همنام ِ شاعری زتبا ر ِ ترانه بود.
با شور ِعاشقانه، در آن باغ ِ د ورد ست
سرمست ، در کنار گُلی ، خانه کرده بود.
تا آن بهار ِ گمشد ه ، بر گُل گذر کند.
با آینه، یگانه وُ با آه ، همنشین .
با آن ستاره ای که شبی ، در حضور ِ ماه
شعری برای دختر ِتوفان نوشته بود –
معنای عاشقانه ی رود وُ سرود را
در جان، سرشته بود.
تا روزگار ِ نوُ شده، بر او نظر کند.
شاعر نبود تا بسُراید ستاره وار
با هرچه از جوانه وُ با هرچه از بهار.
اما به صبح ِ سینه اش شعری، سپید بود
شعری که روسفیدی ِ زیبای واژه اش –
میخواست تا سراسر شب را سحر کند.
ای دختران ِ تازه ی توفان !
گیسو، به روی آینه ، بگشایید !
با یاد ِ آن ترانه ی در خاک خفته تان-
یک شعر ِ سربلند بخوانید !
اسبی که آن ستاره ی دنباله دار را
بردوش ِ خویش داشت –
در جستجوی بوی شما ! شیهه ، می کشد .
reza.maghsadi1@gmail.com
14آبان 92
نام ِ نقش:" تیرباران شده"، اثر ِعلیرضا اسپهُبد