در چند ماه اخیر سه کتاب در باره عشق در خارج از کشور منتشر شده است که نویسندگان آنها، هر یک این موضوع را از نگاهی ویژه مورد نقد و بررسی قرار داده اند. دکتر جواد زمانزاده در کتاب " سیر تکامل عشق و عشق ورزی در جهان" به تاریخ عشق پرداخته، مهدی استعدادی شاد در کتاب "معناهای عشق(خوانشی از متن های فلسفی، عرفانی و ادبی)"، این موضوع را در بُعد فلسفی مورد بررسی قرار داده و اسد سیف در کتاب "عشق در ادبیات داستانی ایران در تبعید"، به بررسی این موضوع در فرهنگ و ادبیات ایران، با اتکا به ادبیات تبعید ایران پرداخته است. کار بررسی هر سه کتاب در چند صفحه دشوار است. من در این نوشته فقط کوشیدهام به طور خلاصه به معرفی این سه کتاب بپردازم.
غریزه جنسی از نیازهای اساسی بشر در طول تاریخ، در همه جوامع بشری بوده که در همه اعصار، بخش وسیعی از ذهن انسان را به خود مشغول داشته است.
از میمون آدمنما تا انسان امروزی، تمدن بشری راه پُر فراز و نشیبی را پشت سر گذاشته است. یکی از بزرگترین مشغلههای ذهنی انسان در این روند، چگونگی رابطه زن و مرد بوده است. پدیده عشق رمانتیک یکی از بزرگترین دستآوردهای انسان در این زمینه است. عشق رمانتیک آغازی دیگر بود در درک انسان از رابطه جنسی که بعدها کمکم تکامل یافت.
غریزه جنسی در آغاز همراه غریزه تولید مثل بود، امری که در همان سالها از همدیگر تفکیک شدند و لذت جنسی در کنار امر تولید مثل، راهی دیگر پیمود.
در نخستین جوامع تفاوت بین زن و مرد چندان برجسته نبود. از زمان پیدایش تمدن، مرد بر زن برتری می یابد و از همین زمان تبعیض آغاز می شود. زن به اقتصاد مرد قوت می بخشد و توقعات جنسی او را برآورده می کند. به روایتی دیگر مورد بهرهبرداری جسمی و جنسی قرار می گیرد. در تمامی این سالها، مذهب از بدو پیدایش خویش تا به امروز به این فکر و به این نگاه کمک کرده و می کند و حامی آن است.
با انقلاب صنعتی و گسترش شهرنشینی، تحول اقتصادی و اجتماعی باعث می شود تا در وضع سنتی حاکم بر زندگی زن نیز تغییری ایجاد گردد. در روند زمان، "آنچه امروز جسم و جان ما را آبیاری می کند، معتقدات و درک و بینش ما از این گذشته تاریخی و نیز تجربیات و آموزشهای فردی ما در محیط و اجتماع زندگیمان می باشد." (زمانزاده- ص۲۲) این گذشته را می توان پذیرفت، چنانچه بسیاری پذیرفتهاند و در حیطه زندگی سنتی، به سلطه مرد بر زن باور دارند. بر این گذشته اما می توان نقادانه نگریست و آن را به نفع امروز درآورد. آلودگیها را عیان کرد و از آن آموخت.
دنیای مدرن تنها خود را در اقتصاد و سیاست و قوانین اجتماعی باز نیافت، مسئله زن نیز همراه این مقولات بخش بزرگی از آن بود. مفاهیم اساسی دنیای مدرن، با توجه به آزادیهای فردی و اجتماعی و با توجه به پذیرش فردیت افراد، نمی تواند به آزادی جسمی و جنسی انسانها بی توجه باشد. در چنین بستری است که موضوع عشق نیز معنای دیگری به خود می گیرد.
کتاب "سیر تکامل عشق و عشقورزی در جهان" (۱)، "داستان هیجانانگیز روابط زن و مرد است در سیر رابطه جنسی (سکس) از میمونهای شبه انسان تا انسان کنونی." (زمانزاده-ص ۹)
نویسنده رابطه بین دو جنس انسان را در دو خط سیر تاریخی و اسطورهای، از ماقبل تاریخ دنبال می کند و به زمان حال می رسد. و در این میان از چگونگی آن در تاریخ اجتماعی ایران می نویسد تا بدینوسیله خواننده بتواند موضوع را در گسترهای وسیعتر بنگرد. از خلقت بشر می نویسد که: "خلقت آدم و حوا، سجده فرشتگان به خداوند، فریب حوا از شیطان و وسوسه کردن آدم به خوردن میوه ممنوعه، هبوط آدم یا سقوط از بهشت و سایر وقایع، نخستین بار در تورات آمده و به ادیان مسیحی و اسلام منتقل شده است." (زمانزاده- ص ۸۲) در دین یهود "ازدواج یک وظیفه مذهبی است که در خارج از آن مرد حق هیچگونه رابطه لذتبخشی را ندارد." همجنسگرایی در این دین مجازات اعدام داشت و توهین به خدا محسوب می شد. "در چنین محیطی پسران در سن پانزدهسالگی و دختران در سنین جوانتر می بایست ازدواج کنند." و ازدواج وظیفهای شرعی به منظور تولید مثل انجام می گرفت. تمتع و لذت جنسی در دین یهود منع شده بود. (زمانزاده- صص ۸۵-۸۲) بسیاری از این قوانین بعدها به دین مسیحی و دین اسلام راه یافت. در هر سه این ادیان زن برای مرد آفریده شده و باید از او اطاعت کند و در خدمتاش باشد.
موقعیت پایینتر زن به نسبت مرد در تاریخ امری عمومی بود. کنفوسیوس می گوید: " در دنیا تنها در دو گروه موجود پست وجود ندارد، یکی اشخاص حقیر و فرومایه و دیگری طایفه زنان". در دعایی از یهودیها آمده است: "فرخنده باد نامت، ای خداوند موجودات، که مرا زن نیافریدی." قدیسی از مسیحیان می گوید: "زن برای مرد و به خاطر همسری مرد خلق شده، بنابراین باید به فرمانهای او گردن نهاده و اطاعت کند." و قرآن می نویسد: "زنان کشتزار شمایند و در هر جای کشت خود می توانید وارد شوید".
در چنین جوی طبیعی است که زن ساحر و جادگر شود، هوسران و کوتهعقل گردد، فریبکار و نیرنگباز شود و...
ادبیات کهن هیچ کشوری به اندازه ادبیات یونان سرشار از داستانها و حماسههای عاشقانه نیست. خدایان اسطورهای یونان مفسران عشق و شهوت و خشم و جنگ بودهاند. آفرینش انسان نیز در این اسطورهها به زمین بر می گردد: آفرودیت، الهه عشق از کف دریا خلق شد، از ازدواج پسر آسمان با زمین.
در اروپا در پی رنسانس، در قرن نوزدهم برای نخستین بار واژه عشق معنا و مفهوم دیگری به خود گرفت و از بار مذهب و اخلاق حاکم آزاد شد. در عصر روشنگری، به دنبال انقلاب صنعتی، خرد و استقلال نیز دگرگون شد. انسان خود را دوباره بازیافت و تعریفی دیگر از خود ارایه داد. آزادی و برابری در حقوق اجتماعی زمزمه تازهای بود که در دیوار سنت رخنه ایجاد کرد و کاخ بزرگ آن را نهایت درهم ریخت. زلزلهای رخ داد که در پی آن زنان در موقعیتی بهتر قرار گرفتند و وارد جامعه شدند. نگاه به عشق، ازدواج و روابط زن و مرد نیز در چنین شرایطی دگرگون شد. و سرانجا در قرن بیستم، با استقلال اقتصادی زن، موقعیت تازهای برای فعالیتهای زنان ایجاد شد. هدف رهایی از سلطه مرد و رسیدن به موقعیتی برابرحقوق با او بود. فمینیسم زاده همین دوران است. "از سوی دیگر علوم و فنون جدید و پیشرفتهای حاصله در پزشکی، صنعت، جامعهشناسی و مردمشناسی موجب شد تا علوم دیگر و از جمله سکس مورد پژوهش و مطالعه علمی قرار گیرد. آمیزش جنسی زن و مرد که همواره مسئلهای بسیار پوشیده و نهانی و در باره آن در صورت لزوم با گوشه و کنایه و با شرم و حیا صحبت می شد، به عنوان مبحثی قابل مطالعه و بررسی و مفید برای تندرستی انسان مطرح گردید...هدف تندرستی جسمی و روحی انسان بود...مهمترین تحول اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم کشف روانشناسی جدید بود که انقلابی در زمینه سکس پدید آورد و آنرا از حالت حیوانی که مذهب بدان اطلاق نموده بود، بیرون آورده و به صورت عمل طبیعی و دارای اهمیت از لحاظ روانی معرفی می کرد." (زمانزاده- صص۲۴۸-۲۴۹)
مشکل زمانزاده در این اثر این است که از منابع اروپایی کمتر استفاده کرده است. همچنین جای خالی توجه کافی به "انقلاب جنسی“ در جهان، در دهه شصت میلادی، در کتاب به چشم می خورد. در انطباق موضوعات در فرهنگ ایران و اسلام نیز نویسنده نتوانسته به اصل اسناد بپردازد و از خروارها متون تاریخی آن را مورد استناد قرار دهد که لازم است و مهمترین.
کتاب زمانزاده در اصل تاریخ عشق است. نگاه به روابط زن و مرد و یا دو همجنس به هم در طول تاریخ. از بینالنهرین گرفته تا یونان و روم، از کشورهای عربی گرفته تا اروپای قرن بیست و یکم.
***
کتاب "معناهای عشق (خوانشی از متنهای فلسفی، عرفانی و ادبی)" (۲) نوشته مهدی استعدادی شاد اثری دیگر است که در زمینه عشق نوشته شده. نویسنده اقرار می کند که "اجزای گفتمان عشق" نوشته رولان بارت محرک اصلی او درنوشتن این کتاب بوده، تحرکی که "به تدریج با تجربههای شخصی تقویت شده و تمایل فردی نگارنده را به سوی شناخت تاریخچه عشق کشیده است." (ص ۱۷) کتاب در شش "دفتر"، در ۲۷۶ صفحه تهیه شده.
بارت در کتاب خویش تأکید دارد که امروز "گفتمان عشق در نهایت انزوا به سر می برد." با اینکه همه آن را به خدمت می گیرند اما "برای حضور مستقل چنین گفتمانی کسی پا پیش نمی گذارد."استعدادی شاد خود بر این باور است که "از منظر رابطه عین و ذهن (ابژه و سوژه) موضوع عشق ارجمندترین یا به عبارت دیگر والاترین موضوع است." او در آغاز کتاب هراس خویش را این نکته پنهان نمی کند که مبادا به دام کلیشه گرفتار آید و راه و رسم پیشینیان را در تعریف این موضوع پی گیرد. استعدادی شاد در این اثر می کوشد تا با عبور از هر گونه کلیشه مرسوم، در تلاش خویش به شناخت آن تجربه عمومی که عشق باشد، برسد.
استعدادی شاد از ادبیات معاصر ایران آغاز می کند، از "شب هول" شهدادی و "بره گمشده راعی“ گلشیری می نویسد تا به انقلاب برسد. به آنجا که به قول شاملو: "و عشق را/ کنار تیرک راه بند، تازیانه می زنند" و به دوران ملال و درد برسد که"عشق را در پستوی خانه نهان باید کرد".
عشق در همه این آثار رنگ و بوی سیاسی دارد و به خدمت سیاست به کار گرفته شده است تا فضای تیره و تار حاکم بر کشور ترسیم گردد. به نظر نویسنده، "کشف شخصیت زن در شعر مدرن فارسی، آنهم به صورت شهروندی صاحب حقوق برابر و مسئولیتهای مشترک، با شعر شاملو اتفاق می افتد."
جنسیت در فرهنگ ما، وحشت با خود به همراه می آورد. امر جنسی در فرهنگ ما به گناه آغشته است. احساس جنسی که در انسان سر برکشد، بر نیروهای معنوی فایق می آید و عقل را ضایع می کند. انزجار از کامجویی حاصل اقتدار حکومتی است که می کوشد بدن انسان و تمایلات او را به اختیار خویش درآورد. انسان جامعه سنتی در ترس و وحشت، در تناقض به میل ارضای جنسی می نگرد. او کام می جوید، بی آنکه کامروا گردد.
توجه به جسمیت در شعر فارسی را نویسنده با تکیه بر روند شعر در آثاری چون "ویس و رامین" فخرالدین اسعد گرگانی، "لیلی و مجنون" نظامی، "سلامان و ابسال" ابن سینا، با توجه به تحقیقاتی که محمد مختاری و دیگران در این چند ساله اخیر به عمل آوردهاند، پی می گیرد تا به شعر امروز ایران برسد. به نظر محمد مختاری "شاعر رمانتیک به خاطر تحمیلات ایدئولوژی نتوانسته به رابطه عاشقانه همچون بدیهی ترین مسئلهی انسان بپردازد." (ص ۸۸)
استعدادی شاد پس از آن به کامجویی مردانه نهفته در ادیان یهودی و مسیحی و اسلام می رسد که "بر اساس نظامی تبعیضگرا بنا شده و یکسویه است. آنهم با پیششرط حذف سهم زن از حق عشق. ادیان یاد شده مومنان خویش را که در واقع مردان هستند، از کامجویی منع نمی کنند. آن را فقط به رعایت هنجارهای خود فرا می خوانند تا از پس کنترل سیاهی لشگریان خود برآیند. سیاهی لشگری که از زنان تشکیل شده است." (استعدادی شاد- ص ۱۰۷)
در چنین بستری نویسنده آنگاه به یونان باستان می رسد تا فلسفه آن کشور را در "مفهومسازی برای عشق" بررسی کند. از الگوهای سهگانه عشقورزی یعنی دو جنس مخالف با هم، و همجنس با همجنس خود، یاد می کند. در الگوی اول "تن در مرکز توجه قرار دارد. "این الگو برای ارضای احساسات و نیازهای آدمی، دست فعالیت را باز می گذارد. الگوی دوم، اخلاق را ناظر بر رفتار تن می خواهد و با اعلام هنجارهایی برای آدمی، قانونگذاری می کند. الگوی سوم، اما تن را از معادله عشق حذف می کند و در سلطنت ذهنیت و جولان روح انتزاعطلب جایی برای آن باقی نمی گذارد". (ص ۱۱۱) نویسنده در این فصل، بی آنکه تعریف و منظور خویش از الگو را روشنتر و دقیقتر کند و یادآور شود که در الگوی دوم و سوم کدام همجنسی را با کدام همجنس در نظر دارد، عنوان می کند که در "الگوی اولی، لذت و در الگوی دوم، مسئله مهار خود و در الگوی سومی بیزاری از عالم فانی و آدم حضور مؤثر دارند." (ص ۱۱۱)
در تفسیر این الگوهاست که نویسنده از رساله "ضیافت" افلاتون شروع می کند و پس از آن با گذر از اندیشههای ایپکور و توجه به شعرهای اوید به رساله عشق فلاطین (پلوتن) می رسد، و در اصل نیز صد صفحه اول کتاب زمینهچینی و یا مقدمه این آغاز باید باشد که قرار است به معناهای فلسفی عشق بپردازد.
استعدادی شاد با برسی فلسفه عشق در دفتر پنجم به "فراز و نشیبهای عشق در ذهنیت عرفانی“ می رسد تا به پرسش بی پاسخ عارفان در باره عشق بپردازد که ادبیات ما سراسر عرفان است و شعر عارفانه.
در آخرین بخش کتاب که دفتر ششم باشد، نویسنده دوباره به "عشق در شعر مدرن و نثر معاصر ما می رسد تا بدینسان کتاب خویش را به پایان برساند که این خود پایان یک آغاز است.
مشکل بزرگ استعدادی شاد در این اثر، شاخ و بال دادنهای اضافی به موضوع است که گاه به پریشانگویی می ماند. ای کاش چنین اضافاتی از کتاب حذف می شد و در اصل بیشتر به موضوع می پرداخت و به "تیتر" هر فصل خود را محدود کرد. از هر دری نوشتن اگرچه معلومات بیشتری در اختیار خواننده می گذارد که شاید این خود علتی باشد در کشش برای ادامه خواندن، اما سوی دیگر آن به شکلی رواج فرهنگ شفاهی (گویشی نوشتن) است در کتابت.
کتاب استعدادی شاد را می توان ادامه کتاب زمانزاده دانست که در عرصه فلسفه گسترش یافته است. نویسنده در این اثر حتا آنجا که به شعر و یا داستان روی می آورد، می کوشد هستی انسان ایرانی را بکاود و به چگونه بودن و چیستی زندگی او نزدیک شود.
***
"عشق در ادبیات داستانی ایران در تبعید" (۳) اثر اسد سیف نیزی اثری است در همین راستا. نویسنده جهت بررسی همه جانبه موضوع عشق در ادبیات داستانی ایران در تبعید، لازم دیده به زمانی عقبتر برگردد و نگاه ایرانیان پیشین را در ادبیات کلاسیک ایران دنبال کند. از "اوستا" و "بندهش" شروع می کند، به آفرینش انسان در ایران باستان می پردازد، به ادبیات پارتی و اثر درخشان به جا مانده از آن دوران، ویس و رامین می پردازد. در هزار و یک شب، خسرو و شیرین، لیلی و مجنون، داستانهای شاهنامه موضوع را دنبال می کند تا نتیجه گیرد که: "در ادبیات کهن ایران بر خلاف ادبیات مغرب زمین، در باره مسائل جنسی به صراحت سخن گفته شده است...اینکه از چه زمان در جامعه ما بازگویی رفتار جنسی به تابو بدل شده، معلوم نیست...به نظر می رسد، تمایلات جنسی انسان آنگاه به حجاب و مهار کشیده شد که مشروعیت زناشویی به عنوان امری مقدس پذیرفته شد. از این پس امر خانواده سکسوآلیته را در اختیار خویش گرفت." (ص۴۷)
در ادامه مطلب اسد سیف به رابطه قدرت و جنسیت می پردازد. "دیکتاتورها و مستبدها برای مهار سکس و یا بهرهبرداری از آن، ابتدا آن را در زبان به انقیاد کشیدند، گردش آزادانه آن را در گفتار محدود کردند و اندک اندک عرصه زبان را از وجود آن زدودند. واژهها و اصطلاحات مربوط به آن، همه آنهایی را که برای بیان لازم بود، ممنوع کردند. نتیجه آنکه: سکس مترادف شد با هراس و حجب و حیا. چنین سانسوری سکوتی تحمیلی را خود به همراه آورد که نمونهای از عواقب آن را در کشور خود هم اکنون می بینیم...آگاهی جنسی نقش عمدهای در رهایی جنسی دارد. شالوده عشق بر آزادی استوار است." (صص۲۶-۲۵)
در فصل اسلام و جنسیت نویسنده به بررسی موضوع عشق در قرآن می پردازد که تأثیری شگرف در ادبیات ایران پس از اسلام به جای گذاشت. اسد سیف پس از پرداختن به موضوع، آن را در ادبیات عارفانه دنبال می کند.، به ادبیات مشروطه می رسد که قرار بود رهایی باشد و در تجدد بشکفد.
صد صفحه ابتدای کتاب اسد سیف در اصل مقدمهای است که پیشزمینههای نگاه ایرانی را به عشق در طول تاریخ روشن می کند. نویسنده پس از آن به بررسی این مقوله در ادبیات داستانی ایران در تبعید می پردازد و سرانجام به این نتیجه می رسد که اگر چه گامهایی مثبت در تغییر نگاه و کشف عرصههای دیگر در این آثار به چشم می خورد اما نگاه غالب، نگاهی است که از گذشته بر تاریخ و فرهنگ و ادبیات ما سنگینی می کند. و در واقع "عشق مفهومی ثابت است که در این آثار تکرار می شود."
علت این امر را نویسنده در عدم تغییر درون انسان ایرانی، عدم توانایی تاریخی و شناخت جنسیت و رابطه جنسی در دنیای مدرن می داند. "بیرون ما که فرهنگ و تمدن ماست و بخش آگاه زندگی ما، درون سرکوفته و شیطانی ما را نمایندگی می کند. رفتار ما در عرصههای گوناگون زندگی اجتماعی نمی تواند بیرون از این روند چهره بنمایاند. عشق در فرهنگ ما نیز اسیر همین دیدگاه است. تا این بینش به نقد کشیده نشود، و ما توانایی لازم بر دیدن و نقد آن نداشته باشیم، نمی توانیم در رابطه خویش با دیگری تعادل ایجاد کنیم." (ص ۲۵۳)
جنبه دیگری را که نویسنده به خوبی به آن پرداخته، رابطه جنسیت و قدرت است. او به درستی می نویسد که "جنسیت را می توان از منظر قدرت نیز بررسید. آن کس که نتواند سلطه خویش بر جسم خویش اعمال دارد و نیروی انرژی و لذت جنسی را در خود سامان بخشد، اسیر قدرت حاکم می شود و دولت حاکم، احکام خویش بر او و جسم او اعمال می کند." (ص ۲۵۷)
اسد سیف ماهیت روانشناختی و زیستشناختی این موضوع را از نظر دور نمی دارد و آن را به عنوان یک فرآیند تاریخی- اجتماعی تحلیل می کند. و در کنار تلقی زبانی از جنسیت به تبارشناسی قدرت و دورههای گفتمان جنسی نیز می پردازد و در این راه از عقاید متفکرینی چون فوکو و ویلهلم رایش بهره می جوید.
نویسنده در پایان، با تکیه بر آثار بررسی شده، این پرسش را مطرح می کند که "آیا می توان چیزی به نام عشق در ادبیات داستانی ایران، به طور کلی، و در ادبیات داستانی ایران در تبعید، به طور اخص، یافت؟" اگر به معیارهای که او خود در طول بررسی طرح کرده و روند این مقوله را از ایران باستان تا اسلام و جهان معاصر و به موازات آن، تطبیق موضوع با جهان پیرامون ما از سالهای نخست تا دوران وسطا و عصر روشنگری و سرانجام قرن حاضر پی گرفته، باید بگوئیم که ما هنوز در فرهنگ خویش گامهای نخستین را در شناخت خویش و فردیت خود بر می دارم و پا در راه شناخت جهان گذاشتهایم که هنوز راه درازی در پیش داریم.
کار سترگی که اسد سیف به خوبی از پس آن برآمده، گام نهادن در ادبیات تطبیقی است. او هر جا که لازم دانسته، موضوع را در ادبیات ایران باستان و جهان نیز پی گرفته، که این خود در جذابیتر شدن موضوع برای خواننده کمک بزرگی است. او روان و آسان نوشته. با پایان هر هر بحث، وارد بحث دیگر شده، موضوع را تا حد امکان شکافته و این خود باعث می شود تا خواننده بی هیچ خستگی، با لذت کتاب را به پایان ببرد. ضغف بزرگ این اثر اما در خلاصه کردن مفاهیمی است که در ابتدای کتاب به آن پرداخته. با توجه به اینکه چنین مسائلی تا کنون کمتر مورد بحث قرار گرفته است، بهتر این می بود که مفصلتر به آن پرداخته می شد.
مشخصه هر سه کتاب در مقوله تطبیقی آن قابل توجه است. زمانزاده به تاریخ تطبیقی، استعدادی شاد به فلسفه تطبیقی و اسد سیف به ادبیات تطبیقی در بررسی خویش عنایت داشتهاند. می توان انتظار داشت که با این آغاز می توان چشم به راه آثار ارزنده دیگری نیز از این نویسندگان و یا دیگر نویسندگان تبعیدی بود. این سه اثر آغازی هستند خوش برای راههای دشوار و پُر پیچ و خم شناخت ما از خویش و جهان پیرامون.
خواندن این آثار به همه آنانی که به دنبال اثری خواندنی در این عرصه هستند، توصیه می شود.
_______________________
۱ - دکتر جوادزمانزاده با همکاری محمود ايزدی، سير تکامل عشق و عشقورزی در جهان، چاپ آمريکا، ناشر؟
۲ - مهدی استعدادی شاد، معناهای عشق (خوانشی از متنهای فلسفی، عرفانی و ادبی)، چاپ نخست: بهار ۲۰۰۸، انتشارات آرش، سوئد
۳ - اسد سيف، عشق در ادبيات داستانی ايران در تبعيد، انتشارات فروغ، آلمان- کلن، زمستان ۲۰۰۸
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد