پس از آزادی اش چند بار دیدمش.از آنچه بر ما گذشته بود گفتیم .فریبا در سال ۸۸ بازداشت شد و ۱۲۸ روز در سلول های بند ۲۰۹ وزارت اطلاعات بود.آنقدر آزرده و رنج کشیده بود که حتی وقتی سکوت میکرد دردش را متوجه می شدم. روح و جسمش خسته بود. نگران آینده بود و تصمیم داشت کار خاصی نکند .حرفه اش روزنامه نگاری بود و شغلش را دوست داشت.اما ترجیح می داد کاری نکند که دوباره مورد تعقیب قرار گیرد.بار آخر که دیدمش تصمیم داشت در انتخابات فعال نشود شنیدم که حتی در این ایام تهران هم نبوده، اما به هر حال دوباره بازداشت شد. هنوز اتهامش مشخص نیست. با شنیدن خبر بازداشتش شوکه و از شنیدن انتقالش به بند امنیت نگران شدم. نمی دانم حضور این بار او در بند امنیت به چه معناست؟ می دانم از دوران بازداشت قبلی بسیار رنج دیده است و تحمل شرایط سخت، سلامتی جسمی و روحی او را در معرض خطر قرار می دهد.
فریبای عزیز اولین روز ماه رمضان بازداشت شد. در اولین روز مهمانی مهربان ترین و بخشنده ترین میزبان او مهمان منزلگاهی پر رنج ومیزبانانی بی مهر شد. از خداوند میخواهیم به حرمت روزه دارانش که فریبا نیز از آنان است،به این زن رنج کشیده صبر و آرامش دهد و دامان پر مهرش را در سلول برایش بگستراند و دلش را محکم و پر امید نگاه دارد.
خدایا بپذیر و یاری رسان
