![]() |
|
جايگاه حزب سياسی
حزب مهمترين سازمان سياسی در دولتهای مدرن است و احزاب پل رابط بين جامعه و حکومت بشمار میروند. بين حزب و دمکراسی پيوند تنگاتنگی وجود دارد. "ظهور احزاب بدون ترديد يکی از علائم مميزه و شاخصههای اصلی حکومت ها و دولت های مدرن بشمار میرود. از يکسو اين احزاب سياسی بودند که دمکراسی را خلق کردند؛ و از سوی ديگر دمکراسی مدرن نيز تنها در صورت حضور مداوم و فعاليت مستمر احزاب سياسی قابل دوام و ماندگار است. بدين ترتيب بين دمکراسی و حزب رابطهای تنگاتنگ برقرار است" ( شات اشنايدر ـ از کتاب احزاب سياسی و نظامهای حزبی). به نظر بسياری از صاحب نظران دمکراسی در نهايت چيزی جز رقابت حزبی نيست. وجه بارز دمکراسی در عصر کنونی وجود فضاهای انتخاباتی رقابتآميز است و انتخابات بدون رقابت احزاب معنی ندارد. اشنايدر می گويد: "دوام حکومت سالاری بدون وجود حزب های سياسی ممکن نيست و سرکوب آن ها منجر به از بين رفتن آزادی های فردی خواهد شد" (حزب سياسی نوشته حسن محمدی نژاد). احزاب سياسی پس از دولت قدرتمندترين نيروی سياسی است که بيشترين سهم از فعاليت های سياسی را به خود اختصاص میدهد. نقش احزاب در دولت های مدرن به اندازهای است که نظام حزبی به خوبی میتواند معرف نظام سياسی کشور تلقی شود و احزاب سياسی هم مدعی نقش تعيين کنندهای در زندگی سياسی باشند. احزاب سياسی در واقع از ابداعات و ابتکارات نظام سياسی مدرن به حساب میآيد، ابداعی که هم در خدمت نظامهای سياسی دمکراتيک قرار گرفته و موجب افزايش کارائی و سودمندی آنها شده است و هم در خدمت انواع بيشماری از نظامهای سياسی ديکتاتوری. ضرورت حيات احزاب سياسی احزاب سياسی به جهت کارکردشان برای جوامع مدرن، نهادی ضرور به حساب میآيند: ١. لزوم رابطه بين نظام سياسی و جامعه نظام های سياسی دمکراتيک نمیتوانند برای کسب مشروعيت و حفظ خود به منابع خارجی و يا الهی (حق حاکميت الهی) تکيه کنند. حکومت های دمکراتيک برای کسب مشروعيت خود و حفظ و تداوم آن مجبورند به مردم متکی شوند و حق حاکميت را ناشی از مردم بدانند. حکومت ها تنها در پيوند با جامعه است که میتوانند ضرورت وجودی خود را توجيه کنند. از اين جا است که نياز به احزاب سياسی بر میخيزد. احزاب به مراتب بيش از ساير گروه ها و جريان ها، توانمندی برقراری رابطه با گروه های مختلف اجتماعی را دارند. ٢. مديريت و کاناليزه کردن چالش های سياسی احزاب سياسی تدبيری برای کاناليزه کردن چالش های سياسی در شکل رقابت حزبی است. جامعه از گروه های مختلف گاه با منافع متضاد تشکيل شده است. منافع متضاد زمينه ساز شکل گيری شکاف های اجتماعی است. چالش های سياسی از بطن شکاف های اجتماعی پديد می آيند. جوامع سنتی فاقد نهادها و مکانيسم های ضرور برای مهار و مديريت چالش های اجتماعی است و بهمين خاطر چالش های سياسی به شورش ها، تصفيه حساب ها، توطئه ها و جنگ ها منجر می شد. در حاليکه در جامعه مدرن و دمکراتيک چالش های سياسی مديريت شده و به شکل رقابت احزاب سياسی در می آيد. در دايره المعارف آمريکانا اين وجه از کارکرد حزب تاکيد شده است: "اصولا تولد سيستم حزبی در اروپای قرن ١٧، خصوصا بريتانيا، يک نمونه مشخص از فرآيندی است که طی آن بسياری از کشورهای از دوره نزاع های درونی متعدد به دوره های باثبات رقابت های حزبی عاری از خشونت گذر می کنند. براساس اين تئوری کشمکش های نظامی گروه های بانفوذ اکنون به شکل نظام های حزبی و رقابت های انتخاباتی در آمده است. به عبارتی می توان گفت که "گلوله جای خود را به برگ رای داده است" (سهم فرهنگ سياسی ايران در ناپايداری احزاب نوشته دکتر محمدرضا علم). ٣. انتقال مطالبات گروه های اجتماعی به نظام سياسی در جامعه افراد و گروه های اجتماعی مطالباتی از نظام سیاسی دارند که اگر آن مطالبات برآورده نشود افراد و گروه های اجتماعی با به دست آوردن کوچک ترین فرصتی، دست به آشوب و شورش می زنند تا بدین طریق به تحقق خواسته و تقاضای خود برسند. به عبارت دیگر مثل قطرات بارانی خواهند شد که به یک سیلاب تبدیل می شوند. احزاب به مانند سد و کانال هائی هستند که آن سیلاب را در مجرای درست خود هدایت کرده و از به وجود آمدن منازعات و در نتیجه تخریب ساختارهای اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی جلوگیری می کنند. به عبارت دیگر احزاب سیاسی پل ارتباطی بین نظام سیاسی و شهروندان هستند. آنها مطالبات گروه های اجتماعی را به ساختار سياسی منتقل می سازند و موجب می شوند که مطالبات انباشته نگردد و نارضايتی ها به انفجار نيانجامد. ٤. بازتاب نارسائیهای نظام سياسی می توان گفت که احزاب در حقیقت نقش سیستم اعصاب را در یک کشور به عهده دارند و نارسایی های نظام سیاسی را منعکس می کنند و تقاضاها را انتقال می دهند. چنانچه این شبکه ارتباطی وجود نداشته باشد، مشکلات و ضعف ها خود را نشان نمی دهند و موجبات فروپاشی نظام سیاسی می گردند. با توجه به آنچه که گفته شد، می توان گفت احزاب سیاسی با سازماندهی و اداره کردن چالش ها و نارضایتی ها، مانع از ایجاد آشوب و درگیری از سوی توده مردم می شوند و بدین ترتیب ثبات سیاسی را در جامعه به بار می آورند. دمکراسی نمايندگی و حزب دموکراسی نمایندگی از دیرباز مرتبط و مترادف با حکومت حزبی بوده است. حکومت حزبی متضمن ویژگی های زیر است: ـ نخست، تصمیمات حکومتی توسط مقامات بلندپایه حزب منتخب یا توسط مسئوولان زیر نظارت آنها اتخاذ می شود. ـ دوم، خط مشی حکومتی در درون احزاب سیاسی تعیین می شود. ـ سوم، احزاب منتخب به شیوه ای منسجم به تصویب و اجرای خط مشی حکومت اهتمام می ورزند. ـ چهارم، مقامات دولتی از طریق احزاب سیاسی انتخاب می شوند. ـ و بالاخره، مقامات دولتی از طریق حزب های سیاسی مسئول و پاسخگو هستند. حکومت حزبی مصداق قاعده "همه یا هیچ" نیست. در بین دموکراسی های کنونی هیچ موردی را نمی توان یافت که همه شرایط بالا در آن جمع باشد، چنان که هیچ موردی را نیز نمی توان سراغ گرفت که در همه حال این شرایط را نادیده بگیرد. در کشورهای دمکراتيک اعضای کابینه تقریبا عضو حزب و نمایندگان احزاب خود هستند. البته حکومت های غیرحزبی نیز گهگاه تشکیل می شوند، مثلا در فنلاند، اما اینها معمولا موقت و کم دوامند. الگوی رایج همان حکومت حزبی است. تعريف حزب تعاريف متعدد و گوناگونی از حزب تا کنون داده شده است. در انسکلوپدی دمکراسی حزب چنين تعريف شده است: "حزب سياسی عبارت است از گروه يا سازمانی که می کوشد نامزدهای مورد نظرش را با عنوان و هويتی خاص به قدرت رساند". در فرهنگ سياسی نوشته غلامرضا علی بابائی در باره حزب آمده است: " حزب يک سازمان سياسی است که در آن همفکران و طرفداران يک آرمان، داوطلبانه گردهم می آيند و علی القاعده آگاه ترين عناصر يک طبقه يا اقشار اجتماعی متحد المنافع را گرد می آورند، بيانگر آن طبقه يا قشر بوده و آن را در مبارزات اجتماعی رهبری می نمايد". جوزف لاپالومبارا و مايرون وانير از صاحب نظران در مسائل حزبی، معتقدند که: ١. حزب بايد دارای سازمان های مرکزی، رهبری کننده، پايدار و ماندنی باشند. ٢. حزب بايد دارای سازمان های محلی پايدار بوده و با سازمان های مرکزی پيوند هميشگی داشته باشند. ٣. رهبران مرکزی و محلی حزب بايد مصمم باشند که قدرت سياسی را در پهنه کشور ـ به تنهائی يا به ياری ديگر احزاب ـ در دست گيرند. ٤. حزب بايد از پشتيبانی توده مردم برخوردار باشد. آندو تاکيد دارند که تداوم احزاب سياسی همواره به عنوان يک اصل مطرح است. منظور از تداوم اين است که حيات حزب نبايد متکی به حيات رهبران فعلی باشد. چرا که در صورت اتکای حيات حزب به عمر رهبران، می توان تصور نمود که در آن صورت به عنوان پديده های ميرا و زودگذر فاقد اثر بخشی لازم در حيات سياسی جامعه خواهد بود. حزب با رويکرد ارزشی (هنجاری)، رويکرد توصيفی و تشريحی نيز تعريف میشود. رويکرد ارزشی (هنجاری) در اين رويکرد احزاب بر اساس باورها، ارزش ها، آرمانها و اعتقادات تعريف می شوند. برمبنای تعريف ارزشی احزاب سياسی ترجمان هنجارها، ارزشها، باورها و آرمانهای مورد اعتقاد شهروندان در قالب ديدگاهها، برنامهها، سياستها و خطمشیها هستند. بنابراين براساس تعريف ارزشی، احزاب سياسی را میتوان "جرياناتی در جستجوی يافتن برنامهها، سياستها و خط مشیهائی تازه برای بيان آرمان های شهروندان و تحقق اين آرمان ها دانست"(برگاتا، از کتاب احزاب سياسی و نظامهای حزبی). "کلاوس فن بيمه "صاحب نظر در مسائل حزبی در کتاب احزاب سياسی در نظام های دمکراسی غربی تعريف ارزشی خود را براساس کاردکردهای مختلف حزب تدوين کرده و جرياناتی را به عنوان احزاب سياسی تعريف میکند که لزوما و ضرورتا چهار کارکرد اصلی زير را دارا باشند: ۱. شناسائی و تعيين اهداف (ايدئولوژی و برنامه). ۲. بيان و ترسيم دقيق منافع اجتماعی و گردآوری منافع مذکور در يک تشکيلات (سازماندهی و تشکيلات). ۳. بسيج تودهها و جامعه پذير ساختن افکار عمومی در چارچوب نظام و به ويژه در جريان انتخابات (بسيج نيرو). ۴. به خدمت گرفتن يا عضوگيری از ميان نخبگان و تشکيلات حکومتی (عضوگيری). رويکرد توصيفی در اين نوع رويکرد، احزاب عمدتا برحسب فعاليت هائی که معمولا پيش میبرند، تعريف میشوند. اين نوع تعاريف بيشتر به ديدگاه های ماکسوبر نزديک است. وبر عقيده داشت که احزاب، سازمان ها و تشکيلاتی هستند که درصدد کسب قدرت برای اعضای خود میباشند، صرف نظر از ملاحظات سياسی يا خواستههای اساسی. برمبنای اين نوع تعريف "احزاب سياسی جرياناتی هستند که همواره در صدد کسب قدرت و موقعيت هستند". در تعريف ارزشی تلاش برای تدوين برنامه، سياست ها و خطمشیها ويژگی اساسی احزاب بشمار میرود و در تعريف توصيفی تلاش برای کسب قدرت و موقعيت و مناصب کليدی، ويژگی و شاخصه اصلی احزاب سياسی تلقی میشود. به اعتقاد وبر "احزاب در حوزه و قلمرو قدرت جای میگيرند. اعمال و فعاليت های آنها معطوف کسب قدرت اجتماعی است.....مهم نيست که محتوی آن چه چيزی ممکن است باشد، يا به چه چيزی منجر خواهد شد". به زعم ژوزف شومپيتر "احزاب تشکيلات و سازمان هائی هستند در دست نخبگانی که در جريان انتخابات به منظور کسب حق حاکميت برای مدتی معين به رقابت و مبارزه میپردازند". جيوانی سارتوری نيز در تعريف خود به اين مضمون اشاره میکند. وی حزب را چنين تعريف میکند: " حزب عبارت است از هر گروه سياسی دارای يک عنوان رسمی که در انتخابات شرکت کرده و اين امکان يا توانائی را دارد که از طريق انتخابات، نامزدهای مورد نظر خود را در راس پست ها و مناصب عمومی جامعه قرار دهد" (همان منبع). زمينه های پيدايش و تکوين احزاب سياسی در زمينه پيدايش و تکوين احزاب سياسی سه رويکرد نظری وجود دارد: نظريه های نهادی اين دسته از نظريهها علل و زمينههای پيدايش احزاب را عمدتا بر حسب کارکرد نهادهای مبتنی برنمايندگی، يعنی پارلمان توضيح میدهند. به نظر موريس دوورژه که از پيشگامان مطالعات حزبی است، نخستين احزاب سياسی با انتخابات و پارلمان و حق رای زاده شدند و توسعه يافتند. او معتقد است: "احزاب سياسی، همزمان با آئين های انتخاباتی و پارلمان زاده شدند و توسعه يافتند. اينان، در آغاز، زير عنوان کميته های انتخاباتی ظاهر شدند و ماموريت آنان، در عين حال سپردن سرپرستی معتمدان به يک نامزد انتخابات و گردآوری اعتبارات لازم برای مبارزه در انتخابات بود."( جامعه شناسی سياسی نوشته موريس دوورژه). به گفته او همراه با توسعه حق رای، گروه های پارلمانی درصدد برآمدند کميته های انتخاباتی را فعال نگهدارند تا در دور بعدی انتخابات از اقبال بيشتری برای راه يافتن به پارلمان برخوردار باشند. حلقه پيوند گروه های پارلمانی و کميته های انتخاباتی، دفتری بود که به منظور هماهنگ کردن فعاليت کميته های انتخاباتی به وجود آمد و به تدريج هسته اوليه حزب را تشکيل داد. بعدها نوع ديگری از حزب به وجود آمد که که يا به ابتکار اشخاص بود و يا هسته های اوليه آن را گروه های صنفی، سنديکائی و باشگاهها تشکيل دادند. در نتيجه دوورژه دو نوع خاستگاه برای حزب ذکر می کند: پارلمانی و بيرون از پارلمان. نخستین احزاب نوین در جوامع دموکراتیک دار و دسته ها و کانون هایی از نمایندگان مجلس در درون حکومت ملی بودند. "توریها" و "ویگها"ی سده هجدهم انگلستان مثال بارز مرحله آغازین رشد احزاب بشمار می روند. اينان در آغاز زير عنوان کميته های انتخاباتی ظاهر شدند. ماموريت آنها سپردن سرپرستی معتمدان به يک نماينده و گردآوری اعتبارات لازم برای مبارزه انتخاباتی بود. بسیاری از احزاب کنونی، نظیر دو حزب عمده انگلستان، که از چنین احزاب ابتدائی ریشه گرفتند، هنوز به نحوی ویژگی سازمانی خود را حفظ کرده اند. بدین معنا که شاخه درون مجلسی حزب، بر سایر بخش های حزب تسلط دارد. نظريه های شکاف های اجتماعی بر طبق اين نظر احزاب سیاسی معمولا از بطن شکاف های اجتماعی زاده می شوند. سیاسی شدن شکاف ها، موجب تشکیل احزاب و هویت های حزبی در حول آنها می گردد. در تاریخ اروپا دو تحول عمده به تشکیل شکاف های اجتماعی و تکوین احزاب سیاسی بر حول آنها انجامید: ۱. انقلاب های ملی انقلاب های ملی از قرن شانزدهم به بعد موجب ظهور زبان ها و فرهنگ های جداگانه ملی و وقوع نزاع و کشمکش میان دولت و کلیسا شدند. در بسیاری از کشورها احزاب سیاسی بر حول این شکاف ها شکل گرفتند. ۲. انقلاب صنعتی انقلاب صنعتی نیز موجب ظهور شکاف های طبقاتی و شکاف میان مناطق شهری و روستایی شد که به نوبه خود بر تشکیل احزاب تاثیر تعیین کننده ای داشته اند. به بيان ديگر احزاب در اروپا برپايه دو شکاف شکل گرفتند: ابتدا شکاف ميان محافظه کاری و ليبراليسم و سپس ميان کار و سرمايه. در قرن بیستم پیدایش مسائل جدیدی مانند احساسات قومی و منطقه ای، گسترش مهاجرت بین المللی و مشکلات زیست محیطی، موجب ظهور احزاب مذهبی و قومی جدید و نیز احزاب مخالف مهاجرت و "احزاب سبز" شده است. نظريه های بحران برخی از صاحب نظران شکل گيری احزاب را محصول بروز "بحران های توسعه" و کوشش برای پاسخگوئی به آنها دانسته اند. بحران های هويت، مشروعيت، مشارکت و توزيع اقتصادی موجب شکل گيری فضاهای ايدئوئوژيک می گردند و احزاب چنين فضاهائی را اشغال می کنند. بنابراين در طی تاريخ احزاب مذهبی و سکولار حول بحران هويت، احزاب جمهوريخواه و سلطنت طلب در حول بحران مشروعيت، احزاب ليبرال و محافظه کار در حول بحران مشارکت و احزاب سوسياليست و کمونيست در حول بحران توزيع اقتصادی شکل گرفتند. نظريه سامان سياسی ساموئل هانتينگتون سامان سياسی جوامع دستخوش دگرگونی را در پرتو تاثير احزاب قابل تحقق می داند. او می گويد که احزاب زمينه مشارکت سياسی، حل منازعات اجتماعی و توسعه فرهنگ سياسی را فراهم می کنند. احزاب به منزله عمده ترين ابزار نهادی سازمان دهنده اشنراک سياسی با پيوند گروه های اجتماعی با يکديگر، فراهم آوردن مبانی مشروعيت و جذب گروه های نوپديد به دورن نظام سياسی، مبنای استواری سياسی و دگرگونی بسامان جامعه را فراهم می کنند و از انحراف مشارکت سياسی به راه های ناهنجار جلوگيری می نمايند (سامان سياسی در جوامع دستخوش دگرگونی نوشته ساموئل هانتينگتون ترجمه محسن ثلاثی). منابع ۱. احزاب سياسی و نظامهای حزبی نوشته حسينعلی نوذری ۲. درآمدی بر جامعه شناسی نوشته دکتر احمد نقيب زاده ۳. انسکلوپدی دمکراسی (سه جلدی) ۴. آموزش دانش سياسی نوشته دکتر حسين بشيريه ٥. سهم فرهنگ سياسی ايران در ناپايداری احزاب نوشته دکتر محمدرضا علم ٦. سامان سياسی در جوامع دستخوش دگرگونی نوشته ساموئل هانتينگتون ترجمه محسن ثلاثی نظر شما؟
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد |
|