مرگ اگر چه سایه زندگیست اما گاهی زود هنگام راه را بر انسان می بندد.
باز هم خانواده جنبش چپ و دمکراتیک ایران یکی از چالش گران اندیشمندش
را از دست داد. سعید قلی زاده که در سالهای نوجوانی اش در صفوف جنبش آزادیخواه مردم ایران برای دادگری و دمکراسی رزمیده بود و سپس به تبعیدی ناخواسته تن داده بود، پس از یک دوره بیماری توان فرسا جان به مرگ نا بهنگام داد و رفت.
درگذشت رفیق سعید را به همسر، دختر و خانواده اش به ویژه قدرت و عفت قلی زاده تسلیت می گوییم و در اندوه از دست دادن سعید با شما همدل و همدردیم.
از سوی جنبش همبستگی برای آزادی و دمکراسی در ایران (نروژ)
نوامبر 2013
نظرات خوانندگان:
پیام همدردی غلام 2013-11-26 10:44:07
|
با درود و آرزوی صبر و شکیبایی برای شما عزیزان
من هم صمیمانه شریک غم شما هستم
گرچه از مرگ گریزی نیست اما زودهنگامش دردناک و غیرعادﻻنه است
با آرزوی روزهای بهتر |
دلسوخته خواهری 2013-11-24 00:59:41
|
تصوير تو ،در لآبلاي خاطراتم
در آن يكشنبه ي شب
تو را در هوائي مغموم
موي سفيدت هشداري بود !
در رويا هايم
باقي مانده است
در يك فضاي ابري سحر
مارا ،صبر را
أشك را ، مويه را ،و درد را
واگويه هاي مآدر و أشك هاي
پنهان پدر را ؟
ياد داري. !به وقتِ از دست دادن - عزيزي ؟
من موي سفيد ترا در خواب ديده بودم،
اما نهيب هولناك ترس ،
گُسست مرا به فريب -
خود به قدرت طبيعت فريفتم ،
با خود وًرد دل بر أفروختم،
دور باد ،دور باد!
اما چه ساده دل بودم من
چه ساده دل !
همه ي آمالم بايك زنك تلفون
فرو ريخت.افسوس از ساده دلي من
من در غربت تنهايي يم
نواي دل مآدر را شنيدم
با او سخن بهانه كردم
نجواي مويه ي مآدر را فرياد زدم .
|
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد