در هیچ جامعه و فرهنگی،این گونه که ایرانیان با هنرمندان ونویسندگان روبرو می شوند ،دیگر جوامع برخورد ی ندارند! در کمتر جوامعی یافت می شود که به نام نظر و یا انتقاد از هنرمندی، ابتدا او را سنگ آجین کنیم وبعد براین باور بنشینیم که به خیال ، تیرمان به هدف اثبات کرده ،کنار گود نشسته و بگوییم؛لنگش کن!
واقعیت این است که آگاهی های ما از خودمان وجهان، اغلب معطوف به آگاهی غیر معرفتی وغیر تجربی ست.
اولویت وبرجستگی در نظر ما با آن های ست که با حوزه وحدود زندگی محدودمان تناسب دارند!این محدوده وندیدن وندانستن ونخواندن،تمام واقعیت راه را به" مجاز " وغیر "مجاز" اخلاقی و رفتاری واندیشه گی می کشاند. حاصل اما،قطب بندی تفکر ونظر است:"خوب وبد"،"زشت وزیبا"،"حق وباطل"،"روشن وتاریکی"،"پذیرش وانکار"،"دفع وجذب"،"مدح وهجو" و.....غیره می کشاند! دوری که مثل پیشنیگی مرغ و تخم مرغ تداوم دارد!!
از این روست که "روشن گویی" را تا "دریده گویی" تسری می یابد،یا با آن مشابهه وآمیخته می شود.در این مواجه اما،هم" تحمیل "هست وهم" پذیرش"! هم بخشی از واقعیت پوشیده می ماند و هم بخشی از شهر وندان وخوانندگان امکان بیان و دریافت "حقیقت" را پیدا نمی کنند! بخشی نیز از" بیان" به "سکوت" ودوری از جمع محکوم می شوند!
و...من زمان طولانی ست که به "سکوت "دچارم !
اما آن چه پیش رو دارید حاصل پر گزاف از این خواننده محترم نیست، با این وجه تفاوت اتهام که اشعار این آلبوم از من وبا صدای منست !!!!
این آلبوم نه در سال 57 ویا 58 ویا 59 بل که در پاییز سال هزار وسی صد وپنچاه وشش در رادیو وتلویزون شبکه یک در تهران اجرا و سپس با صدای مازیار میکس و بعد ازآن، طریق کانون پرورشی وفکری کودکان ونوجوانان بخش شد. باید به ناچار خدمت این خواننده محترم عرض کنم که من از چهار سالگی مجری ودبلر برنامه های رادیو مشهد وتلویزیون تهران بوده ام. خانمی را که نام می برید از همکاران بسیار محترم من بودند. اما در این کاست ضبط شده حضوری ازایشان نیست .آن چه می شنوید دکلمه اشعار من است.
از این دست اما ،صدا های مشابهه دیگری نیز موجود است که من لزومی برای مراجعه به آن ندارم مگر این که اثبات کنم!!!!
برای این خواننده محترم که همچون بسیاری دیگر به اندیشه ورزی قضاوت و اتهام برآمده اند عرض می کنم که این کاست در سیستم اینترنتی موجود است و من که نویسنده هفت اثر شعرم لزومی برای این مواجه و اثبات نمی بینم!!!!
اما شاید وقتی به زودی هشتمین اثر من که اختلاطی از اشعار کلاسیک و نیمایی ست چاپ شود باز هم خوانندگان هشیار و بیدار(!) مرحمت بفرمایند و بگویند مثلا این شعر از حافظ است:
دلم گرفته،خدایا بهاران را برسان
بهار پر زهزاران هزار را برسان
به کوچه های کسل،از این شهر
تو جمع حنجره پر هوار را برسان
پرم زبی ثمری،پرترم از تنهایی
تو دست کم،بزن و انتظار را برسان
اگر که بوی غریبی من، تو می بویی
به کور چشمی اغیار،یار را برسان.
یا مثلا این شعر دیگرم را نسبت دهید به فلان شاعر معاصر تبعیدی!
به نیمه شب که می کند دلت بهانه من
بیا بشکن و در هم بریز خانه من.
هنوز بوی تنت در اتاق من جاریست
بیا،بیا وبین هق هق شبانه من.
خدا،چه روز بد وچه اتفاق بدی
مرا شگستی ورفتی زآشیانه من.
نگفتمت که برو ، فارغ از غم من باش
نگفتمت که مباش عشق جاودانه من.
تو روح شعر منی ،تو عشق پاک منی
به ذهن من بنشین، ای رونق ترانه من.
توای الهه ذهنم، بهر دلم بخوان
ترانه های غم انگیز وعاشقانه من.
بیا ز ساحل گرم نگاه من بگذر
ببین تو بستر دریای بیکرانه من.
بیا،بیا که تنم خشک و بی برگ است
مکش تو پای،از این باغ غم، جوانه من.
تو رفتی از بر من ای گل همیشه بهار
خزان زگرد ره آمد،کنون به خانه من
بخوان به نام گل مریم و گل نرگس
به نیمه شب که دلت می کند بهانه من.
با احترام
کتایون آذرلی