logo





سیلی به صورت دختران میرحسین و رهنورد

رفتار وحشیانه با دختران موسوی و رهنورد

نرگس موسوی: همه آنچه برما گذشت را نمی‌توانیم بگوییم

جمعه ۳ آبان ۱۳۹۲ - ۲۵ اکتبر ۲۰۱۳

rahnavard_mousavi.jpg
کلمه- گروه سیاسی: برای عید غدیر چه خیال های شیرینی شکل گرفت. قرار بود به مردم عیدی دهند، بسیاری منتظر خبر رفع حصر و آزادی زندانیان سیاسی بودند و آماده فصلی تازه از همبستگی ملی برای بهبود امور. اما نه تنها هیچ خبری از آزادی ها نشد، که در یکی از تلخ ترین و شوک برانگیزترین اتفاقات ممکن، خبر هتک حرمت دختران میرحسین موسوی و ضرب و شتم و زدن سیلی به گوش آنها در عید سادات منتشر شد.

این خبر آنقدر تکان دهنده است که در ساعات اولیه دریافت این خبر، مجال چندانی برای تحلیل و ارزیابی آن نمی گذارد. وقاحت و بی شرمی از مدعیان حکومتی ارزش ها و اسلام کم ندیده ایم، اما گویی توان آنها در پرده دری و بی شرمی حد نمی شناسد.

سیلی به صورت دختران میرحسین و رهنورد

بی حکم قانون منزل کسی را تصرف کرده اند، ساکنان آن که از پرافتخارترین خدمتگزارن این کشور بوده اند را حصر می کنند و در خانه خود آنها و در پیش رویشان سیلی به گوش دختران آنها زده و حرمت باقی نمی گذارند.

این اتفاق شنیع به دنبال یکی از ملاقات های متفاوت وعده داده شده انجام شد. پیش از این، ملاقات های دختران میرحسین و رهنورد در منزل مجاور آنها که در اختیار نهادهای امنیتی است انجام می شد اما برای اولین بار قرار شد تا در روز عید غدیر، این خانواده سادات در منزل خود نهار را صرف کرده و حدود دو ساعت و نیم در کنار هم باشند. هرچند که انتظارات بر پایان حصر در روز عید غدیر بود، اما دختران نخست وزیر سال های سخت جنگ از این امکان محدود که در قیاس با گذشته و ماه های طولانی بی خبری وضعیت بهتری داشت، استقبال کرده و پس از مدت ها این خانواده گرد یکدیگر جمع شدند.

اما آنچه پس از این ملاقات اتفاق می افتد که اخبار آن منتشر شده و شرم اجازه بازگویی آن را در این یادداشت نمی دهد، نشان می دهد که دست هایی همچنان در کار تداوم حصر هستند و هر زمان که زمزمه رفع آن به گوش می رسد، با ایجاد بحران به قیمت هتک حرمت انسانی و شرعی افراد، آن را دچار چالش می کنند.

در یادداشت دیگری که از قضا همین امروز در کلمه و پیش از این خبر منتشر شد، هشدار داده شد که در وزارت اطلاعات آقای روحانی، اراده ای قاطع برای اثبات این نکته وجود دارد که چیزی عوض نشده است. ساعاتی نگذشته بود که آفتاب آمد دلیل آفتاب.

در اینجا جا دارد به این نکته اشاره شود، کسانی که پول و قدرت و اسلحه در اختیار دارند، آیا برای ایجاد بحران باید باز هم به سراغ این خانواده مظلوم و دختران بی پناه آنها بروند؟ آیا باید در برابر دیدگان پدر و مادری که دستشان به یاری دخترانشان نمی رسد و از فاصله ای چند متری تنها امکان دیدن و شنیدن این برخوردها را دارند، چنین رفتار چنگیزواری صورت بگیرد تا به زعم خود بحران بسازند؟

و از سوی دیگر، آیا به فرض که این رفتارها با هدف ایجاد بحران باشد باید از واکنش در برابر آنها دست کشید؟ آخر نباید حدی بر این شناعت زد؟ آیا رواست در جامعه ای که ادعای فتوت و دینداری و صاحب افسانه های بزرگ از غیرتمندی مردمانش است، دختر یکی از خدمتگزاران دیرین آن جامعه را چنان هتک حرمت کنند و دست به رویشان بلند کنند که آخر الامر یکی از آنها مظلومانه بنویسد:

“به ما حمله کردند و هرکاری توانستند کردند … عید برای خانواده زندانی سیاسی یعنی شکنجه مضاعف و هیچ کس نبود تا ببیند چه کردند. هیچ کس نبود تا ببیند چه کردند”.

تا کی می توان در برابر این جنایت ها سکوت کرد؟ علمای دین احساس خطر نمی کنند؟ خانواده های شهدا و ایثارگرانی که انقلاب اسلامی و نظام برآمده از آن با وجود فداکاری آنها رنگ و بویی ارزشی به خود گرفته، احساس به غارت رفتن سرمایه های معنوی و ذره ذره اندوخته شان را نمی کنند؟ جوانان، پیران، زنان و مردان این سرزمین دیرین و باستانی احساس توهین به همه ارزش های ملی خود نمی کنند؟ دغدغه داران اخلاق آیا از شنیدن این اخبار بر خود نمی لرزند؟ چه اتفاق دیگری باید بیافتد تا صدایی در آید؟ آیا به بهانه اینکه تحلیل می کنیم که هدف آنها ایجاد بحران است، باید به نظاره این هتک حرمت نشست؟ پس حق مطالبه گری چه می شود؟ چرا باید کار به جایی برسد که دختر شخصیت محجوب و ماندگاری همچون میرحسین موسوی با آن خدمات شایان توجه به کشور و مردمش، آنچنان در معرض توهین های شنیع و ضرب و شتم قرار بگیرد که حتی هیچ کس نتواند در آن لحظه به دادشان برسد و ناچار در فیس بوکشان بنویسند “هیچ کس نبود تا ببیند چه کردند”؟

اگر ظالمانی بتوانند به این سادگی هر چه می خواهند با بزرگان بکنند، یقینا هیچ کس دیگری هم در آن سرزمین در امان نخواهد بود. گذشته از اخلاق و مسئولیت های انسانی و دینی ما به یکدیگر، سکوت در برابر این جنایات، مرز تکرار این رفتار را علیه هریک از شهروندان این کشور، دائما نزدیک و نزدیک تر می کند. اعتراض به تداوم حصر و این گونه دریدن مرزهای اخلاق در جمهوری اسلامی کمترین کاری است که هرکس در قبال خود و جامعه اش به عهده دارد.

و در آخر سخنی کوتاه با دولت، شورای عالی امنیت ملی و رئیس آن، جناب آقای روحانی؛ هرچه سریع تر به اتفاقات صورت گرفته در ملاقات امروز رسیدگی کرده و گزارش آن را به اطلاع افکار عمومی برسانند. همین طور انتظار می رود تا در اسرع وقت موضع دولت و شورای عالی امنیت ملی در قبال حصر غیر قانونی رهبران جنبش سبز و زندانیان سیاسی مشخص شود تا همگان شفاف بدانند که مقام پاسخگو در برابر مطالباتشان چه کسانی هستند و بی چهت مقامی و نهادی، به پای مقام و نهادی دیگر نسوزد.


نرگس موسوی: همه آنچه برما گذشت را نمی‌توانیم بگوییم

روز عید غدیر امسال روز تلخی برای رهبران در حصر و منتظران رفع حصر بود. روزی که دیدارعیدانه دختران میرحسین موسوی و زهرا رهنورد به شکلی دور از انتظار و همراه با خشونت و هتک حرمت پایان یافت.به خصوص آن که بعد از مدتها دختران می توانستند پای در خانه پدری بگذارند و در آنجا با عزیزان شان ملاقات کنند. شاید پیش از آن فکر می کردند این گشایشی خواهد بود چرا که به جای خانه امن وزارت اطلاعات آنان در خانه پدری دیدار صورت می گرفت. کلمه برای آنچه در این روز تلخ اتفاق افتاد با نرگس موسوی گفت و گویی انجام داد که می خوانید:

خانم موسوی لطفا شرحی از آنچه اتفاق افتاد بفرمایید.

روز گذشته به ما زنگ زدند و گفتند که دیدار داریم برای روز عید و اطلاع دادند که می توانیم ناهار را در کنار پدر و مادرمان بمانیم.خب بالطبع ما هم خیلی خوشحال شدیم . این یعنی دیدار ما دو ساعت و نیم خواهد بود . از ساعت یازده و نیم تا دو بعد از ظهر. ملاقات در حضور دو نگهبان زن مانند همیشه انجام شد. بعد از آن بود که وقتی خواستیم از منزل خارج شویم از ما خواستند به ساختمان کناری برویم برای بازدید و گشتن.

آیا امروزبرخورد ماموران از ابتدا با بقیه روزها فرق نداشت؟

چرا اولش هم بازرسی بدنی بیش از حد همیشه بود یعنی کاملا انگار می خواستند التهاب ایجاد کنند. این دفعه حالا می خواستند بهانه ای پیدا کنند یا هر چیز دیگری نمی دانم. ما دفعه قبل هم که البته یکی دوبار بیشتر پیش نیامد، منزل بابا رفته بودیم بعد از اینکه قلبشان را آنژیو کرده بودند ( سال گذشته) ولی بعد از دیدار ما بازرسی بدنی نداشتیم. واز این گذشته ملاقات با حضور ماموران امنیتی که دیگربازرسی بدنی ندارد. آن هم با این شکل . آخر کجای دنیا همچین کاری میکنند؟

آیا این اتفاق قبلا هم افتاده بود؟

خیر . ما خیلی تعجب کردیم چون وقتی وارد خانه شده بودیم هم ما را گشته بودند. با این که برای ما جای سوال داشت که چرا ولی حرفی نزدیم و همراه آنان رفتیم. پیش خودمان گفتیم شاید می ترسند چیزی از خانه پدری مان بدزدیم ولی با این حال رفتیم. گشتن را شروع کردند و این در حالی بود که تمام ملاقات امروز ما در حضور دو نگهبان گذشته بود و آنان در تمام لحظه ها کنار ما بودند. آنها حتی از ما خواستند لباس های زیرمان را نیز دربیاوریم که این یک کار خارج از عرف بودو زشت تر اینکه رفتارها خواسته های هتک آمیزی داشتند که نمی‌توانیم بیان کنیم.

پس برخورد از همین جا شروع شد؟

بله بعد از این که ما اعتراض کردیم و این خانم شروع کرد به توهین و درگیر فیزیکی. من آمدم دستش را بگیرم که ایشان سیلی بر گوش من و بعد از آن بر گوش خواهرم زدند. با هم درگیر شدیم . درگیری کاملا فیزیکی شده بود. من دستم را بردم جلو که ممانعت کنم از این کارناگهان ایشان حمله کرد دست من را خیلی ناجور گاز گرفت و برای من این عجیب است که یک زن این قدرت را از کجا آورده انگار برای این کار آموزش دیده بود. بعد دست من خون آمد و حالت قلوه کن پیدا کرد حالا بماند که رد انگشتهایش هم روی صورت من و هم روی صورت خواهرم مانده بود.

آیا پدر و مادرتان هم می توانستند این صحنه را ببینند؟

متاسفانه بله. مامان آمد توی ساختمان چون توی ساختمان خود اطلاعات بودیم از خانه آمده بودیم بیرون در حیاط را هم بسته بودند و مامان ایستاده بود که از ما خداحافظی کند. در تمام این لحظات درگیری پدرم هم از پشت میله های آشپزخانه خانه که مشرف به خانه امن اطلاعات است صداهای این برخورد و حمله های وحشیانه مامور امنیتی را می‌شنید. اوهم خیلی متاثر شد این در حالی هست که بابا نباید بهش فشار عصبی بیاید قلبش مشکل دارد. به هر حال خیلی خیلی بد بود.

کسی دخالت نکرد در این برخوردها که مثلا جلوی این رفتارها گرفته شود یا مانع شوند؟

مامان آمد و رییس زندان بانها که آقای فروغی نامی هست آمد. مامان می خواست ما را جدا کند و این زن اینقدر وحشی شده بود که کسی نمیتوانست کنترلش کند. آقای فروغی عذرخواهی کرد و گفت ایشان اجازه و حق نداشته همچین کاری بکند. ما گفتیم که حتما شما بهش دستور دادی که گفت نه اصلا ایشان اجازه چنین بازرسی بدنی را نداشته. ما گفتیم اصلا اگر قرار بود چنین بازرسی بدنی داشته باشیم شما برای چی گفتید که ما برویم داخل خانه این عیدی ماست روز عید غدیر؟

شما این مامور را می شناختید یا جدید بود؟

می شناختیم . ایشان پیش از این هم سابقه بدرفتاری داشتند که یکی از این ماموران زن پیش از این در مدتی که پدرم در بیمارستان بود با بی شرمی با وی درگیر شده بود و هتاکی کرده بود ودرگیری آنجا به وجود آورد و واقعا پدرم به حال خیلی بدی افتاد و به حد مرگ کشید بابا را در بیمارستان. بابا مریض و زیر سرم بود. همان موقع اگر می خواستند التهابی نباشد باید ایشان را عوض می کردند نه تنها عوض نکردند بلکه بهش اختیار تام دادند که بیاید به بچه یک زندانی سیاسی آخه زندانی عادی نیست بابای من یک زندانی سیاسی است نخست وزیر این کشور بوده برگرده اینطوری هتاکی کند؟

به نظرتان این برخورد با شما و خواهران تان که از یک طرف امکان محدود حضور در منزل فراهم میشود و از سوی دیگر چنین برخوردی صورت می‌گیرد چه معنایی می تواند داشته باشد؟

نمی دانیم پشت پرده چه می گذرد واقعیتش این است که هنوز هیچ ارگانی نگفته که دست ما هستند. از اول هم دست شورای امنیت ملی بوده ولی عملا هیچ کس پاسخی نمی دهد . ولی من فکر میکنم چند دسته اند . من فکر می کنم یک دسته ای تندرو تر هستند و می خواهند التهاب ایجاد کنند و اصلا دنبال آرام تر و بهتر شدن فضا نیستند. از طرف دیگه مطرح می شود که اینها می خواهند فضا را تلطیف کنند مثلا اینکه ما را ببرند توی خانه. ما چنین چیزی نمی خواهیم ما آزادی مطلق می خواهیم ما می خواهیم پاسخگو باشند برای ۱۰۰۰ روز حبس غیر قانونی. اینکه ما را ببرند داخل خانه و ملاقات حضوری داشته باشیم بعد از نزدیک به ۱۰۰۰ روز واقعا قابل قبول نیست. به نظرم باید عذرخواهی کنند از این کاری که کردند… . توی گوش سید میزنند جلو چشم مادرش؟ جلوی چشم مادر زندانی ما؟

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد