گر نگاه بسته حاکم بر فضای روشن فکری به سیاست داخلی و خارجی در سال های گذشته سایه تردید را بر ارتباط و دیپلماسی بین المللی بخشی ما ایرانی ها افکنده بود شرایط حاضر زمانه صلح و ائتلاف برای افزایش بهره مندی ملت از مواهب رابطه منطقی با جهان امروز است، ایران عزیز با دارا بودن منابع عظیم و با داشتن خلاق ترین سرمایه های انسانی و با وجود جوانان و نخبگان نحصیل کرده، اصلاح طلب و نو گرا و جامعه مدنی قوی در منطقه ، در کنار فهم و شعور و فرهنگ و تاریخ پر بار لایق بهترین سطح رفاه عمومی و استاندارد زندگی است ، توسعه دموکراتیک توام با تکامل همدستی و همراهی همه ملت را طلب می کند واستراتژی سیاست خارجی در چنین بستری بایستی عملیاتی گردد . | |
این روزها، بعد از سی و پنج سال که از قطع رابطه ایران با آمریکا می گذرد، در آستانه سفر هیأت ایرانی و آقای روحانی به نیویورک تابو سخن راندن از مذاکره و رابطه با آمریکا شکست و به یکباره فضای سیاسی و عمومی جامعه ایران تحت تأثیر تحلیل ها و الزامات رابطه ایران و آمریکا و تنش زدایی در عرصه سیاست خارجی قرار گرفت. بر کسی پوشیده نیست که سیاست خارجی در ایران ضروریست، که درادامه سیاست داخلی و بازتاب دهنده شیوه تعامل با نظام بین الملل بر اساس عقلانیت و حفظ منافع ملی ایرانیها باشد، همین ضرورت پیگیری منافع ملی و گشایش در امر سیاست خارجی و گره تحریم هاست که اقبال عمومی به برنامه و گفتمان تنش زدایی در انتخاب آقای روحانی را رقم زد. در زمانه امروز ایران به دور از نگرشهای تند روانه و عوام فریبانه، عقل سیاسی بر رابطه ارگانیک و باز (البته با عزت و اقتدار توأم با حفظ منافع ملی ) با کل کشورها دلالت دارد. در شرایط حاضر که در دولت قبلی رابطه با برخی کشورها به بن بست کشیده شده بود، تیم آقای روحانی به درستی بر الزام رابطه ای منطقی و تعاملی با کشورهای غربی و البته آمریکا با حفظ دفاع از حقوق اساسی ملی تأکید داشته است، الزامی که در عرصه داخلی هم مواهب و دستاوردهای بسیاری خواهد داشت، سیاست خارجی کارآمد و تعاملی می تواند اقتصاد داخلی را، که این روزها به صورت شبکه ای با نظام بین الملل و نهادهای جهانی پیوند دارد، شکوفا کند و در عرصه استراتژی حاکمیت ملی و منطقه ای ، میتواند ایران را به عنوان قدرت منطقه ای در فضای ژئوپولتیک و ژئوکالچر خاورمیانه در صدر قرار دهد و این همه یعنی: عبور از تحریم ها و رشد سرمایه گذاری خارجی، رونق کسب و کار و تجارت به واسطه ارتباط بانکی -مالی و تجاری با کشور های توسعه یافته و غرب و در نهایت رفاه عمومی و اقتدار ملی و تنطیم رابطه ای توأم با افزایش تأثیر گذاری ایران در نظام بین الملل.
1- تحرکات این روزهای تیم سیاسی آقای روحانی حکایت از عزم جدی اوست برای انسجام ملی و مدیریتی برای حل مسایل کلان سیاست خارجی . تحرکاتی که از ضروریت های آن حمایت اکثر ایرانیها و پشتیبانی ملی و عمومی مردم است، در شرایط بعد از انتخابات خرداد 92 اقبال عمومی به آقای روحانی، مسئولیت اجتماعی و تاریخی ایرانیها حکم می کند، تا ایرانی ها به دور از هر نوع احساسی گری و کوته بینی سیاسی، از هر اقدامی در جهت کامیابی دولت در عرصه بین الملل و دیپلماسی عمومی و خارجی فرو نگذارند، که البته این ظرفیت و توانمندی در جامعه مدنی و در سطح نخبگان ایرانی وجود دارد، اما در این شرایط ضروری است نقش ساختار سطح قدرت و اقتدار در ایران و گروههای قدرتمند در حوزه سیاست و قدرت ایران باز تعریف شود، وقتی می بینیم بعد از گفتگوی تلفنی آقای روحانی با آقای اوباما و آغاز مذاکره در سطح وزرای آمریکا و ایران در آستانه شکستن تابوی رابطه با آمریکا ، گروههای مختلف که در سطح قدرت در ایران تأثیر گذارند، چه از منظر ایدئولوژیک و چه از منظر منافع گروهی سازمخالف را کوک می کنند و قبل از آغاز رسمی وعمق یافتن روند مذاکرات توپ را به زمین آمریکا و غرب پاس می دهند که حالا نوبت آمریکا و غرب است که اعتماد سازی نماید!، نشانده عدم درک درست آداب رابطه است. در شرایطی که هنوز قدم اول در سطح اعتماد سازی طرفین (غرب و آمریکا ) از یکسو و ایران از سوی دیگر برداشته نشده است،. اما ذکر این نکته خالی از فایده نیست که فضای ارتباطی بین آمریکا و ایران و یا تنش زدایی در سطح بین الملل با حفظ منافع ملی از حیث پر اگماتیک سیاسی در فرصت مناسبی در حال آغاز شدن است چرا که ایران با ورود به مذاکره ای منطقی و با دیپلماسی مبتنی بر منافع مشترک و یا برد- برد، عملاًموانع تحریم ها و جریان ورود سرمایه و منافع را از سمت غرب و حتی آمریکا را حل می نماید و غرب و بخصوص آمریکا هم از نظر ژئوپولتیک در منطقه خاورمیانه و در کشورهایی که درگیر است از جمله سوریه، عراق، افغانستان و کلیت خاورمیانه، موازنه ی قوایی منطقی و معقول ، از رابطه با ایران نصیبش می شود.
ناگفته پیداست، گره حل مسائل هسته ای ایران از اول هم در مسیر رابطه با رویکرد برد –برد با آمریکا می توانست پی گیری شود، در دولت آقای خاتمی که سیاست رابطه با اروپا دنبال می شد، کشور های اروپایی به طور ظریف به دلیل حفظ منافع خودشان مخالف بهبود رابطه ایران و آمریکا بودند! در شرایطی که در زمان کلینتون و خاتمی شرایط برای حل معضلات ایران و آمریکا وجود داشت اما گویا شرایط داخلی در ایران و فضای سنگین تابوی رابطه ایران و آمریکا اجازه ی طرح آن را نداد، شرایطی که امروز بنا به دلایل خاص سیاست داخلی، مسایل بین الملل و مسایل اجتماعی جامعه ایران و آمریکا مهیا شده است! در زمان دولت نهم و دهم (دولت احمدی نژاد)،هم که متأسفانه فضای حاکم بر سیاست ورزی با ساز ناموزون بحران آفرین و ماجرا جویی در سیاست خارجی همراه بود ودر طول هشت سال دولت متأسفانه در سیاست خارجی رابطه با روسیه، چین و حتی هند و کشور های درجه سوم و چهارم، فرصت های ملی را از ایران گرفت،سیاستی که متاسفانه تحریم ها را به ارمغان آورد و دود آن به چشم مردم و زندگیشان رفت.اما آقای روحانی و تیم سیاسی اش به درستی دریافتند که گره حل مسئله هسته ای و تحریم ها ،با لا بردن سطح دیپلماسی و در نهایت حل مسائل بر اساس منطق رابطه ای برد برد و مبتنی بر منافع ملی با آمریکا و غرب است، البته مذاکره امری است پیچیده و ظریف که دست بر قضا آقای روحانی در سازمان ملل و سفر به نیویورک نشان داد ، با تجربه و سابقه ای که از مذاکرات با غرب دارد و با تلقی که از امنیت و دیپلماسی دارد با عمق مذاکره منافع ملی محور آشناست، چرا که به خوبی در ذیل تنظیم نبض سیاست داخلی با سیاست خارجی، منطقی و به دور از شکل گرایی و سطحی نگری با اوبا ما در لحظه آخر به مکالمه می پردازد و وزیر خارجه اش مامور لابی گری و عملیاتی نمودن حل مسائل ریز و درشت سیاست خارجی می شود. بر کسی پوشیده نباید باشد که رابطه ایران با امریکا با وجود مشکلات تاریخی از زمان کودتای 28 مرداد 32 و مخالفت های ایدئو لوژیک گروه های مختلف مخالف این رابطه ، به یکباره در حال شکل گیری نیست، اما مهم درک درست فضای جهان امروز است بر اساس فضای نوین جهانی رویکرد سیاست خارجی ایران بایستی بر مبنای افزایش بهره مندی ایرانی ها از منافع اقتصادی ، سرمایه ای و ارتباطی با دیگر کشورها تنظیم گردد. کشور ایران دارای موقعیت ژئوپولوتیک ممتازی است، منابع فراوان انرژی ، جمعیت، موقعیت جغرافیایی و ترانزیتی ، جامعه مدنی قوی و تحصیل کرده ،نیروی انسانی جوان و خلاق در منطقه و سطح جهان ، پتانسیل تاریخی و فرهنگی غنی موقعیت ایران را در نظام بین الملل را میتواند ممتاز تر و تاثیر گذار تر نشان دهد، اگر در شبکه ارتباط بین الملل ایران، (سیاست خارجی منافع ملی محور و با منطق رابطه برد برد ) رابطه ای عقلانی و پایدار با تاثیر گذاران جهانی از جمله امریکا پیگیری شود اقتصاد بزگ ایران می تواند با عبور از تحریم ها در کنار سیاست داخلی مقتدرانه و پشتیبانی ملی و اقتدار اجتماعی شکوفا شود و این همه عقل و خرد جمعی ایرانیها را بیش از هر زمان طلب می کند. در شرایط حاضر آشتی ملی ، ادامه روند آزادی زندانیان سیاسی و گشایش در عرصه سیاست داخلی می تواند هم نشانه تغییر باشد و هم گشوده شدن عرصه دیپلماسی عمومی و خارجی . عقل جمعی که نیازمند اتحاد ملی است از ضروریت های گشایش دیپلماسی دولت یازدهم می باشد، اتحاد ملی یعنی اینکه نخبگان سیاسی و دولتمردان به الزام تنش زدایی بین المللی باور استراتژیک داشته باشند و از طرفی گروه های سیاسی خود سر و مخالف هر رابطه عقلانی با جهان با مواضع مخالف و سازهای ناکوکشان در برابر دیپلماسی دولت آقای روحانی مانع تراشی نکنند! نیاز به هوشمندی خاص سیاسی نیست که تدبیر سیاسی و عقلانیت دیپلماتیک داروی درد های تنش های سیاست خارجی است، دولت آقای روحانی زمانی در سیاست خارجی و حل مسئله هسته ای و تحریم ها و در نهایت تعریف رابطه منطقی و پایدار با نظام بین الملل از جمله غرب امریکا می تواند از موضع مقتدرانه پیگیر مطالبات ملی باشد، که در سیاست داخلی اجماع ملی و هماهنگی در تنظیم روابط ذینفعان و صاحبان قدرت اتفاق بیفتد .
به نظر در شرایط حاضر آقای روحانی با چینش ساختار سیاسی در داخل، به صورت استراتژیک به فکر هماهنگ سازی در عرصه دولت و حاکمیت است و در این راستا گامهای عملی را برداشته تا صدای واحدی از حاکمیت ایران شنیده شود. جامعه مدنی و حوزه ملت در سیاست امروز ایران هم می تواند با پشتیبانی از این هماهنگ سازی به اقتدار همراه با مشروعیت بخشی دولت آقای روحانی مدد رساند تا جامعه بین الملل هم با رییس جمهوری مقتدر تر و نماینده ملت با پشتوانه تر وارد تعامل شود و در صورت این هماهنگی ها است که سیاست خارجی می تواند مواهب بیشماری برای عزت و عظمت ایران و ایرانی به ارمغان بیاورد. از طرفی به هزار و یک دلیل غرب و آمریکا هم نیک می دانند که رابطه با کشور بزرگ و تاثیر گذار ایران منافع بسیاری نیز برایشان دارد گو اینکه غرب و آمریکا به ضرورت و نیاز این رابطه رسیده اند مهم مهندسی درست این رابطه است. یادمان نرود که آقای اوبا ما در سفر نیویورک و در طول سخنرانی اش به ضرورت این رابطه کامل تمایل نشان داد، نشانه ها هم از اقبال غرب در حل مسائل رابطه ای با ایران دلالت دارد و نیاز به تاکید دارد که آمریکا و غرب هم بایستی به اعتماد سازی بیشتر ادامه دهند و به روند مذاکره و الزام حل مسالمت آمیز مسائل و رابطه با ایران کمک کنند تا تنش ها مدیریت شود در این میان به لابی ها ی سیاسی هم بایستی نیم نگاهی داشت لابی هایی که میتواند در پس پرده دیپلماسی را مدد رساند !
ونکته دیگر اینکه وقتی میگو ییم رابطه با غرب یا آمریکا یا هر کشور دیگری منظور رابطه ای توام با احترام متقابل و بر اساس منافع ملی و در نهایت بهره مندی اقتصادی و سرمایه ای است و نیک می دانیم که مسائل و معضلات در سطح کلان جامعه ایران ازمسیر مدیریت خلاق و توانمند خود ایرانیها می گذرد و توسعه دموکراتیک و پایدار ، پیشرفت همراه با اقتدار ، بهبود فضای زندگی ما ایرانیها ، اصلاحات اساسی و تغییرات کلان نیازمند تلاش ، جدیت و کار و تعامل همه مردم و نهاد های ملی و اتحاد ملی است، تلاشی که سیاست داخلی را سامان و سیاست خارجی را تسهیل خواهد نمود .
اگر نگاه بسته حاکم بر فضای روشن فکری به سیاست داخلی و خارجی در سال های گذشته سایه تردید را بر ارتباط و دیپلماسی بین المللی بخشی ما ایرانی ها افکنده بود شرایط حاضر زمانه صلح و ائتلاف برای افزایش بهره مندی ملت از مواهب رابطه منطقی با جهان امروز است، ایران عزیز با دارا بودن منابع عظیم و با داشتن خلاق ترین سرمایه های انسانی و با وجود جوانان و نخبگان نحصیل کرده، اصلاح طلب و نو گرا و جامعه مدنی قوی در منطقه ، در کنار فهم و شعور و فرهنگ و تاریخ پر بار لایق بهترین سطح رفاه عمومی و استاندارد زندگی است ، توسعه دموکراتیک توام با تکامل همدستی و همراهی همه ملت را طلب می کند واستراتژی سیاست خارجی در چنین بستری بایستی عملیاتی گردد .
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد