ین دومین بار بود که محمود احمدینژاد در سال پایانی ریاست جمهوری خویش به میدان مسابقات ملی ورزشی قدم گذاشت تا شاهد و مشوق ورزشکاران ایرانی باشد. اما باخت تیم ملی فوتبال ایران در برابر تیم عربستان در استادیوم آزادی تهران و همچنین واگذاری قهرمانی در مسابقات کشتی ماجرای حضور رئیس جمهور را بیش از پیش برجسته کرد.
فوتبال ایران در آستانه ورود به مسابقات جام جهانی اکنون به یکی از مهمترین موضوعات مورد علاقه شهروندان ایرانی و ورزش دوستان تبدیل شده است و تقریبا اغلب ایرانیان به ویژه جوانان، رویدادها و حوادث مسابقات فوتبال را با جدیت دنبال میکنند. از سوی دیگر فوتبال در ایران هم مانند سایر کشورهای جهان طرفداران بیشماری دارد و بسیاری از مردم از جمله اهالی جنوب شهر و جوانان مناطق حاشیهای بیش از سایر اقشار به آن علاقهمند بوده و تحولات را دنبال میکنند.
این علایق و وابستگی آنچنان گسترده و فراگیر است که در حال حاضر کارشناسان ورزشی خود بر این نکته اعتقاد دارند که فوتبال دیگر تنها یک ورزش نیست بلکه شایسته است آن را در قالب یک صنعت یا تجارتی پولساز ارزیابی کرد.
به راستی فوتبال و باشگاههای ورزشی در کشورهای توسعه یافته را میتواند آغازی برای یک جریان اقتصادی موفق و باشگاهداری پولساز به شمار آورد اما به موازات آن فوتبال حرفهای در کشورهای جنوبی و حتی کشورهای در حال توسعه علاوه بر تجارت اقتصادی یک پدیده سیاسی منحصر به فرد است.
فوتبال سیاسی-اقتصادی را دیگر نمیتوان تنها ورزشی مفرح یا سرگمی تندرستیزا نامگذاری کرد، بلکه هنگامی که فوتبال به یک فاکتور نقشآفرین در معادلات اقتصادی و سرنوشت سیاسی دولتها تبدیل میشود نگاهها تغییر یافته و تحلیل آن هم دشوارتر میگردد.
فوتبال ایران هم اکنون در چنین مسیری قرار گرفته است و شکلگیری باشگاههای حرفهای که با حمایت شرکتها و کمپانیهای تولیدی در سطح ملی فعالیت میکنند، نشانه این فرآیند است. فرآیندی که بیشک علاوه بر کارشناسان اقتصادی و کمپانیهای تجاری، کارشناسان سیاسی و مردان عرصه رقابتهای انتخاباتی هم نیم نگاهی به آن دارند و غفلت را موجب خسران میدانند.
در میان کشورهای مختلف جهان کشورهای جنوب و دولتمردان جوامع در حال توسعه، نگاهی جدیتر به فوتبال دارند زیرا که امروز میتوان از فوتبال یک سکوی پرتاب سیاسی ساخت و یا آن را به ماشین جمعآوری آرای شهروندان و یا تولید محبوبیت عمومی تبدیل کرد.
بر همین اساس است که دلتمردان متکی به حاشیهها و مردان سرخپوش آمریکای لاتین از مسابقات ورزشی به مانند میتینگهای سیاسی استفاده کرده و استادیومهای ورزشی را به کنگرهها یا نشستهای انتخاباتی بدل میکنند. آنها که در ادبیات سیاسی، پوپولیست نام گرفتهاند با هوشمندی دریافتهاند که فوتبال در سرزمین محرومان دستاوردهای سیاسی بسیار زیادی دارد و با کمک آن میتوانند به راحتی حاشیه نشینان را مجذوب و مقهور کنند.
فوتبال در این سرزمینها به مطالبات کاذب شهروندان تبدیل میشود و جای ضعفهای ناشی از ناتوانی و فساد اداری را پر میکند.
دموکراسی در کشورهای ضعیف عرصه رقابت حاشیههاست همان شهروندانی که شناخت درستی از منافع خویش ندارند اما صدای پای ظلم و محرومیت را میشنوند وجودش را لمس میکنند. شاید فوتبال و سرگرم شدن با فوتبال و برخی ورزشهای دیگر که ابعادی گستردهتر مییابد مسیری تازه برای این سیاستمداران ظاهرا چپ گراست. آنها چپ را در شعارهای مردمپسند، تیشرتهای قرمز رنگ و پیروزی در استادیومها و حداکثر جنگ لفظی با امپریالیسم جهانی معنا میکنند. شواهد این مثال به سادگی در گفتار، کردار و منش هوگو چاوز و رفیق جنوبی او یعنی مورالس پیداست. برخی رفتارها که با اندیشه چپهای راستین امریکای لاتین همچون چهگوارا، کاسترو و اورتگا تفاوتهای بنیادین دارد.
چرایی حضور احمدینژاد در مسابقات ملی و تاکید مردان کابینهاش بر درخشش ایران در جهان در دوران تصدیگری آنان ریشه در رفتارها و برنامههای مشابه ایشان با رقبای جنوبی دارد.
دولت نهم کار خود را با وابستگی بیش از حد فدراسیونهای ورزشی به خویش آغاز کرد و پس از آن همواره ورزش حرفهای و رنگ مدالهای مسابقات بینالمللی را به یک فاکتور اساسی در تعیین دستاوردها و موفقیتهای چشمگیر خویش مبدل کرد.
هیچ کس منکر این سخن نیست که امروزه حجم پیروزیهای یک ملت در مسابقات جهانی معیاری برای تشخیص توسعه یافتگی فرهنگی و اجتماعی آنهاست؛ اما چگونه میتوان پیروزی برزیلیها در فوتبال را در کنار آمار فقر عمومی و یا حجم بدهیهای دولت قرار داد و از توسعه یافتگی این کشور خشنود بود؟
با فرض اینکه منحنی اعتیاد در ایران صعودی است، آمار بیکاری افزایش یافته است، سن فحشا رو به کاهش است و تورم و گرانی همچنان قربانی میگیرد دلخوش کردن به رنگ طلایی یا نقرهگون مدالهای ورزشی اندکی خوش خیالی است.
اما احمدینژاد و همکارانش میکوشند تا از عنصر ورزش به آمارهای درخشان برسند و از تجربیات رفقای امریکای لاتین بهره گیرند. تجربیاتی که با نزدیکتر شدن به آهنگ انتخابات ریاست جمهوری ضربان تندتری یافته است.
«بینندگان گرامی تصویر دکتر احمدینژاد را در ورزشگاه آزادی مشاهده میکنید» در اندک دقایقی که تیم ملی ایران یک گل از عربستان جلو افتاده بود این جمله از زبان گزارشگر تلویزیونی شنیده میشد.
در آن دقایق شاد، بارها و بارها تصویر احمدینژاد در حالیکه علی سعیدلو معاون عمرانی وی و محمد علیآبادی ریاست سازمان تربیت بدنی کشور در دو طرف او نشسته بودند بر صفحه تلویزیونها نقش بست. چهره محمود احمدینژاد حتی بیشتر از علی دایی سرمربی تیم ملی به نمایش در آمد.
همه چیز آماده بود تا این بار جشن پیروزی تیم ملی و استارت برنامههای تبلیغاتی احمدینژاد با هم گره بخورند.
ولی این پایان حضور احمدینژاد بود. تیم ایران ابتدا بازی را مساوی شده دید و در حالی که مردم منتظر نمایش دوباره چهره رئیسجمهور و حالت او پس از دریافت گل مساوی بودند ایران گل دوم را هم خورد و بینندگان رسانه ملی، دیگر چهره محمود احمدینژاد را ندیدند.
البته غیبت ناگهانی دکتر احمدینژاد از دید دوربینها پس از استشمام بوی شکست مسئله جدیدی نیست. او در ماه گذشته نیز هنگامی که مشاورانش به او اطمینان دادند که تیم ملی کشتی آزاد قهرمان جهان خواهد شد به سالن کشتی پا گذاشت و باز هم تلویزیون مکرر چهره رئیسجمهور محبوب را نشان داد طوری که تبلیغات حضور او از خود مسابقه داغتر شد و مجری اعلام کرد که وی مدالها را توزیع خواهد کرد، اما در همین هنگام فرزین معصومی آخرین کشتی را باخت و تیم ایران جام را از کف رفته دید و در این میان کسی که دیگر از او خبری نبود دکتر احمدینژاد بود.
او سالن کشتی را ترک کرد و حتی برای توزیع مدال هم نماند. البته رسانه ملی هم دیگر از حضور وی سخنی نگفت.
آن روز نیز که تیم ملی ایران در حضور صد هزار نفر شانس بالایی برای پیروزی داشت محمود احمدینژاد پا به ورزشگاه گذاشت تا شاید ناکامی جام جهانی کشتی را به فراموشی بسپارد اما حضور او باز هم برای ایران خوش شانسی به بار نیاورد و تیم ملی با وجود شایستگی فراوان در مقابل دیدگان میلیونها ایرانی طعم تلخ شکست را چشید. گفتنی است در تاریخ فوتبال ایران این نخستین شکست ایران مقابل عربستان در ورزشگاه آزادی بود که در حضور محمود احمدینژاد و معاونانش رقم خورد.
البته در فاصله برد تیم ایران و باخت آن، تنها کسی که صدا و سیما به سراغ چهرهاش نرفت رئیسجمهور ایران بود و گویا او بار دیگر هنگام شکست عدم حضور را به ماندن و دیدن شکست ترجیح داد و مردمی که قرار بود پیروزی را با حضور دکتر محمود احمدینژاد جشن بگیرند و شادی خود را با او قسمت کنند باز هم هنگامی که به حضور رئیسجمهور نیاز داشتند خود را تنها دیدند و غم شکست را بین خویش قسمت کردند و از هم پرسیدند چرا رئیسجمهور فقط هنگام پیروزی آفتابی میشود و هنگام شکست نمیایستد تا اشک مردم را ببیند؟
(شهرگان)
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد