logo





اختلال شخصیت شاعر

جمعه ۱۰ آبان ۱۳۹۲ - ۰۱ نوامبر ۲۰۱۳

بیژن باران

bijan-baran.jpg
در تاریخ مشاهیر بسیاری با عوارض ژنتیک/ روحی هستند که نشان میدهند بشر با کوشش و تمرکز براین نارساییهای خود فایق می آید. نمونه: استیون هاکینز مفلوج کیهانشناس تراز جهانی میشود. فروغ با افسردگی و هدایت با 2قطبی بودن از ادبای تراز اول ایران و منطقه میشوند. ولی معمولن این عوارض رو شخص عادی اثر کندکننده در تثبیت اجتماعی گذاشته؛ گاهی منجر به خودکشی یا دگرکشی می شود. هدایت و فروغ 2-3 بار بخودکشی روی آوردند.

در تاریخ قتلهای کلان با آرمانهای سیاسی انجام شده؛ ولی شخصیتها بمثابه آمر و مامور اجرای این شعارهای غیرقانونی قابل غورند. آیا خودپرستی، منزلت، کیش شخصیت، قدرت تام، تکانه های روحی در این قتلهای بیشمار میلیونی نقش دارند؟ جانیان، شکنجه گران سادیست، آمران قتلهای گروهی در قرن 20م چون استالین، هیتلر، پینوشه، میلسویچ، پال پات در راس حاکمیت بودند. در مدارج پایینی آن بریا، آیشمن، ملادوف، کراچیک، تا آن شکنجه گر زندانی سیاسی، مذکر خشن حریم خانواده- در سراسر تاریخ و جهان قرار دارند.

صفات شخصیتی خوب فراوانند: درستی/ امانت، ادب، مسئولیت، توافق، وفا، شوق، گشادگی، خودداری، انگیزه داری، انطباق، مواظبت/ مراقبت، متکی بخود، فرمانده، پذیرش، رقابت، شکیبا، کمال، شجاعت/ دلیری، مصمم، تعامل، آرام، ثبات، صداقت، دگردوست، دقت، موقعشناس، تعهد سیاسی مانند گلسرخی و نرودا و یوسا. برخی جوانب شخصیت منفی اند: عوامفریب، خودشیفته، کلاش، دروغگو، مزور، جاهطلب، باتفرعن، باتکبر، خودشیفته.

شخصیت می‌تواند باانعطاف پذیری سازگار بوده؛ یا ناسازگار باشد که توان تطبیق رفتار با محیط متغیر را از فرد بگیرد. هر شخصیت سالم با وجود ثبات بنا به شرایط انعطاف‌پذیر است. چرا کسی در برابر یک انتقاد ساده، برافروخته می شود؟ برخی خال کوبی سراسری پوست یا تزیینات فراوان مانند مدالهای سینه نظامیان شهرنشین دارند. چرا برخی برای خود، خانواده، شاگردان- برنامه مرتاضانه دارند؛ حتی در شرایط بحرانی هم حاضر به تغییرش نیستند؟

عادات تکرار رفتاری آموخته شده فرد در محیط است. گاهی با روان او رابطه داشته: چون وسواس با تکرار رفتاری مشخص مانند روی ترک پیاده رو پا نگذاشتن، دست به دستگیره های عمومی نزدن، شستن مکرر دستها در روز. عادتهای دیگری هم هستند که کمتر چشمگیرند. نمونه: رجحان یک محل قبلی نشستن در مکان عمومی.

فرد در جامعه اهداف، منافع، علایق خود را دارد. فرد از محفل خانواده، محیط اموزش، محل کار اجتماعی، مشاهدات، تجارب خود دانش آموخته؛ در حافظه نگه می دارد. منافع دربرگیرنده بقای خود و عزیزان، معیشت، زیاده خواهی، منزلت، ثروت می باشند. علایق شامل تفریحات، ورزش، سرگرمی، hobby شوق شده؛ شاید برخی عادات مانند مشروب، مخدر، قمار را هم بتوان در این مقوله قرار داد.

اگر ژنتیک خانوادگی تا 20 % ذهن را بسازد؛ محیط پرورش شامل خانواده 80 % فردیت را بر بنیان ژن شخصیتی می سازد. اصولن پیوستگی فرهنگی بوسیله خانواده اعمال می شود. البته عوامل دیگری گاهی تاثیر خانواده را معکوس میکنند. فرزند یک روحانی هوسباز در می آید. تبلور شخصیت بستگی به موقعیت فرد در جامعه/ محفل دارد. استالین در محفل مخفی حزبی آغازین فرد جسور بود؛ در موضع قدرت بیرحم شد؛ تا جاییکه کادرهای حزبی مخالف چون بوخارین و زینویف را اعدام کرد.

اختلال دماغی/ ذهنی 3نوع است: فکری مانند هذیان و بیان نامربوط/ کلام بدون ساختار دستوری، روحی مانند افسردگی، شخصیتی: مانند خودشیفته. ذهن میتواند به بیماریهای حاد، مزمن، خفیف، شدید مبتلا شود. یک مریض پارانویا محیط خود را امن نمی داند. دشمن برای او در همه جا حضور دارد. در حالی که این تغییر است که در همه جا حضور دارد. در اختلال فکری، شبکه منطق در نیمکره چپ، مختل می شود. اختلال فکری 2نوع عمده است: محتوا مانند وهم/ فریب delusion، شکل مانند جنون با هراس و خیال صدا در سر، فکر/ بیان نامربوط، مانیک/ شیدایی.

اختلال فکری آنی یا درازمدت گاهی در شعر تاثیر گذار است: عدم اندیشه مستقیم، افکار/ بیان نامربوط، درهم برهم، تغییر موضوع سریع، نابخردانه، نادستوری، پیوند ترکیبات نامعقول، حاشیه روی، عدم تمرکز فکری، نامنطقی، بلوکه فکری، توقف در قطار فکری، سردرگمی، مغشوش، شاخ و برگ اضافی، از یک شاخه به شاخه دیگر پریدن، تغییر موضوع در جمله، تکرار عبارت، خبط املایی/ تلفظ.

اختلال فکری در بیان نیز پدیدار می شود: عدم تداعی معنایی با قرابت صدایی جناس صوتی/ قافیه، طفره رفتن در بیان، شتاب بیان با عبارات نامربط در مانیا/ شیدایی، عدم تناظر در 2 عبارت ردیف، چرت و پرت/ سالاد واژه ای، ناپیدایی هدف در بیان، ترکیبات نوساخته، تکرار کلمه/ ایده نامناسب، حرافی سریع بیوقفه، بخود ارجاعی/ کاربرد من مکرر، جانشینی غلط کلمه، غلو/ مداحی، حاشیه روی/ پرت از موضوع، کاربرد واژه های قدیمی در عبارات جدید.

آسيبهاي روحی شامل ند بر: افسردگي، 2قطبی یا دلمردگي/ سرخوشی = مانيا، اضطراب، وسواس /عقده رفتاري یا ميل قوي به يك عمل/ تك فكري در باره يك موضوع مانند تقاص یا مرگ، دیوانه فردی یا کاری بودن، ویرش، خودخواهی افراطی، اوهام عجيب، صدا / سیما / سودا در سر، علائم روحي مانند خود بزرگ بيني، حقارت، ترس، ادعای رابطه با متافيزيك، مشغله ذهني/ رفتاري چون مجذوب يك فكر بودن و تسبيح زدن، فکر خودكشي.

در قرون وسطا مصرف مشروب/ مخدر و کمکهای بالینی مانند آثار ابن سینا و رازی، ایجاد آثار هنری راههای عمده تسکینی بودند. معمولا اختلالات روحی در ادوار نامساوی افسردگی و سرخوشی عارض بیمار می شوند. در فاز اول دلمردگی، کمی توان کار، فکر خودکشی، نهایتا بیقراری و تغییر شغل عوارض آن است. در مرحله دوم، پرکاری، شوخ طبعی، آرزوهای بزرگ، بیقراری و تغییر شغل بدلایل جدید دیگر عارض می شوند. اين بیماریها درآغاز سده 21م، با فن آوری رایانه ای تصویری مانند MRI/PET و ژنتیک بسيار پژوهيده شده اند.

اختلال شخصيت عبارت است از تلاطم ذهني و رفتار اجتماعی باتداوم در فرد كه بر معيارهاي فرهنگي منطبق نيستند. یعنی در برخورد با تغییر محیط و موقعیت ها فرد ناسازگار، انعطاف ناپذیر، عصبانی، ناراضی، نقزن رفتار می کند. اختلال از نوجواني آغاز شده، در جوانی با تجارب بد/ خوب تحریک شده یا تخفیف می باید. تجارب بد موجب ناخشنودي فرد شده؛ اختلال كاركردهاي روزانه مانند سازش را تولید مي کنند.

هرگاه صفات شخصيتي- انعطاف ناپذیر و غيرانطباقي با محیط شوند؛ اختلال شخصیتی در علایق خانوادگی، روابط محل کار، مناسبات جامعه در عام- پدیدار می شود. در نتیجه خدشه در روابط فرد با محیط تولید کرده؛ رنج و دلهره ذهني برايش ايجاد می كند. لذا فرد نیاز به تشخيص اختلال شخصيت و درمان دارد.

در کتابدستی تشخیص و آمار اختلالات ذهنی4 DSM اختلالات شخصيت به 3 خوشه تقسيم شده: الف- 3 اختلال هراس/ پارانوید، باطنی/ اسكيزويد و انزوایی/ اسكيزوتيپ. مبتلایان غريب، مخفیکار، نامتعارف، با فانتزی ذهنی، خودمرکزبین به نظر مي رسند. ب- 4 اختلال ضداجتماعي، مرزي، نمايشي، خودشيفته. مبتلایان نمايشي، نامتعادل خودبین، هيجاني، عوامفریب اند. پ- 3 اختلال مردم گريز، وابسته، وسواسي- رانشي/ ویرشی- عجول. مبتلایان نظم، کمال، عدم انعطاف، مردم گریزی، تکانه ای/ عجول، کنترل دیگران را تکرار می کنند. ویرش از ویر و ویار آمده؛ تکفکری، آبسسیو، وسواس پنداری معنی می دهد.

فرد اسکیزوید گرایش به باطن نه ظاهر و جهان خارج دارد. او درونگرا، بریده از دیگران، درخود فرورفته است. مریض اسكيزوتيپ باورهای خرافی عجیب، رفتار/گفتار نامعقول، دلهره از جمع، انزواطلبی دارد. مرزی بی ثبات، غلوگر/ مداح یا ایرادگیر/ تحقیرگر تکانه ای/ تحریک سریع بوده؛ نوسان بین عرش و فرش دارد.

وسواسی دارای اشتغال ذهنی به نظم، کمال، جزییات، کنترل / سلطه بر دیگران، انعطاف ناپذیری است. او ویرشی/ اوبسسیو، اضطراب، ثنویت خیر/ شر بدون بینابینی، خشم/ خشونت، افسردگی، گرایش به خودکشی دارد. مردان بیشتر از زنان اختلال ویرشی دارند؛ 1 % جمعیت مبتلایند.

اختلال نمایشی فرد را توجه طلب، سوسه گر، عشوه گر، هیز، نیاز به تقدیر/ ارزشگذاری خود بوسیله دیگران، با پوشاک/ آرایش جلف، علو در بیان عاطفه، تاثیرپذیر از دیگران/ دهن بین، خود-ارضا، با طلب تملق از دیگران، فریبکاری برای اهداف خود می کند. اختلال وابسته فرد را متکی به دیگران برای نیازهای جسمی و روحی، نامطمئن از خود، خودکم بین، جبون می کند.

اختلال شخصیت در کل جمعیت 4 - 6 % است. ولی اختلال پارانوئید/ هراس از اطرافیان 0.5 - 2.5 % بوده در حالی که برای اختلال اجتنابی/ حیا و حذر از دیگران 1- 10 % است. اختلالات شخصیت دو جنس تفاوت هایی دارند: مردم گریزی/ ضد اجتماعی و وسواسی- رانشی در مردان بیشتر بوده؛ اختلال مرزی نمایشی و وابسته در زنان بیشتر، گاهی 2 برابر مردان، است.

درمان اختلال شخصیتی را روانشناس بالینی با مشاوره و نیرو دارویی انجام می دهد. او روان کاوی، شناخت درمانی، رفتار درمانی، گروه درمانی، آموزش مهارت های اجتماعی را بکار می برد. روان درمانی، آموزش رفتارهای جدید را با خودآگاهی درمانجو به رفتارش و اثر بهبودبخش درمان بر خود و جامعه همراه میکند. در درمان اختلال شخصیت، اولویت با روان درمانی است.

درمان دارویی برای اختلال شخصیت نبوده؛ ولی برای اختلالات روحی همراه با شخصیتی داروهای ضد عارضه های اضطراب، افسردگی، جنون، بهت/ کاتتونیا بکار می روند. در درمان دارویی نوع، میزان، فاصله ساعتی، مدت مصرف را روانپزشک تعیین می کند. روانکاو اجازه نسخه نویسی دارویی ندارد. شوک الکتریکیECT هم برای درمان با شدت، مقدار، طول دقیقه ای متغیر بر مغز چپ یا راست یا هردو بکار می رود. http://www.daneshju.ir/

مشعر 2 بخش عمده دارد: ناخودآگاه و ضمیر آگاه. شبه-آگاه لایه زیرین هرم مشعر با توانهای ادراک حاشیه ای بدون توجه مشعر است. مَشعَر از شعور بمعنای آگاهی است. شبه-آگاه دانش و تجربه گذشته مورد نیاز را داشته؛ بنا به نظریه فروید اراده و هدف مستقل از ضمیر آگاه دارد. این لایه انبار ایده های ناپسند اجتماعی، آرزوها، هوسها، خاطرات ناگوار، هیجانات تالم آور بوده؛ که بوسیله ضمیر آگاه سرکوب شده و پس رانده می شود.

گاهی ناخودآگاه مترادف شبه-آگاه/ نیمه-آگاه، خودکار آمده که باعث برخی اشتباهات لفظی هم می شود. گاهی مشعر مترادف عمد یا آگاه معنی میدهد. شاید در این برابریابی "من، خود، خویشتن" همان مشعر یا آگاهی باشد. بخش کوچکتر آن بنام ضمیر آگاه 5% ذهن سوای ناخودآگاه 95% ذهن در نیمکره مغز راست است.

ناخودآگاه انبار دراز مدت حافظه، هارد درایو، مرکز اطلاعات، کل دانش و تجربه حواس 5گانه از گهواره تا گور است که با غرایز موجود بقای حیات و تخیل در مخلوط کردن کتره ای دانش و تجربه فرد هم قرابت دارد. ناخودآگاه میلیونهای بیت/ خرده داده در ثانیه- امور حیات مانند ضربان قلب، رتیم تنفس، دمای تن، داده های حسگرهای تن از محیط، عادات، آموخته ها مانند ازبرکردن الفبا و جدول ضرب را پردازش داده؛ در اختیار خودآگاه می گذارد.

بازآوری ناخودآگاه تندتر از خودآگاه است. بازآوری شماره تلفن، تاریخ تولد، آدرس خانه همه از ناخودآگاه می آیند. بخش خوب، معنادار، مرسوم در جامعه ناخودآگاه به مشعر/ ضمیر می رسد. مشعر فعالیت شبکه های عصب مغز در تداعی، عادت، اعتقاد، تخیل، چارهجویی، بدعت، حسیات، زبان، تنظیم گفتار- رفتار بنا به موقعیت و مخاطب در غشای پیشانی را بهمدیگر اتصال می دهد.

در خواندن یک شعر، مغز بصورت کنده ای کلمات را در کل تفهیم می کند؛ نه حروف کلمات را یک بیک خوانده؛ سپس کل کلمه را تفهیم کند. استعاره کنده یعنی تنه درخت با شاخه و برگ برای کلمات و حروف می باشد. در واقع مغز مانند املاء چک کن کلمه با حروف پس و پیش را در خواندن تصحیح کرده؛ کلمات با حتی چند کلمه باهم را تفهیم می کند. نمونه: تاونا بود هر که داان بود./ ز دناش دل پری بنرا بود. واژه های این بیت کنده ای chunk، نه یک حرف یک حرف، خوانده می شوند. لذا ناخودآگاه آنرا بدرستی تفهیم می کند: توانا بود هر که دانا بود./ ز دانش دل پیر برنا بود.

نکته ظریفی در بیت فوق پنهان است. سوادآموزی این بیت فردوسی را بین جوانان رایج کرده؛ لذا در میانسالی خواندن این بیت با پس و پیش کردن حروف امکان دارد. ولی در روزنامه با تحریر برخی اغلاط، باز فرد باسواد کلمات را درست خوانی می کند. در تشخیص الگوی بصری رایانه تصویری و خواندن متن- صحت کنده یا یکجاخوانی پژوهیده شده.

مشعر با 2 غایت یا این هوشیاری یا آن بیهوشی، نیز درجه های بینابینی هم دارد که برخی از قوای ذهنی فعالند. مشعر 3 شکل ضمیر آگاه در غشاء پیشانی، ناخودآگاه یا شبه/ نیمه آگاه در نیمکره مغز راست، بیهوشی/ کما با توانهای بقای حیات در مخچه دارد. ضمیر آگاه/ مشعر در حیطه امور ذهنی مانند اراده، برنامه ریزی، محاوره، تشخیص محیط، برنامه حرکت از نقطه ا به ب، گزینش الفاظ بنا به جمع مخاطبان بوده؛ با پیوند به حافظه کاری و خزینه های خاطرات و اطلاعات فرماندار است. مشعر در هر لحظه 7+/-2 یعنی 5 تا 9 جریان اطلاعاتی را پردازش می دهد.

مشعر یا مرکز عالی مغز گاهی با قفسه بندی/ کاپارتمنتال کردن ضمیر فرد به آگاه برای منطق، واقعیات، تصمیمات و نیمه آگاه برای فانتزی، عادات، منافع، احترام به اقتدارگر 2 انبار حافظه منطقی و ناخودآگاه می سازد. در محیط اسارت مانند زندان دولتی، گروگانگیری، خانواده قبیلوی قفسه بندی به 2 حوزه عمده برای خدمت به قلدر برای بقای جسم و خدمت بنفس اسیر برای بقای منش در خانواده/ جامعه می انجامد: احترام، ترس، تظاهر به عبد، رفتار رسمی در حوزه اول به قلدر؛ تحکیم عزت و صیانت و اتکاء به نفس، غرور، انصاف، عدالت، ضمانت بقا، عصیان در حوزه دوم.

در اسارت قفسه بندی ذهن کمک به تحمل شرایط بردگی روزانه برای بقای جسم با فانتزی و تخیل فراغت برای بقای منش می کند. البته شبکه های دیگر مغز مانند چارهجویی، کنجکاوی، مطالعه، غور، تحلیل مترصد یافتن مفرری برای اسیر می شوند. در اسارت خانگی زن در منزل شوهر/ مرد، با قفسه بندی ذهن به عصیان برای طلاق، فرار از اسارت و آینده سازی در پناه قانون به آزادی اسیر می انجامد. گاهی رابطه اسیر-قلدر در شهر تغییر کرده؛ اسیر جسارت گفتاری و کرداری فحاشی، تف کردن، دفع حمله پیدا می کند.

مرض یا اختلال ذهنی به تیرگی/ مه در مشعر و هذیان/ یاوه گویی منجر می شود. مشعر هیجان/ عاطفه منفی را به فحش و مثبت را به غلو/ احترام بیان می کند. در ناخودآگاه بیان حاوی تکیه کلام، عادت، وظیفه شناسی، بخش رفتار اجتماعی مانند "شوهر جان" برای شکنجه گر می ماند. اگرچه مشعر و منطق بضد شکنجه گر عصیان می کند؛ ولی در ناخودآگاه رسوبات احترام، عادت، ترس عنوان "شوهر جان" را حفظ تکرار کرده؛ در بیان روزمره بکار می برد. پس فعالیت مشعر 3 مد دارد: 1- منطق با فاکت، 2- محرکه/ ایموسیون با فحش، 3- ناخودآگاه رسوب "شوهر جان" برای متجاوز.

سیندروم استهکلم علاقه زندانی به زندانبان بمثابه قادر به قتل ولی نگهبان او است. این علاقه در ناخودآگاه بصورت اتوماتیک در بیان اسیر ظاهر می شود. در حصرخانگی "شوهرجان" با رسومات احترام به شوهر مخدوش می شود؛ زیرا "فرزند جان" برای عزیز مادر را، مادر بدرستی بکار می برد. اما همین عنوان را برای متجاوز به حقوق خود در "َشوهر جان" زن از روی عادت، رسومات، ترس/ احترام در ناخودآگاه بکار می برد.

آیا "جان" حسن نیت یا دروغ است؟ در خارج از خانه، اسیر غزت نفس با دیگران نشان می دهد؛ ولی در خانه رفتار 2گانه ترس، احترام، عادت آغاز زناشویی در مرحله بعدی با پرخاش، توهین، هجمه می آمیزد. ولی در ناخودآگاه زن "شوهرجان" رسوب کرده؛ در مرحله طلاق هم سر زبان زن با گپ با دیگری می لغزد.

شوهری 20 سال با تجاوز، توهین، مضیقه مالی، انزوای زن از جامعه- اعتماد به نفس زن را ذوب کرد. زن برای سلامت روح، ضمیر خود را قفسه بندی کرده با فانتزی، روح خود را از گزند ایذای روزانه و عبد شبانه مصون داشت. ولی اقتدار و مستمری هفتگی برای معیشت از شوهر با توهین و تهدید در ناخودآگاه زن با احترام، تملق، عبد، عادت عنوان "شوهر جان" را تحکیم کرد.

پس از عصیان زن بضد شوهر متجاوز در پناه قانون برای طلاق، هنوز زن در ناخودآگاه در محاورات روزانه معمولی متجاوز را "شوهر جان" مانند "فرزند جان" می نامد. یعنی ناخودآگاه هنوز شرایط جدید طلاق را جایگزین بردگی گذشته نکرده؛ تا متجاوز را نه "شوهر جان" بلکه متجاوز خطاب کند که باید تحت پیگرد قانون قرار گیرد.

گاهی حواس پرتی منجر به نقب از مشعر به ناخودآگاه شده؛ تکیه کلام عادتی بر زبان می آید که با اراده مشعر تناقض دارد. فروید خبط حافظه، بیان، رفتار را ناشی از عدم ممیزی خودآگاه می داند که بیانگر اعتقاد، عادت، ایموسیون، احترام سرکوبشده می باشد که در تناقض با شبکه تنظیم گفتار/ رفتار فرد، لایی رد می کند.

ناخودآگاه در مراقبه، هیپنوسس آنی، فرد را به فانتزی یا دنیای مه گرفته برای فرار از رنجهای واقعی می برد. در این دنیای فانتزی فرد می تواند آلام و آرزوها را بیان کند؛ باعث بهبودی حال او شود- اگر شنونده ای باشد. ولی بعد آنها را فراموش می کند. تجارب روحخراش گذشته باعث رفتار نامعقول حال می شوند که فرد با دانش کسب شده در مشاوره بهبود می یابد. در هیپنوسس مریض ایموسیون را تخلیه کرده؛ بهبود می یابد.

فروید 1856-1943فانتزی 2 دنیای کودکی و هنری را با تداعی آزادانه کلام و حسها در ایده ها و ایماژها در ذهن پایه هنر انگاشت. او هنر را جنبه ای از تخالف خودآگاه یعنی ادراکات، خاطرات، افکار، فانتزیها، احساسات حال و ناخودآگاه انگاشت. ناخودآگاه یعنی تمام انگیزه ها، غرایز، خاطرات سرکوبشده بخاطر تجربه ناگوار/ تراما، محل تمنای غذا/ باه، هنرخواهی، علمجویی، رفتار بداهه بخاطر تکانه/ اضطرار های عصبی- می باشد که گاهی خودآگاه آنرا بخاطر فرهنگ و رسومات رایج ممیزی می کند. این ممیزی همراه با اضطراب است. فروید ذهن را 3بخش من/ خود/ ایگو/ کودک/ آگاه، ابرمن/ سوپرایگو/ وجدان/ بالغ/ پیشآگاه، بهیمی/ اید/ غریزه/ والد/ ناخودآگاه قفسه بندی کرد. شاید جرقه برای تکانه، ایمپلس، اضطرار compulsion بهتر باشد.

جنبه های مثبت وجدان آرمان، حقیقت، عدالت اند؛ جنبه های منفی دروغ، رشوه، اختلاس، تملق. شخصیت می تواند نقزن/ ایرادگیر، خودشیفته بوده؛ یا شجاع، باتعهد، منصف، عدالتخواه باشد. شعر با 2 فکر ارادی و کتره ای حاوی وجدان و شخصیت شاعر بوده؛ 4 جزء دارد: فاکت، زبان، منطق، هیجان. فرد هیجان، عاطفه منفی را با فحش، دعوا، تف کردن، گلاویز شدن همراه می کند.

درشعر زیر تصویر بدیعی از گوشه ای در طبیعت نقاشی شده؛ ولی بایس منفی از آغاز با سیه فام، رنج، غم، نباشد خوشی به علاج مرگ و 3قطره خون می انجامد. در این جا آشکارا اختلال روحی شاعر تصویر طبیعت عینی را با ذهن مختل خود پیوند زده؛ یک تابلوی مرگآور/ ماکابر مانند الن پو تولید می کند. آیا اختلال روحی بهنگام نوشتن شعر لحظه ای یا طویل/ کرانیک بود؟ صادق هدایت 1282-1330 در 3قطره خون:
دريغا كه بار دگر شام شد.
سراپای گيتي سيه فام شد.
همه خلق را گاه آرام شد.
مگر من، كه رنج و غمم شد فزون.
جهان را نباشد خوشي در مزاج.
بجز مرگ نبود غمم را علاج.
و ليكن در آن گوشه در پاي كاج-
چكيده است بر خاك سه قطره خون.

تاثیر روحیات روی سبک نگارش بیان شاعران نزدیک به خودکشی پژوهش شده. پیش از خودکشی، آنها کلمات مفرد وابسته با خود بیشتر بکار می برند. شاعر نرمال/ سالم ضمیر ما بیشتر بکار می برد. روایت و شعر ارادی دارای ساختار آغاز، میانه، پایان بوده؛ لذا داستان و شعر روایتی اثر درمانی دارند. شعر کتره ای تکه تکه است؛ تاثیر درمانی روی شاعر با اختلالات روحی ندارد. در بیان شعری فکر، ایموسیون/ محرکه، شخصیت تجلی می کنند. ساختار شعر کتره ای، ملغمه چند فکر کلامی، است. نمونه نقاشی آثار پراش رنگ روی بوم. البته در هر 2 خلاقیت هم دخیل است.

شخصیت شاعر در شعر تقلیدی مخفی بوده؛ در شعر اصیل صادق آن را می توان یافت. آیا حرفه شاعری مانند پزشگان اتیکز/ اخلاق عرفی-حرفه ای دارد؟ آیا برای شاعر فریب، دروغ، مداحی قلدران/ ستمکاران، هجمه بضد شعر متعهد از رسانه های دولتی – بخشی از تابو/ حرام های این اتیکز اند؟

در شاعر وجدان، شخصیت، عواطف یعنی احساس و هیجان، غریزه حیات، جفتخواهی، صیانت نفس، تجارب اجتماعی، اطلاعات زبانی، حافظه زبانی و عاطفی و حسی مانند بصری، سمعی، حرکتی وجود دارند. اصولا شعر تعهد جوشش عناصر مثبت وجدان، شخصیت، صداقت، عواطف شاعر، تغییر شرایط موجود اجتماعی می باشد.

شعر حاشیه کوششی بر عناصر فردی در خدمت حفظ شرایط موجود اجتماعی تبلیغ شاعر با رانتهای دولتی می باشد که پس از مرگ، توقف تبلیغ فردی، شاعر به حاشیه ادبیات پرت می شود. شاعر حاشیه شخصیت خودبین، وجدان محدود به خانواده، فرصت طلب، تبیلغاتچی خود است.

هنرمندان، نویسندگان، شاعران آسیب روانی بیشتر از جمعیت کل دارند. رابطه بین نبوغ و جنون با افسردگی و میزان خودکشی و تمایل به روابط کمتر اجتماعی اکنون با آمار روشن شده. زندگی جان نش، ریاضیدان صاحب نوبل اقتصاد با عارضه اسکیزوفرنی پارانویید، در فیلم ذهن زیبا، تصویر شد. موتزارت، اینشتاین، نیوتن، چالی چاپلین، ادوار مونش، شوبرت، چایکوفسکی، کانت، بتهوفن، چرچیل، جرج ارول، کریستان اندرسن- اختلالات روحی داشتند.

ون گوگ اختلال روحی جنون عزلت/ اسکیزوفرنیا، 2قطبی افسردگی-شیدایی، اختلال شخصیت مرزی میان عقل و جنون، هراس از تنهایی، ترس از رهاشدگی بوسیله دوستان، عدم هویت باثبات، تزلزل ذهنی، عدم کنترل تکانه ها و تحریک پذیری، خودآسیبی، خودکشی، احساس پوچی و تهی بودن، تعارضات روانی داشت. رنگ قرن 19م سرب زیاد داشت که برای تن مضر است. مسکرات آنزمان هم 75% الکل داشت.

همحسی یعنی تقاطع حس بصری و اعداد مانند 5 قرمز یا ب سرخ نابوکوف صاحب لولیتا در آثارش دیده می شود. جنون جاناتان سویفت صاحب سفرهای گالیور، روانپریشی/ اسکیزوفرنی جک کرواک صاحب در جاده هم مستندند. افسردگی در تولستوی، کانن دویل صاحب شرلاک هلمز، الن پو شاعر غراب و داستانهای ترسناک وجود داشت. خودکشی سیلویا پلاث صاحب شعر حباب شیشه ای، ویرجینیا وولف صاحب بسوی فانوس دریایی و خیزابها با غرق شدن در رود، همینگوی صاحب نوبل ادبیات با گلوله و افسردگی هم در نشریات درج شد.

ان فرنک تمثیل اسارات، اختفاء، انزوای یک انسان از جامعه مدرن است که در ترس و مضیقه مالی زندگی کرد. او با تخیل و خلاقیت روح لطیف خود را مدتی زنده نگهداشت در اختفاء از دشمن. اگرچه جسم او در اسارت بود؛ ولی روح او آزاد بود. آن، در ۱۹۲۹ میلادی، در خانواده یهودی آلمانی چشم بدنیا گشود.

در ۱۹۴۲، زمانی که میزان آزار و خشونت علیه یهودیان در آلمان با حکمروایی آدولف هیتلر به نهایت میزان خود رسیده بود، خانوادهٔ آن به همراه چندی دیگر از دوستان یهودی، اقدام به پنهان شدن در اتاقهای مخفی ساختمان اداری پدرِ آن کردند. پس از ۲۵ ماه زندگی در اتاقهای مخفی، نهانگاهشان فاش شد؛ همه دستگیر شده به کمپ اجباری فرستاده شدند. آن فرانک چندین روز پس از مرگ خواهرش و هفت ماه پس از دستگیریشان، در سن ۱۵ سالگی با تب تایفوید- حصبه، در اردوگاه برگن بلسن درگذشت. شهلا، فیسبوک 261013

ﻣﻨﺎﺑﻊ. 2013/10/27 . http://www.vatandar.at/BejanBaran84.htm">http://isna.ir/fa/news/92041911614
http://www.vatandar.at/BejanBaran84.htm منطق در شعر- بیژن باران
http://asre-nou.net/php/view.php?objnr=28465 وجدان در شعر بیژن باران
http://www.akhbar-rooz.com/article.jsp?essayId=55552 شعر و فکر بیژن باران
http://www.akhbar-rooz.com/article.jsp?essayId=55852 مشعر در شعر بیژن باران
leilasadeghi.com/naghd/note/559-tebyan.html‎ ویژگی شخصیتی شاعران پیشرو در ایران - لیدا تبیانی

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد