتزاعى بتوانيم نگاهى درست و تشخيص نسبتاً جامع از خوب و بد داشته باشيم.

چهار وجه علم از نظر اسپينوزا كه حداقل دو وجه سوم و چهارم آن براى بحث ما راجع به ارزشهاى انتزاعى و مفهوم كلى مرتبط، مفيد و مناسب اند به اختصار دو وجه آخرين را در اينجا به سطور مى آورم: اسپينوزا مى گويد: "از اين دو وجه( منظور وجه اول و دوم كه از آنها فاكتور گرفتم) معتبرتر،(يعنى وجه سوم علم از نظر اسپينوزا) علمى است كه از رابطه علت و معلول و مرتبط دانستن جزئيات به قوانين كلى بدست مى آيد" و وجه چهارم را اينگونه بيان مى كند "اما علم حقيقى آنست كه به وجدان و شهود حاصل شود و اين علم است كه خطا در آن راه ندارد، و چون با معلوم منطبق است، موجب يقين است". "سير حكمت در اروپا" بخش مربوط به شرح حال اسپينوزا، تأليف محمد على فروغى
ارزش انتزاعى به آن ارزشى گفته مى شود كه منفرد باشد و دور از اصالت باقى بماند. آرمانها آن ارزشهايى است كه فرد از روى شيفتگى و نه عقلانى به موضوعات مربوط به انسان و سعادت او، تصورى از آن در ذهن دارد كه بدان ارزشهاى انتزاعى گويند و صرفاً آرزوست و صحت و سقم آن نامعلوم و موضوعيت ارزشى ندارد تا بتوان آن را تأييد و يا باطل نمود بنابراين آرمانها ارزشهاى انتزاعى اند. هرگاه بتوان ارزشهاى مجرد را به يك مفهوم كلى در آورد در آنصورت، آن، از تجريد خويش به در آمده و در سطح يك كليت چه بصورت يك تز و چه بصورت تحقق عملى موضوعيت مى يابد. هر چيز كه موضوعيت يابد "با معلوم، منطبق" است و "موجب يقين".

بد يا خوب چيزها را نمى توان در شكل انتزاعى و مجردش به بد يا خوب استنباط و معرفى كرد و بر اطمينان آن، حكم بد و خوب صادر نمود. بد يا خوب در شكل انتزاعىِ ارزشها قابل تبيين نيستند گرچه امور اعتبارى به حساب مى آيند اما حقيقى نيستند زيرا آرمانها ارزشهاى انتزاعى اند و تا زمانى كه به مفهوم در نيايند صرفاً در شكل مجرد خويش باقى و مطرح هستند. ما در زندگى عادى مان به وفور از چيزى يا كسى به هر دليل و يا بى دليل، خوشمان بيايد و يا نيايد قضاوت بد و خوب مى كنيم اما اين قضاوت ها اغلب از احساسات ما ناشى مى شوند( ما ايرانيان به پى هيچ معيارى براى سنجش ارزشها يمان نمى رويم به همين دليل خيلى راحت راجع به چيزى و فردى حكم بد و خوب صادر مى كنيم ) و احساسات جزء ارزشهاى انتزاعى هستند و كاملاً خطا پذير زيرا تابع هيچ روش و معيارى نيستند، بستگى به يك عمل معين از خويش عكس العمل نشان مى دهند اما ارزشهاى مفهوم يافته به واسطه استدلال عقلى در يك كليت داراى اصالت است و اصالت بر ما معلوم. خوب و بد به يك معنى جزء امور اعتبارى هستند و نه حقيقى. امور اعتبارى به آن امورى گفته مى شوند كه داراى نمايى از حقيقت اند و نه خودِ حقيقت مانند همين خوب و بد، راستى و ناراستى و غيره. از اين مى توان نتيجه گرفت كه امور اعتبارى مانند ترس، غم، خوب و بد، حسادت، امورى انفعالى اند و در ذهن ما وجود دارند و يا ما تصورى از آنها در ذهن داريم. تصور آرمانگرانه اى كه برخى سياسى كارهاى ما به اصلاح طلبان دينى دارند و از آنها به نيكى، صالح و معتدل ياد مى كنند كه گويا مى توانند راهگشاى دموكراسى در ايران باشند به هر جهت اين نقطه نظر امر انفعاليست و نمى توان بر حقيقت آن مُهر تأييد نهاد. سياست بر امور انفعالى مختص به امروز ما نيست و قدمتى ديرينه در گذر زمان ما ايرانيان دارد و به تبع آن، در ايران هيچگاه توليد انديشه هاى سياسى نشد يكنواختى نظام سياسى ايران در شكل استبداد در قرون متمادى اين امر را به وضوح نشان مى دهد.

جمهورى اسلامى از بدو پيدايش تا كنون، همه جناح هاى ريز و درشتش در جهت تثبيت ارزشهاى اسلامى بر نظام سياسى يار و قال يكديگر بوده اند و در اين امر مشترك در بيش از سه دهه تنها شبحى از يك جامعه باقى گذاشتند. فرض را بر اين مى گيرم كه جناحى از حكومت اسلامى مركب از آدمهاى خوب و معصوم اند و هدفى خير خواهانه دارند اما خوب بودن اين جناح در راستاى "دموكراسى دينى" و "دموكراسى دينى" صرفاً ارزش آرمانگرانه و آرزوست در انتزاع خود. بنابراين "دموكراسى دينى" به دليل نامتجانسى ارزشها بر آن( دموكراسى، ارزشى عقلى و دين، ارزشى اعتقاديست و اين دو، دو بيان ارزشىِ متفاوت و متضاد هم اند) غير قابل تبيين در يك مفهوم كلى است. در نتيجه صرفاً در سطح يك آرمان باقى مى ماند درست همانند آرمان كمونيستى كه حتى پس از حاكميت ٧٠ ساله اش در سطح آرمان و انتزاع باقى ماند. "دموكراسى دينى" كه منظور و مقصود اصلاح طلبان دينى ست در تضاد درونى خويش غير قابل مفهوم است و ارزش خوب بودن را نمى توان از آن استنتاج نمود چونكه خوب بودن به حرف و زبان نيست كه با يك چرخش عكس العملى بتوان به فرد و يا يك نظر ارزشى اطلاق نمود بلكه خوب بودن فرد در يك عمل و ارزش مفهوم شده و نقش بارزش در آن، معلوم مى گردد؛ خوب بودن نلسون ماندلا در اين است كه در ارزشهاى صلح و آشتى و طبيعتاً دموكراسى براى افريقائيان نقش مهمى در تحقق اين آرزوها داشت زيرا اين آرزوها در جهان معاصر ما در قالب و سبك هاى زندگى اجتماعى متحقق شده و در كليت مفهومى جاى گرفتند و نلسون ماندلا هم در راستاى تحقق چنين امرى زيكزال نرفت و اين قالب هاى مفاهيمى را با ارزشهاى دين بر هم نياميخت اما از آنجائيكه ارزشهاى صلح و آشتى و دموكراسى از طريق احكام دين محال است و احكام امرى مطلق و امر مطلق امرى صرفاً در خود و تجريد است و با معيار عقل بدور و با احساسات آميخته، در نتيجه در "دموكراسى دينى" به دليل وجه مطلق دين ارزشهاى صلح و آشتى از آن به مفهوم در نمى آيند تا بتوان خوب را از آن منتج نمود بنابراين خوب در چنين روالى در سطح ارزشهاى آرمانى باقى مى ماند و صدق آن به برهان در نمى آيد. پس هر چيزى را كه نتوان صدق آنرا تأييد نمود درشكل انتزاع باقى مى ماند و چون نمى تواند به اصالتى از يك مفهوم كلى برآيند كند در نتيجه تنها به گونه يك آرمان مطرح است. در اين زمينه مى توان نمونه هاى ديگرى آورد؛ بينش توحيد على شريعتى، پسا سكولاريسم هابر ماس مقبول عبدالكريم سروش كه ملغمه اى از ارزشهاى دين در تأويل ليبرالى بر نظام سياسى است و بيشمارى ديگر از اين دست كه برآمدى از فرهنگ عجيب الخلقه ماست.

بنابراين تقسيم بندى جناحين حكومت به بد و خوب بدون توجه به اينكه خوب و بد در آرمانهاى انتزاعى هيچ ارزشى ندارند، بلاهت و گمراه كننده است دليل تباهى سياست در ايران در قرون متمادى از همين منشأ است يعنى اينكه سياست در ايران در حال حاضر هم، وابسته به احساسات است و احساسات هم ارزش انتزاعى. نگاه كنيد به همه كسانى كه خود را دخيل در سياست مى دانند و مدام جناحى از حكومت را خوب مى انگارند در واقع منطق اين افراد با شرط خوب بودن جناحى از حكومت بار صداقت اين جناح در گفتارهاى تكرارى بى پشتوانه فكر بكر آنهاست و اين امر احساسى ست و خوب بودن آنها در يك كليت و اصالت نمى گنجد تا بتوان ضمن صحه نهادن بر آن، آن را در مصاديق ارزشهاى موضوعيت يافته براى جارى ساختن پيشرفت جامعه و انسان ضمانت كرد.

حقيقت و آرمانگرايى:

حقيقت امرى يقينى ست بدين صورت كه ما آن را در معلوميتش مى فهميم و مشاهده مى كنيم و نيز موضوعيت يافتن آن دلالت تضمنى ست يعنى مشتمل بر چيزى كه آن حقيقت باشد. در باب مثال، اصلاحات در جوامع با نظامات مدرنيته؛ روند پيشرفت اصلاحات در اين جوامع حقيقتى ست كه تمام ساختارهاى فكرى و مادى آن را به تحولى خيره كننده كشانده است و حقيقت ديگر آن اينست كه ملاك و معيارش از استغراق فكرى انسان و تأمل جهت تعالى زندگانى بدون تأثير و مداخله ارزشهاى دين، سرچشمه مى گيرد. از اين مى توان به اين نتيجه رسيد كه حقيقت آن چيزيست كه در بُعد زمان و مكان هستى دارد و در دوره اى معين بر كيفيت زندگى انسان بطور ملموس اثربخش است. آرمانگرايى تصورى از ارزشهاى به حقيقت در نيامده در ذهن است، هرگاه بتوان از آنها مفهوم ساخت و در يك كليت موضوعيت بخشيد در آنصورت از تصور ذهن بعنوان يك آرمان، خارج شده و به حقيقت تحقق مى يابد. پس آنچه مهم است و تأثير گذار بر شرايط زندگى ما انسانها كشف حقيقت و ايجاد موضوعيت از آنست و اين از حيطه دين خارج است چونكه دين از پيش انديشيده شده و حقيقت بر آن مطلق است در حاليكه كشف حقيقت اساس نيروى فكرى انسان است. اگر سياست نتواند بر چنين مبانى فكرى انسان در كشف حقيقت، منطبق شود به طبع با آرمانگرايى ارزشها آميختگى يافته، زايل مى شود. سراسر گذر زمان ما يعنى بى تاريخى ما از آنجا ناشى مى شود كه ايرانى از مفهوم ساختن ارزشهاى خويش ناكام و سياست به جبر بر آرمانگرايى استوار مى شد. يك نوع از اين دست سياست مبتنى بر آرمانگرايى-فانتزى در دوران اخير كه نمايندگانش با آمدن حسن روحانى بسيار ذوق زده هم هستند اينست كه، بدون تبيين يك علت، مستقيم به سراغ معلول رفته اند و وقت و بى وقت و بدون كمترين تأثير گذارى از "مناسبات نيروها" سخن بر زبان مى رانند در حاليكه "مناسبات نيروها" معلولى از علت خويش يعنى "توازن قوا" ست در واقع اولى صفاتى از ذات دومى ست بدون ذات، صفاتى هم بوجود نمى آيد. آرمانگرايان سياسى در ترس و دلهره هميشگى به دليل احساسى بودن ( تام و كمال احساسى بودن موجب حساسيت است و حساسيت با خود دل نگرانى بهمراه دارد) معمولاً سياست را بر حسب معلول بى وجود ( كه همان ارزشهاى آرمانگرانه در ذهن است) پى مى ريزند در حاليكه تا ذات(توازن قوا) نباشد به يقين صفاتش "مناسبات نيروها" نمودار نمى شود. به هر جهت "گفتن از ما نشنيدن از شما"، در هپروت "دموكراسى دينى" اصلاح طلبان اسلامگرا سير و سلوك كردن، و نخواستن فهميدنِ موضوعات هم عالمى دارد.

براى ايضاح و صرافت موضوع مى توان به نوع اصلاحات رايج شده در جمهورى اسلامى نيز اشاره كرد؛ اما قبل از آن بايد دانست كه خودِ اصلاحات چيست؟ اصلاحات منش و روشِ عاطف بر معيار عقل انسان به خدمت خوشبختى و سعادت است اما همانگونه كه نشان دادم امر دين ارزشى مطلق است و اصلاحات از آنجائيكه بر محور پيشرفت جامعه و انسان قرار دارد و پيشرفت بدون خلاقيت و ابتكار عقلى و عملى محال است در نتيجه نمى تواند اصل و نسبى با ارزشهاى مطلق داشته باشد و اين دو يعنى روند پيشرفت و اصل مطلقيت در نفى يكديگرند( اصلاح امور چونكه پشتوانه عقلى دارد و بر شيوه زندگى انسان به سطح ارتقاء مؤثر، خطا ندارد در حاليكه توقع اصلاح امور از طريق ارزشهاى مطلق دين همش خطا ست، تناظر سياست و مطلقيت ارزشى نتيجه اش تباهى ست ) اصلاحات يعنى پيشرفتِ موضوعات انسان در جامعه و پيشرفت با مطلقيت چيزى همگون نيست؛ پيشرفت، پيشرونده است و مطلق در جا مانده. حال بايد تبيين كنيم دين و ارزشهايش در زير مجموعه اصلاحات در جامعه قرار مى گيرد يا بايد بر آن مسلط باشد؟ انديشه اصلاح طلبى، دين را به شمول روند اصلاح در مى آورد و آن را از امتزاج نظام سياسى خلاص و منزه مى كند در حاليكه اصلاح طلبان دينى ما تأويل تازه اى از معيارهاى اسلامى را بر نظام سياسى در سر دارند و اين تضاد آشكاريست كه اگر بر آن روشنگرى نشود و تا وقتى سياسيون ما قادر نباشند در امر تبيين اصلاحات به شكل يك كليت مفهومى هم و غم خود را بدان مصروف دارند ابتكار عمل اصلاحات در كف اسلامگرايان با بار دينى اش باقى مانده و ارزش دينى بر اصلاحات، سيطره خود را بر نظام سياسى حفظ خواهد كرد. در ميان انتخاب سياسى بد و بدتر در جمهورى اسلامى گير كردن ناشى از همين بى مفهوم ماندن اصلاحات در ايران است. انقلابيون دهه پنجاه كه با قلبى مملو از عشق به انسان و سعادت او و نيز شوريده سرى آرمانگرانه براى تحقق آروزى كمونيستى خويش ناكام ماندند و برخى شان پس از سالها از آن به هوادارى از اصلاح طلبان دينى عملاً به زائده آرمانگرايى "دموكراسى دينى" آنها در آمده اند غافل از اينكه بفهمند"دموكراسى دينى" بعنوان آرمان، ارزشى مفرد و انتزاعى ست و همه سرمايه سياسى خود را به پاى آن گذاشتن يعنى سياست را بر مبناى ارزش انتزاعى تنظيم كردن و اين تداوم تباهى سياست در ايران خواهد بود. در حاليكه سياست هنگامى پيشرونده و موفق است كه توليد انديشه هاى سياسى شود و اين معنايش سياست را بر مفهوم كلى ارزشها استوار ساختن است پس براى موفقيت سياست و توليد انديشه سياسى بايد توانايى مفهوم ساختن ارزشها را كسب نمود در غير اينصورت تداوم بى كفايتى نظام سياسى با هيچ تأويلى از دين و اسلام تعديل نخواهد شد.

نيكروز اولاد اعظمى

*من در مقالات پيشين بطور جامع و نسبتاً مفصل از روش "مدارا" سخن گفتم به همين خاطر از تكرار آن پرهيز كرده و فقط به اين اكتفاء مى كنم كه روش "مدارا"جويانِ سياسى ما نفى نقد است كه به مصلحت، روش نقد روشنگرى را تا جائيكه متوجه اصلاح طلبان و اعتداليون اسلامى نشود، مى پذيرند غافل از اينكه روش نقد و روشنگرى در هيچ محدوده اى محفوظ نمى ماند و همهء ارزشها ى موجود را به پرسش مى گيرد. جامعه و فرهنگ بدون نقد يعنى سكون، يعنى محافظه كارى در مفهوم درست كردن ارزشها و اين يعنى استمرار سنت هاى فكرى و نظام سياسى.

Niki_olad@hotmail.com


google خوب و بد جناح هاى جمهورى اسلامى به چه معناست؟" target="_blank"> Google    balatarin خوب و بد جناح هاى جمهورى اسلامى به چه معناست؟" target="_blank"> Balatarin    twitter Twitter    facebook خوب و بد جناح هاى جمهورى اسلامى به چه معناست؟" target="_blank"> Facebook     
delicious خوب و بد جناح هاى جمهورى اسلامى به چه معناست؟" target="_blank"> Delicious    donbaleh خوب و بد جناح هاى جمهورى اسلامى به چه معناست؟" target="_blank"> Donbaleh    myspace خوب و بد جناح هاى جمهورى اسلامى به چه معناست؟" target="_blank"> Myspace     yahoo خوب و بد جناح هاى جمهورى اسلامى به چه معناست؟" target="_blank"> Yahoo     


نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد