logo





سه شعر عاشقانه

چهار شنبه ۶ آذر ۱۳۹۲ - ۲۷ نوامبر ۲۰۱۳

احمد لنگرودی (فردایی)

پایدار

جرقه ای ناگهانی
یک آسمان ستاره می نشاند
و در عبور راه ستارگان
در تششعه گذرراهی
در آسمان دیده می شوم

سفر سنگواره ای
از کهکشانهای دور می آیم
ودر مدار تو می گنجم
ودر انفجار همبستگی
گسترده می شویم

خبر همبستری
در شبگاه حادثه
با صاعقه های مدام نور
از تو می نویسم
عشقیست در زمان
هر لحظه با تو
تکثیر می شوم


شیدا

از لبان باز صدف ها می خوانم
صدای دریا را می شنوی؟
و به پهنای مرواریدهای روشن یک دریا
شبهایت را روشن می خواهم

سفر گوشوار های رنگی خوش آویز
بر جلوه نمای رخسار
با موجها می آیم
ودر ساحل انبوه می نشینم

بلور شفاف جانت را در بر می گیرم
و
در آرامش برکه ها می خسبم

وقتی که از تو
از عشق می نویسم.....


درخت

زردآب ریشه ها
چون برگی پاییزی می گریم
بی تو
خاکستر می شوم

رخت تن پوش همه رنگهای جهانم
زآن می نوشم
هر یک از گلبرگهایم
نشانی از رنگی دارد
خندان روشنایی
با تو
زیبا می شوم....

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد