logo





تأخير يا تغيير؟

يکشنبه ۲۳ فروردين ۱۳۸۸ - ۱۲ آپريل ۲۰۰۹

ناهید حسینی

nahid-hoseini1.jpg
بيش از يک قرن ازآغاز تلاش ايرانيان برای دست يابی به تجدد وحکومت قانون وازبين بردن فاصله مردم وحکومت در ايران ميگذرد ولی هنوزهم ما نتوانسته ايم سيستم کشورداری مناسبی داشته باشيم که نه مانع، بلکه مشوق وپشتيبان رفرمهای اقتصادی و سياسی برای دموکراتيزه کردن جامعه ايرانی، متناسب با الزامات جهان کنونی باشد. امروز هم با انتخابات رياست جمهوری دور دهم، يکبار ديگر سردرگمی و نگرانی حاکم بر جامعه را بروشنی ميتوان ديد بطوريکه تا به
امروز هم نميتوان هيچگونه پيش بينی واقع بينانه ای نسبت به نتايج انتخابات داشت ولی نکاتی در اين برهه از زمان برای من ايرانی روشن است که می خواهم آنها را با شما در ميان گذارم.

نکته اول اينکه ميدانيم که اغلب انقلابات توام با خونريزی وخشونت دردوره معاصر نتوانسته اند نتايج مثبتی در پروسه پيشرفت اقتصادی واجتماعی وثبات سياسی متکی بررضايت مردم يک کشور فراهم کند، در نتيجه من به سمت تغيير و تحول مسالمت آميز گرايش دارم و هرگزديگر تمايل به ديدن انقلابی مثل انقلاب اسلامی ۱۹۵۷ ندارم. ولی اگر روزی حاکميت مطلقه راهی جزء طغيان برای مردمش نگذارد، آن مقوله ديگری است که در صورت رسيدن همه راه های تاثير گذاری به بن بست، هيچکس نميتواند از وقوع آن جلوگيری کند.

در شرايط فعلی من تحريم انتخابات را در صورت داشتن کانديدای مناسب رياست جمهوری در اين دور انتخابات درست نميدانم. شرايط کنونی ايران با چهار سال پيش متفاوت است. فشار اقتصادی، تورم و بيکاری زندگی را بسيار سخت تر از حتی يک سال قبل کرده است. بخصوص آزاديهای فردی در سالهای گذشته به شديدترين وجهی مورد تهاجم رژيم بوده است، دستگيری زنان بطور مداوم و به هر بهانه ای اتفاق افتاده است، دانشجويان بيشتر از هميشه مورد اذيت و آزار قرار گرفته اند. فشار برای پوشش اسلامی، به وقيح ترين شکل ممکن اعمال شده است. ادامه اين وضعيت غيرممکن بنظر ميرسد. دليل ديگر تغيير شرايط بين المللی است. پايان يافتن تهديدات جرج بوش و عدم حمايت امريکا از احتمال حمله اسرائيل به مناطق تحت پوشش برنامه هسته ای در ايران و ابراز تمايل به برقراری رابطه مجدد امريکا و ايران در سخنرانی های متعدد رئيس چمهور جديد امريکا باراک اوباما، ديگر بهانه ای برای سرکوب خواسته های واقعی مردم باقی نگذاشته است. حکومت اسلامی ايران در حال حاضراگر به منافع ملی کشور و مردمش فکر کند ميتواند فارغ از دشمنان خارجی باشد، با توجه به شناخت از تاکتيکهای جمهوری اسلامی مبنی بر بحران سازی هميشگی جهت ادامه سرکوب بعيد بنظر ميرسد که از شرايط مساعد بين المللی استقبال کند. کما اينکه هر روز به بهانه های مختلف از مذاکره با آمريکا سر باز ميزند. در نتيجه امروز با به ميدان آمدن به انتخابات يکبارديگر "نه" گفتن به حکومت ولايت فقيه ضروری بنظر ميرسد.

جامعه ما در طول سی ساله گذشته دچار تلاطم های فراوان بوده است، جمهوری اسلامی آشکارابرای تحميل مذهب سياسی و نهادينه کردن سياستهای دينی خود از هيچگونه کوششی دريغ نکرده است. ولی به اذعان خود روحانيون حکومتی، چندان هم در اين امر موفق نبوده اند. عليرغم اينکه اکثريت ايرانيان مسلمان هستند ولی در حال حاضر همين اکثريت مسلمان خواهان يک حکومت اسلامی در شکل ومضمون کنونی آن نيستند. اگرمردم خواهان ادامه اين حکومت بودندو اگر اين حکومت به حمايت مردم اعتماد داشت، هيچگاه به اين شدت تن به خشونت نميداد. اکثر دولتمردان اين حکومت به اين امر واقف هستند و برای حفظ قدرت خود دست به هر کاری ميزنند. حتی توان تحمل يک وبلاگ نويس راندارند،دانشجويان و فعالين فرهنگی را اعدام می کنند و يا به زندان می اندازند، زنان را گروه گروه دستگير می کنند. افراد خارج ا ز کشور را به جرم جاسوسی محاکمه و زندانی می کنند. اگرپايه های نظام کنونی بررضايت مردم استوار بود، هيچگاه اين چنين برای حفظ خويش از اين همه پاسدار و بسيجی و ارتشی و سازمان امنيتی استفاده نميکرد. پس بر خلاف نظر بعضی از تحليل گران اين حکومت پايگاه مطمئن وبا ثباتی درميان مردم ندارد وبرای حفظ خود بر ابزارهای سرکوب متکی است.

نکته دوم اينکه آقای احمدی نژاد به اين تزلزل حکومت و نارضايتی مردم بسيار کمک کرده است. در واقع، اگردر آينده، به نيکی از احمدی نژاد ياد شود، اين امر صرفا به خاطرنقش برجسته او درتشديد تضادهای درونی حکومت جمهوری اسلامی، افزايش نارضايتی مردم نسبت به آن، روشن نمودن گره های کور ساختارهای مذهب سياسی درکشورداری وکمک به گسترش خرافات و عرضه خود به عنوان شخصيتی که مشخصه های آن روحيه ستيزه جويی وخلاف گويی بی وقفه وناسازگاری آشتی ناپذير با معيارهای زندگی در دنيای متمدن امروزی است، خواهد بود. در واقع او با تکيه برچاه جمکران و هاله نور در اطراف خود توانسته است مردم را زودتر به اين نتيجه برساند که مذهب وسيله ای برای سوء استفاده در دست حکومتيان می باشد. باقی ماندن احمدی نژاد در مقام رياست جمهوری يعنی ايجاد زمينه برای يک طغيان وسيع اجتماعی بر عليه حکومت. آقای خامنه ای به خوبی از اين امر آگاه است. او اين بار از احمدی نژاد دفاع نخواهد کرد چرا که او به سرعت به شکل گيری زمينه های اين طغيان کمک ميکند و اين بار وقوع يک انقلاب ديگرماهيتی متفاوت با دوران خيزش انقلاب ۵۷ خواهد داشت. اگر در سالهای ۵۷ مردم چيزهای از دست دادند امروز اکثريت مردم چيزی ندارند که از دست بدهند، مردم ايران خواه يا ناخواه به مدت سی سال در جنگ، خشونت، و عدم امنيت زندگی کرده اند، بسيار عصبی و دلسرد وناراضی هستند. تصور اينکه چه وقايعی رخ دهد خيلی دور از ذهن نيست. در نتيجه اين بار نيز مصلحت می طلبد که آقای خامنه ای محلل ديگری را به مردم تحميل کند و اگر شخصيت نيمه اصلاح طلبی سر کار بيايد مشکل را برای چهارسال ديگر حل کرده است. بنا براين احتمال توافق بر سر مهندس موسوی نخست وزير دوران جنگ و کوپن و صف کم بنظر نميرسد.

نکته سوم اينکه اصلاح طلبان در عمل ثابت کرده اند که مرد ميدان نبرد امروز نيستند. نيروهايی که نتوانند سر يک کانديدای واحد به توافق برسند يعنی هنوز از اراده کافی برای شرکت در قدرت برخوردار نشده اند. به نظر ميرسد که موسوی نميتواند چهره مورد قبول نيمی از جمعيت ايران خاصه جوانان و زنان باشد. او بيشتر بنظر ميرسد مرد مانوروسازشهايی با تاثيرات گذرا باشد تا مرد تغييرات راه گشا. موسوی نميتواند تغييری چشمگير در جامعه بوجود بياورد، دليل کانديداتوری وی نگرانی از اوضاع داخلی و به معنای ديگر حفظ رژيم ولايت فقيه است. او برای تغيير نمی آيد و افکارش رشد پوينده ای در رابطه با مسائل پيچيده ايران را در طول بيست سال گذشته نداشته است.

نکته چهارم اينکه اگر مردم ايران انقلاب وراه خشونت بارديگری را نمی خواهند و اگر اشخاصی مثل موسوی و کروبی را مناسب برای شرايط کنونی نميشناسند پس راه برون رفت از مشکلات هر دم فزاينده کنونی چيست؟

تنها يک گزينه ميتواند خواسته های کنونی مردم را برآورده کند و آنهم داشتن يک کانديدای فرا حزبی در انتخابات آزاد است که شهامت وجسارت تدارک نيرو برای آغاز تغييرات ساختاری و اساسی در قانون اساسی را بوجود بياورد. عاقلانه ترين راه انجام اين خواست، سپردن پست رياست جمهوری به دست يک تغيير طلب است نه آن اصلاح طلبی که امروز از چپ و راست حکومت خود را منسوب به آن ميدانند. ما هيچگاه گزينه ای بهتراز خاتمی در اين مورد نداشتيم و او با پشتوانه ۲۲ ميليون رای مردم، نتوانست ونخواست شرايط اين تغيير را فراهم کند. امروز ديگر دلسوزی و ترحم برای حفظ اسلام حکومتی، مردم واقعی را به پای صندوقهای رأی نمی آورد. امروز با نيروی سپاه و بسيج وپخش پول وخريد رأی مشکلات مردم را نميتوان حل کرد. اين بار نيروهای پيشروتر وهمراه با مردم شانس خوبی برای انتخاب شدن دارند. شايد عبدالله نوری بتواند اين نقش را ايفا کند. او همراه مردم حرکت کرده و شجاعانه تر عقايدش را بيان کرده است. او کسی است که معتقد به تغييرات ساختاری در نظام جمهوری اسلامی است.
عبداله نوری حتی نبايد منتظر اجماع نيروهای ديگر شود، وی رأی مردم را بدنبال خود خواهد داشت و اين سردرگمی که در ميان جوانان و زنان وجود دارد از بين رفته و به او رأی خواهند داد. او را همه به خاطر مقاومت درپی گيری و ابرازشجاعانه عقايدش می شناسند، حکومت چهار ساله احمدی نژاد نشان داد که برعکس نظرآقای خاتمی رئيس جمهورميتواند فراتر از يک تدارکچی نقش ايفا کرده وتاثيرگذار دراداره امور کشوروباز کردن راه تغييرات دامنه دار داشته باشد. اعلام پيگيری چگونگی ناپديد شدن حدود دو ميليارد دلار پول نفت و به دادگاه کشاندن فرد ويا افراد مسئول در رأس برنامه رياست جمهوری ميتواند از عبدالله نوری نقشی تاريخی در اجرای عدالت در ايران را فراهم کند. اين احتمال که شورای نگهبان صلاحيت او را رد خواهد کرد ويا اينکه اوحتی در صورت تاييد صلاحيت، به هر دليلی ممکن است رای کافی برای پيروزی نياورد، نبايد نيروهای خواهان تغيير را نا اميد کند، همانگونه که برخی از صاحب نظران معتبر درون کشور تاکنون گفته وتوضيح داده اند در اين صورت اين امرميتواند سرمنشا يک جنبش اجتماعی ديگر برای تغييرات واقعی در ايران باشد.

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد