logo





آن که...

چهار شنبه ۲۲ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۲ ژوين ۲۰۱۳

رضا بی شتاب

reza-bishetab.jpg
گرچه بهار آمده اما دلِ ما شاد نیست
خانه گرفتارِ بلا گشته وُ آزاد نیست
سیلِ سیه کاره شب وُ روز به ویرانگری
آه که یک قریه ازین ملغمه آباد نیست
هر طرف وُ گوشۀ این خاک بسی شیون ست
سینۀ تنگ آمده می سوزد وُ فریاد نیست
آن که گهی گرگ وُ شبان ست درین رهگذر
میشِ مُدام ست وُ مگویید که شیاد نیست
قصۀ قصاب دروغ ست وُ قَسَم باطل ست
در نظرِ اهلِ جهان جانی وُ جلاد نیست
آن که فروشد تبر وُ تیر به بازارِ سود
فوت وُ فنِ سفرۀ گسردۀ صیاد نیست
آن که شده شِحنۀ آفاق درین صحنه نیز
کیسه بُر وُ کیسه کِشِ سارق وُ قوّاد نیست
آن که کُنَد موعظه وُ پند به مردم دَهَد
دزدِ فرومایه وُ بی مایه وُ فرجاد نیست
قافله را هست رفیقِ رهِ هر منزلی
عابدِ این معرکه با دزد که همزاد نیست
آن که جهان سوخته می خواهد وُ بی حاصلی
مظلمه اش عدلِ خدا داده وُ بیداد نیست
آن که به یک معجزه این خاک گلستان کُنَد
معجزه اش داورِ ما، باورِ ما باد نیست
زهرۀ آن نیست که گُل ناله برآرد دمی
هر خس وُ خاشاک مگویید که شمشاد نیست
از چه شباویز پریشان شد وُ آواره شد؟
پرسشِ بی پاسخِ ما آتشِ پولاد نیست
سرزنشِ دستۀ اوباش مکن، مُنکرا
حافظۀ مُرده ما را که عمل یاد نیست
آن چه به تاریخ خورَد خطِ خطا، عاشقی ست
فلسفۀ سفسطه وُ مغلطه بنیاد نیست
باز مگوییم که در مسلخِ هر شعبده
بازیِ جان دادنِ آزادیِ ما، داد نیست

ـــــــــــ
قوّاد = بد کار
فرجاد = فاضل
2013 / 6 / 12

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد