logo





فتنه از عمامه خیزد نی زخم
ماهی از سر گندد نی ز دُ م

يکشنبه ۲۹ ارديبهشت ۱۳۹۲ - ۱۹ مه ۲۰۱۳

حسن نادری

یازدهمین" انتخابات ریاست جمهوری" در نظام جمهوری اسلامی ایران!

یازدهمین" انتخابات ریاست جمهوری" در نظام جمهوری اسلامی ایران!
یکی از اصول مهم دموکراسی فراهم آوردن امکان منطقی فرصت برای هر شهروند در دستیابی به اهرمهای ا جرائی و حقوقی و قضائیه و اداری در حاکمیت ملی میباشد. بقول ابراهام لینکلن، رئیس جمهوری آمریکا(شانزدهمین رئیس جمهور 1860)، "حاکمیت مردم ،توسط مردم و برای مردم".
در آستانه این "انتخابات" بار دیگر معضلات نظام با آنچه که از ابتدای انقلاب بر سر دوراهی تدوین جمهوریت و اسلامیت بود آشکارتر و بطریق اولی در صفوف اپوزیسیون و درون هر اپوزیسیون(ها) در برخورد با این نمایش به چالش کشیده میشوند. این تباهی دوره ای نه تنها تا کنون مشکلات عدیده نظام در درون و برون کشور را کاهش نداد،بلکه بیش از دوره های پیشین بحرانهای عمومی نظام تشدیدشدند. اپوزیسیون(ها) هم ازاین خسارات جانبی مصون نبوده و تفرقه و ندانم کاری بر آن سایه تاریکی انداخته و اعتماد مردم را کم و بیش از دست داده است. در هر دوره"فضای باز" کوتاه مدت به "فضای امنیتی" بلند مدت فراروئید و هر بار شکاف دولت ـ ملت عمیقتر شد. جامعه مدنی با کندی گسترش و دایره قدرت سیاسی حاکم تنگتر ومستبدتر میشود.
بدون شک تا 24 خرداد 1392، رسانه های کشوری،اپوزیسیون و بین المللی فرایند "اتخابات" را رصد کرده وهر که از ظن خود بر ضرورت شرکت یا عدم شرکت در انتخابات قلم فرسائی خواهند کرد. اما آنچه که از فردای نتایج انتخابات باید در انتظار نشست، همانا برآمد فاز جدی مناقشات پایان ناپذیر دایره قدرت مافیائی و تبهکارانه نظام مطلقه ولایت فقیه میباشد.
و فزون بر آن با استناد قرار دادن به گوشه ای از گفته ها و ارقام ارائه شده از زبان یک اصلاحگر نظام ،میتوان به دلایل و نگرانیهای کاندیداها پی برد که بحران همه جانبه کشورمان را فرا گرفته است. آمار زیر را من در مقاله ای که در سال 1388 بمناسبت دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری از آقای جلائی پور در دانشگاه گیلان ابراز داشت،بر گرفته بودم: "در این سی سال انقلاب معنوی اسلامی، مدل دروغ رسمی در سطح بالای حکومتی به یک چیز عادی تبدیل شد؛ 78 در صد مردم بهم اعتماد ندارند؛ده میلیون نفر در ارتباط با معتادین درگیر هستند(3 میلیون معتاد اعلام شده ودرگیر شدن نهادها وخانواده ها)؛9 میلیون نفر در زیر خط فقر قرار دارند؛30 در صد قتلها در ارتباط با قتلهای خانوادگی صورت میگیرد؛رشد افسردگی در بین مردم نگران کننده است؛11 میلیون نفر دارای پرونده قضائی هستند؛26 درصد تورم(تا 36 در صد به روایت ملموس)؛بیکاری زیاد است...." اکنون بعد از چهار سال این آمارهای منفی به نفع عموم مردم کشورمان کاهش یافتند یا بر عکس افزایش بیکاری،تورم، نا امیدی از زندگی،طلاق.... تحریمها و انزوای بیشتر کشور؟
آیا این شاخصهای اقتصادی و اجتماعی نشان از بحران جامعه آنومی ای که دورکهایم تئوری خود را بر آن اساس طرح نموده است ،ندارد که میگوید: "هر گاه افراد یک جامعه که تا کنون رفتار خودرا بر پایه قواعد اجتماعی ای تنظیم میکردند که آنرا راهنمای عمل خود میدانستند واینک این قواعد دیگر کارائی خود را از دست داده و یا در شرف احتضارند. این قواعد بواسطه دگرگونیهای اجتماعی و ساختاری به روز نشده و موجب اختلال در افراد و ناهنجاریهای جامعه میشوند".
راستی منشاء این بحران چیست و کیست؟
سید علی خامنه ای در روز چهارشنبه 25 اردیبهشت 1392 در جمع اقشار مردم در خصوص انتخابات و بویژه به جوانان تاکید کرد: "در این انتخابات یک نفر با رأی ملت، مدت 4 سال بر سرنوشت و مسائل عمده کشور حاکم می‌شود اما برخی تصمیمات و کارهای خوب یا غیرخوب این فرد، می‌تواند حتی در 40 سال آینده بر کشور تأثیرگذار باشد و این واقعیت، نشان می‌دهد که انتخابات ریاست جمهوری، چقدر مهم است".. . او افزود:"گاه برخی برای جلب آرا، شعارهایی خارج از حدود اختیارات رئیس‌جمهور و امکانات کشور مطرح می‌کنند، اما مردم با هوشمندی دنبال کسانی هستند که شعارهای مبتنی بر واقعیات می‌دهند و برای حل مشکلات و فوریت‌ها، روش‌هایی متناسب با سازوکار کشور را پی می‌گیرند". از خامنه ای بپرسید شما که در آستانه دو دور انتخابات گذشته برنامه احمدی نژاد را که نزدیک به نظرات خودتان میدیدید حالا اوبا 2*4=8 در راس دولت چند سال کشور را به عقب کشاند و آیا شما و باندهای نظامی و امنیتی مسلط بر قدرت در جنایات و مشکلات حاصل از سیاستهای شما بر کشورمان ایران مسئول هستید یا نه؟
نامزدهای ریاست جمهوری
بنابرگزارشات تاکنون بیش از 468 نفر از کفن پوش، کلاه مخملی،دمپائی پوش گرفته که مورد تفنن کوچه و بازار هستند تا سردمداران و خادمان نظام ارتجاعی در دقایق نود خود را برای "نجات کشور" تاراج شده ثبت نام کردند.
طنز روزگار اما اینست که سه کاندیدای نامحتمل، هاشمی رفسنجانی،مشائی و سعید جلیلی در ساعات پایانی خود را به ستاد ثبت نام انتخاباتی رساندند. رسانه های مُجاز و مجازی هریک به چگونگی تصمیم سازی در ورود آنها خبر دادند.
آقای هاشمی رفسنجانی که ورود خود به انتخابات را مشروط به موافقت"رهبر" میدانست در یک نمایش تلفنی در ساعت 17 و15 دقیقه با گفتن بسم الله به حرکت افتاد و بمحض رسیدن به محل ثبت نام با استقبال و شور و شوق" خودش"مردم حاضر روبروشد.آیا او موافقت مستقیم"رهبر" و یا نماینده ی موثر از بیت "رهبر" را کسب کرد یا با اقدام خود "رهبر" را در مقابل انجام عمل خود قرار داد. در هر حال بازی کلید خورد.
رحیم مشائی ـ احمدی نژاد و باند همرا از سه ساعت پیش در وزارت کشور بودند و بمحض اینکه از حضور رفسنجانی مطلع شدند،وزارت کشور را ترک و خودرا برای کاندیداتوری مشائی به محل ثبت نام رساندند.
سعید جلیلی،فرستاده بیت خامنه ای هم در همان اطراف پَرسه میزد و با شنیدن خبر ثبت نام دو جریان "فتنه" و انحرافی" سراسیمه خود را به محل ثبت کاندیداتوری رساند.
من فکر میکنم این ماجرای چگونگی ثبت نام میتواند سوژه خوبی برای یک فیلم انیموشین موش و گربه باشد.
اعلام کاندیداتوری آقای هاشمی رفسنجانی هم برای طیفی از مفسرین همیشه در صحنه در قالب اپوزیسیون و پوزیسیون نظام فرصتی بوجود آورد تا بار دیگر از زررادخانه "علم سیاسی" خود به توجیح و دلایل حمایت از این "منجی" بنشینند. این طیف پیش از این با ارسال نامه از خاتمی خواستند تا برای نجات کشور آستین بالا زند.اما خاتمی بمیدان نیامد. او اما از دو هفته قبل از اعلام کاندیداتوری رفسنجانی،اعلام کرده بود که رفسنحانی میآید.
اصلاح گرایان نظام هم که پیشتر با اعلام برائت از اصلاح طلبان زرد وعدم حضور رهبران جنبش سبز،انتخابات پیش روی را مهندسی ارزیابی کرده و شرکت خود را مشروط اعلام نموده بودند. اینک با ورود هاشمی رفسنجانی و حمایت ازاو،همه چیز عوض شد: عدم درخواست آزادی آقایان موسوی و کروبی و خانم رهنورد، تقلیل یافتن مهندسی انتخابات، به فراموش سپردن سهوی ازمحاسن انتخابات آزاد،سالم و رقابتی، پذیرش برگزاری انتخابات از طرف حاکمیت و نادیده گرفتن حبس و آوارگی و شهدای جنبش اعتراضی در جریان کودتای انتخاباتی1388.
انگیزهای مشترک همه نامزدهای ریاست جمهوری: حل مشکلات داخلی و خارجی کشور از طریق گرم کردن تنور انتخابات،به پای صندوق رای کشاندن بیش از 40 میلیون برای نشان دادن اقتدار و مشروعیت نظام در چالشهای بین المللی. اما چه کسی است نداند که همه ناملایمات تحمیل شده بر ملت و کشورمان همانا از ساختارسیاسی و ایدئولوژیکی نظام به رهبری ولی مطلقه فقیه سرچشمه میگیرد.
خامنه ای در یک سخنرانی قبل از انتخابات فاجعه آمیز 88 گفت: «امروز وقتی رئیس جمهور یا مسئول ارشدی از دولت به خارج از كشور می‌رود، من نگرانی ندارم اما قبلا نگران بودم كه مسئولان در خارج از كشور می‌خواهند چه بگویند؟». خامنه ای احمدی‌نژاد را نزدیک‌ترین رئیس دولت به خود معرفی کرد. عليرضا اسلاميان عضو جامعه مدرسين حوزه علميه قم در گفتگویی که متن آن ۱۵ خرداد ۸۹ توسط خبرگزاری فارس منتشر شد می‌گوید، خامنه‌ای در دیدار با اعضای این جامعه در مورد علت حمایت‌های ویژه‌ی خود از دولت احمدی‌نژاد گفته است: «این دولت با دولت‌های گذشته تفاوت دارد و فرق اساسی در این است كه تلاش نمی‌كند حاكمیت دوگانه درست كند".
اما از سال 90 به بعد با برکنارگذاشتن مصلحی، وزیر اطلاعات دست نشانده خامنه ای، ابداع "انحراف"برای انحراف کردن افکار عمومی از معضلات اجتماعی و اقتصادی از طریق رسانه های نظام و زررادخانه ذوب در ولایت به فرهنگ لغات سیاسی افزوده شد.
اما چه کسانی در صدد مصونیت و مبراء کردن نقش خامنه ای و مشاورینش دربحرانی کردن کشور میباشند. آقای علی اکبر ولایتی، عضو ائتلاف سه نفره اصولگرایان روز پنج‌شنبه (۲۲ فروردین/ ۱۱ آوریل) و مشاور خامنه ای در سیاست جارجی، ضمن اعتراف به تاثیر تحریم‌ها در وضعیت بحرانی اقتصاد کشور، تلویحا دولت را مسئول این وضعیت معرفی کرد: «با تدبیر می‌توانستیم بسیاری از این تحریم‌ها را بر کشور تحمیل نکینم .علی اکبر ولایتی به رغم اظهارات جدیدش روز یکشنبه (۱۸ فروردین/ ۷ آوریل) در یک نشست خبری گفت که توقف غنی‌سازی اورانیوم در دوران ریاست جمهوری محمد خاتمی و از سرگیری این فعالیت‌ها در دوران احمدی‌نژاد نه تنها با تایید خامنه‌ای که "تدبیر" او بوده است. این در حالیست که از مدتی پیش انتقادها به سیاست خارجی "تنش‌آفرین" و "نامتعادل" دولت محمود احمدی‌نژاد افزایش یافته و تمام گناه تشدید تحریم‌ها به پای او نوشته می‌شود. این انتقادها گرچه بی‌مبنا به نظر نمی‌رسد،اما طراح دیپلماسی "بهترین دفاع حمله است" را خامنه ای و مشاورینش تدوین و بلندگو را به دست احمدی نژاد دادند.بنابراین نادیده گرفتن نقش خامنه‌ای در تصمیم‌گیری‌های کلیدی، به ویژه در عرصه سیاستهای کلان و تنش زائی درروابط بین المللی یک خلط بحث است.
اشاره آقای علی اکبر ولایتی در باره سعید جلیلی مهره وفادار به انقلاب و "جهادی" برگزیده خامنه ای هم قابل تامل است که میگوید: در روابط بین‌المللی و مذاکره با طرف‌های خارجی "باید هر کسی را در جای خودش گذاشت" و "نباید کارهای بزرگ را به دست آدم‌های کوچک سپرد و همچنین کارهای کوچک را به دست انسان‌های قدرتمند واگذار کرد". بسیاری از منتقدان توان و تجربه جلیلی برای پیشبرد موثر گفتگوهای هسته‌ای را ناکافی می‌دانند. با این حال پوشیده نیست که انتصاب چنین فردی و تعیین خطوط کلی سیاست‌های هسته‌ای ایران توسط رهبر جمهوری اسلامی، علی خامنه‌ای انجام می‌شود.
باند احمدی نژاد ـ مشائی
آقای مصطفی اعتزالی در تجزیه و تحلیل روابط و سوابق احمدی نژاد و اصولگرایان و در باره ریشه های اجتماعی و نگرانیهای اصولگرایان و از شرکای دیروزی احمدی نژاد، مطلبی مهمی را در سایت "آفتاب" منتشر داد که قابل تامل میباشد. میتوان به وحدت کلمه این نیروها دریغما بردن کشور و تفرقه آنها را در سهم خواهی قدرت پی برد.
مصطفی اعتزالی میگوید : "این روزها، اصولگرایان سخت نگران آکسیون های انتخاباتی "جریان انحرافی"اند. جملاتی که اخیراً درباره سیاست تهاجمی احمدی نژاد در ماههای آخر ریاست جمهوری اش، به اسفندیار رحیم مشایی نسبت داده شد، اگر چه از سوی دفتر مشایی تکذیب شد ولی چیزی از نگرانی اصولگرایان کم نکرده است. دلایل نگرانی اصولگرایان از خواب هایی که احمدی نژاد و مشایی برای انتخابات ریاست جمهوری دیده اند، موضوع قابل تاملی است که در این یادداشت به آن می پردازیم.
 نخستین دلیل نگرانی اصولگرایان، دلیلی ذاتاً سیاسی است؛ یعنی با کارویژه های ذاتی حکومت سر و کار دارد. هیچ جریان صاحب قدرتی، خواستار بر هم خوردن نظم و امنیت حاکم در سرزمین تحت مدیریت خودش نیست و اصولگرایان نگرانند که احمدی نژاد در انتخابات آینده، از در تقابل با نظام درآید و "فتنه جدید"ی در کشور بر پا شود که فرونشاندن آن با پرداخت هزینه های سنگین برای نظام جمهوری اسلامی همراه باشد. وظیفه اصلی حکومت، تامین نظم و امنیت در جامعه است و هر جریان و ماجرای سیاسی ای که زمینه ساز بی نظمی و ناامنی در کشور شود، در حقیقت چوب لای چرخ حکومت گذاشته و مانع تحقق کارویژه های ذاتی حکومت شده است".  
دلیل دوم نگرانی اصولگرایان، ریشه در روانشناسی احمدی نژاد دارد. اصولگرایان احمدی نژاد را انسانی "متهور" می دانند. در تقسیم بندی ارسطویی از ارزش های اخلاقی، تهور افراط در شجاعت است و جبن تفریط در شجاعت. انسان متهور، انسانی است که از زدن به سیم آخر ابایی ندارد. اگر قبلاً خیلی ها معتقد بودند که احمدی نژاد به دلیل برخورداری از حمایت مراکز اصلی قدرت، در انتخابات سال ۸۸ علیه هاشمی رفسنجانی و ناطق نوری افشاگری کرد، حمله بی مهابای احمدی نژاد به روسای قوای مقننه و قضاییه در این ایام که او دیگر دست بالا را در ساختار قدرت ندارد، نشان داد که احمدی نژاد برای تداوم حضور در قدرت ،حتی بدون آن که مورد حمایت هم باشد ، از هیچ اقدامی فروگذار نخواهد بود. طبیعی است که نگرانی از رقابت و بلکه تقابل با چنین رقیبی، دلهره ای کاملاً عقلانی است. 
سومین دلیل نگرانی اصولگرایان، دلیلی جامعه شناسانه است. در جریان پیروزی انقلاب اسلامی ایران در سال ۵۷، نیروهای اجتماعی گوناگونی نقش آفرین بودند. یکی از این نیروها، اقشار فقیر و فرودستی بودند که بعدها در ادبیات رسمی کشور به "مستضعفین"، "پابرهنه ها" و یا "توده مردم" معروف شدند. 
جهت گیری انقلاب اسلامی، لااقل در دهه نخست انقلاب، به سود تامین منافع و بهبود شرایط زندگی روستاییان و اقشار فقیر شهری بود؛ چرا که آنها همان ولی نعمتان انقلاب بودند. جایگاه ممتاز "پابرهنه ها و کوخ نشینان" در ادبیات بنیانگذار جمهوری اسلامی طبقات فرودست جامعه ایران را به نیروهای اجتماعی ای بدل کرد، که پیوندی استراتژیک با نظام جمهوری اسلامی دارند. اسلام دین پابرهنه ها بود و یک تار موی کوخ نشین ها از همه کاخ نشین ها بیشتر می ارزید. طبقات بالا و طبقه متوسط جدید، اقشار مدرنی بودند که باید جذ ب انقلاب اسلامی می شدند (و بسیاری از اعضای این طبقات نیز در دوره های گوناگون بیش و کم مجذوب انقلاب اسلامی بودند) اما طبقات پایین جامعه ایران، از چشم انداز جامعه شناسی سیاسی، در سه دهه گذشته، مهمترین نیروی اجتماعیِ نظام جمهوری اسلامی قلمداد شده اند. انقلاب اسلامی، انقلابی علیه اشرافیت و غربزدگی تفسیر شد و "توده مردم" ربطی به غربزدگی و اشرافیت اشرافیت نداشتند. غربزدگی ویژگی مشترک بخش عمده ای از طبقه متوسط و طبقات فوقانی بود و اشرافیت نیز، در شکل و شمایل مدرنش، مخصوص لایه هایی از طبقات بالای جامعه . اندک توجهی به فضای سیاسی ایران امروز، به خوبی نشان می دهد که احمدی نژاد در هشت سال گذشته، به مراتب بیش از رقبای اصولگرایش توفیق یافته است که در قامت نماینده سیاسی "مستضعفین و پابرهنه ها" و یا همان "توده های محروم" ظاهر شود. ادعای "رعیت زادگی"، ادعایی ست که از جانب احمدی نژاد پذیرفتنی ست نه از جانب منتقدانی چون علی مطهری و دیگر اصولگرایانی که در یکی دو سال گذشته، با احمدی نژاد در اصطکاک بوده اند.  
بنابراین احمدی نژاد اکنون از موضع نمایندگی مهمترین نیروی اجتماعی جمهوری اسلامی (توده های محروم) سخن می گوید و در قیاس با رقبای سیاسی اش، خود را واجد عمیق ترین پیوند ممکن با پابرهنه ها می داند. هر چند که سیاست های اقتصادی دولت احمدی نژاد در هشت سال گذشته، به افزایش رفاه توده های محروم منجر نشده است و ادعای پیوند با پابرهنه ها، لزوماً نشانه پیوند با آنها نیست. اما اگر چه بسیاری از ناظران و جامعه شناسان سیاسی معتقدند احمدی نژاد توان بسیج حامیان محروم خود را ندارد و اساساً پیوند آنها با احمدی نژاد به گونه ای نیست که حاضر باشند برای او به "میدان اعتراض" گام نهند، ولی اصولگرایان به حق نگرانند که در انتخابات ریاست جمهوری آتی، به جای مواجهه با اقشار ناراضی مدرن، یعنی طبقه متوسط جدید و یا به تعبیر برخی همان غربزده ها، این بار با فرودستان و پابرهنه های ناراضی ای مواجه شوند که تا دیروز نیروی اجتماعی اصولگرایان در رقابت سیاسی با اصلاح طلبان بودند. 
آنچه نگرانی اصولگرایان را در این زمینه تقویت می کند، تبلیغات خود آنها به نفع احمدی نژاد در شش سال نخست ریاست جمهوری اوست. اصولگرایان در پاسخ به انتقادات اصلاح طلبان از احمدی نژاد، خدمات فراوان دولت احمدی نژاد به روستاییان و اقشار آسیب پذیر شهری را به رخ اصلاح طلب می کشیدند و اقدامات فقیرنوازانه احمدی نژاد را نقطه قوت دولت او بر می شمردند؛ نقطه قوتی که از نظر اصولگرایان، دولت خاتمی فاقد آن بود و همین امر دلیل اصلی رویگردانی مردم از اصلاح طلبان در سال ۸۴ و رای آنها به ریاست جمهوری احمدی نژاد بود. 
بدیهی است که پس از آن همه سخنان پرطمطراق درباره "پیوند دولت احمدی نژاد با توده های محروم"، خود اصولگرایان هم نمی توانند از بی اثر بودن این پیوند در "فصل انتخابات" آسوده خاطر باشند. 
دلیل چهارم اصولگرایان، جنبه ایدئولوژیک دارد. نیابت امام زمان از سوی فقیه جامع الشرایط، مهمترین مبنای مشروعیت نظام جمهوری اسلامی است. ولایت فقیه یعنی پذیرش این نیابت. پای بند نظری و عملی به اصل ولایت فقیه، مهمترین ویژگی اصولگرایان است؛ بدین معنا که پیروی اصولگرایان از امام زمان، از کانال نیابت امام زمان محقق می شود. مجموعه سیاسی ای که مدعی پیروی مستقیم از امام زمان باشد، به ویژه اینکه در راس آن فقیه عادل جامع الشرایط هم قرار نداشته باشد، مجموعه ای خارج از اصولگرایی سیاسی شیعی است. اصولگرایان همان گونه که احساس می کنند "جریان انحرافی" در صدد مصادره مهمترین نیروی اجتماعی انقلاب اسلامی (توده های محروم ِ دیندار) است، به وضوح از تلاش "جریان انحرافی" برای مصادره مهم ترین اصل نظری انقلاب اسلامی (نیابت امام زمان) نیز نگرانند.   
بدین ترتیب اصولگرایان به عنوان مجموعه ای از روحانیان و گروههای اقماری نهاد روحانیت در تشیع، در تقابل با احمدی نژاد به این نتیجه رسیده اند که رقیب آنها کسی است که می خواهد مهمترین سرمایه های آنها را مصادره کند (مستضعفین و امام زمان)؛ سرمایه هایی که چندین و چند قرن مهمترین دارایی اجتماعی - دینی روحانیت شیعه بوده اند. هم از این روست که آنها شاید از احمدی نژاد بیش از اصلاح طلبان نیز در هراس باشند".
شکی نیست که در طول تاریخ روحانیت شییع ایران با سوء استفاده از موقعیت شاهان مستبد و بیسوادی و جهل عوام لحظه ای از رویای دستیابی به قدرت بلامنازع دست نکشیدند. بخشی از "روشنفکران" دینی و غیر دینی هم در مقام پراگماتیسمی در برآیند و "شکوفائی" این نظام جهل بر آمدند.
آقای رفسنجانی رئيس مجمع تشخيص مصلحت نظام و منتصب سید علی خامنه ای، در پاسخ به تشكر حاضران از ايشان براي حضور در انتخابات رياست جمهوري، گفت:" حسب وظيفه و انجام تكليف ديني و ملي با توجه به شناختي كه از اوضاع كشور و مسائل و مشكلات داخلي و خارجي دارم وارد اين عرصه شدم. 
اميدوارم اين حضور به شور انتخاباتي و جلب اعتماد و اطمينان بيشتر مردم نسبت به مسئولان و ايجاد رقابتي سالم در انتخابات و حفظ و تحكيم وحدت، انسجام و همدلي مسئولان و مردم كمك كند و ابهت و عظمت حضور مردم در صحنه‌هاي انقلاب را به دشمنان خارجي نظام اسلامي ايران نشان دهد. معتقدم هر دولتي كه بتواند با پشتوانه رأي اكثريت مردم از سلايق و گرايش‌هاي مختلف سياسي داخل خانواده انقلاب اسلامي، زمام امور را در دست گيرد، مي‌تواند با پشتوانه و اعتماد و كمك و ياري همين مردم در حل مشكلات و معضلات كشور موفق‌تر عمل كند و همه مسئولان نيز بايد به چنين دولتي كمك و ياري‌رسان باشند". براساس اطلاعات موثقی که از نقاط کشور می‌رسد، پس از اعلام حضورم در انتخابات، اقشار مختلف مردم و بسیاری از شخصیت‌های حقیقی و حقوقی با درک شرایط داخلی و خارجی، درصدد تشکیل ستادهای خودجوش برای تنظیم برنامه‌ها هستند که با سپاس و قدردانی از حُسن‌نیت‌ها و به منظور اتخاذ شیوه‌ای واحد و مبتنی بر خردجمعی تبلیغاتی و برای جلوگیری از افراط و تفریط‌ها و سوءاستفاده معاندان و مغرضان، لازم است بر مواردی تأکید نمایم: 
همه کسانی که دل در گروی نظام اسلامی ،میراث گرانبهای امام راحل (ره)، و تلاش در جهت حاکمیت عقل و تدبیر بر مسند اجرایی کشور دارند، می‌دانند اعتقاد قلبی من در تمام سالهای مبارزه، پیروزی، تثبیت و تداوم انقلاب اسلامی و مشی مسئولیت‌پذیری‌ام، پرهیز از تخریب رقبا و احترام به همه سلایق است و توهین و تهمت را حرکتی ضدانسانی، غیراسلامی و به دور از فرهنگ و تمدن ایران و مغایر با باورهای دینی و اخلاقی و اندیشه‌های اعتدال علوی می‌دانم و از اهداف مهم اینجانب از عرضه خود، ایجاد همدلی و همکاری قاطبه ملت حول محور نظام اسلامی و سند چشم انداز 20 ساله و مقابله با خطرهای در کمین خارجی و داخلی و اولویت سامان بخشی به معیشت مردم از رهگذر تحقق حماسه سیاسی و اقتصادی موردنظر مقام معظم رهبری است. 
تاکیدم بر اعتدال دینی و علوی برگرفته از آیات فراوان قرآن کریم، از جمله آیات 128 و 129 سوره مبارکه توبه و دستور حضرت‌ علی(ع) به مالک اشتر در توجه به نیازهای مردم است و انشاء‌الله برادران و خواهران اقوام ایرانی، شیعه و اهل سنت و پیروان دیگر ادیان و مذاهب در جغرافیای ایران برای اظهارنظرها و تبلیغات انتخاباتی به آن توجه می‌نمایند". در این بیانیه حداقل به دو مورد تبعیض آمیز را میتوان در اندیشه و برنامه "سردار سازندگی"تبیین کرد: الف از سلايق و گرايش‌هاي مختلف سياسي داخل خانواده انقلاب اسلامي.ب برادران و خواهران اقوام ایرانی، شیعه و اهل سنت و پیروان دیگر ادیان و مذاهب. آیا قانون اساسی جمهوری اسلامی حضور یک رئیس جمهور سنی را می پذیرد؟ آیا در کابینه خود یک وزیر زرتشی یا مسیحی ویهودی را با داشتن کاردانی بالا و معتبر انتخاب خواهید کرد؟ آیا در این نظام یک خواهر ایرانی دارای حقوق برابر با یک برادر ایرانی است؟
آیا این همان رفسنجانی ای نیست که بعد از پایان جنگ ویرانگر ایران ـ عراق، تصمیم گرفت سپاه را وارد حوزة اقتصادی کند. این نیرو امروز به هیولائی مبدل شد که درامور بین المللی و امور داخلی در زمینه ها اقتصادی،سیاسی و فرهنگی.. حرف آخر را در ارتباط تنگاتنگ با "رهبر" و بلوک قدرت خامنه ای ـ نظامی و امنیتی میزند.
خامنه ای اما با محاسبات خود از ابتدای دور دو ریاست جمهوری خاتمی، شروع به تصفیه سرداران رده اول نزدیک به رفسنجانی نمود. او با نامیدن فرماندهان تازه به دوران رسیده آغاز روند منزوی سازی و رهائی از وامداری به رفسنجانی را به اجرا گذاشت. رفسنجانی هم در تمام مدت روند انزوا سازی خود در خفا به روی نظامیان به بازنشسته فرستاده شده حساب بازنموده و مینماید.
ستادهای "خود جوش" در جامعه سیال و توده وار و در غیاب احزاب در حمایت از هاشمی تشکیل شدند.یکی از آنها در شهر ساری است.الفاظ و ادبیات بکار گرفته شده نماد فرصت طلبی و حامی پروری را به وضوح نشان میدهد.به گزارش ایلنا از ساری، رئیس ستاد انتخاباتی آیت ا... هاشمی رفسنجانی در مازندران با بیان اینکه خوشبختانه در شرایطی ما انتخابات یازدهمین دوره ریاست جمهوری را برگزار می‌کنیم که گفتمان اصلاحات در جامعه نهادینه شده، افزود: منظور از گفتمان اصلاحات، اصلاحات در مقابل اصولگرایی نیست بلکه منظور براین است که مردم باور کرده‌اند که تنها راه اعمال حاکمیت و تعیین سرنوشت حضور در انتخابات وطی مسیر اصلاحات است.کشاورزیان تصریح نمود: امروز دوستان اصولگرای ما بنوعی اصلاح طلب هستند و دوستان اصلاح طلب هم که به اصول و ارزش‌های نظام پایبند هستند نیز اصولگرا می‌باشند. او افزود: با اشاره به اینکه بالای 50 میلیون نفر در کشور واجد شرایط در کشور داریم، باید انتظار داشته باشیم که انتخابات یازدهمین دوره ریاست جمهوری پرشورتر از انتخابات قبلی باشد. وی افزود: چهره هاشمی رفسنجانی یک چهره فراجناحی است و چهره‌هایی مانند ایشان نمی‌تواند جناحی باشد".
  اما واقعا آقای رفسنجانی قادر به پیاده کردن "برنامه" خود خواهد بود؟ اگر آری پس استدلال آقای خاتمی از نیامدن به میدان کاندیداتوری یا درست است و یا اینکه حرفش در حمایت همه جانیه از رفسنجانی اغفال افکار عمومی است. او در یک مصاحبه با سایت شرق قبل از اعلام کاندیداتور رفسنجانی گفت: به سه دلیل نامزد انتخابات نخواهد شد:۱-ساختار کشور اجازه و امکان پیگیری مطالبات جریان اصلاحات را نمی دهد و این در حالی است که فضای کنونی بهتر از دوم خرداد ۷۶ نیست . آن زمان نشد کار چندانی کرد حالا که جای خود دارد. 2- موضوع رد صلاحیت من هم جدی است. ۳- بر فرض تایید صلاحیت از کجا معلوم که با اقبال عمومی مواجه شویم و رای بیاوریم؟
آقای خاتمی به درستی از موانع نام برد. اما آنچه که برای ایشان با اهمیت تر از مصالح کشور و ایران و ایرانیان است، همانا اوجب واجبات بودن در خفظ نظام است. زیرا ایشان در مقابل سئوال دانشجویان در کرمانشاه که خیلی شعار دادیم که تحقق پیدا نکردند،گفت: یعنی این بمعنی عقب نشینیه؟ یعنی بنده بیایم اعلام جنگ با نظامی که اصلش را قبول دارم و معتقدم اگر از بین برود،آنطرفش معلوم نیست چه بشه. حالا منهای اعتقاد،اگر خواستار دموکراسی هستیم جز از طریق دین دموکراسی مستقر نخواهد شد. و دموکراسی غیر دینی علاوه بر اینکه مستقر نمیشود و ما نمیخواهیم و اکثریت جامعه ما نمیخواهد. این دو دلیل".
تاجزاده، نهم اردیبهشت در یادداشتی که از زندان اوین به بیرون فرستاده نوشت: «پیشنهاد من این است که در صورت مانع‌تراشی رهبری در کاندیداتوری آقای خاتمی و در اعتراض به نقض اولین و مسلم‌ترین حق ملت که حق تعیین سرنوشت خویش است، اصلاح‌طلبان از شرکت در انتخابات خودداری کنند و اعلام نمایند که مسئولیت رأی ندادن‌شان به عهده شخص رهبر است". خُب آقای تاجزاده حالا که کاندیدای مورد نظر شما قبل از کاندیداتوری از طرف حاکمیت نامطلوب و چراغ سبز را نگرفت چه میگوئید؟ باز هم داستان پُل خرمشهر بین ایران و عراق را مثال خواهید زد که دوطرف در تسخیر و تصرف خاک دیگری صلاح در تخریب پُل را نمی دیدند!
علی مزروعی در سایت جرس 12 اسفند 1391 در مقاله ای عنوان کردند :"درپایان این نکته را یادآور می شوم که از نظر بنده پس از کودتای انتخاباتی خرداد سال 88 دیگر بحث اجرای قانون اساسی در جمهوری اسلامی ایران موضوعیت ندارد چراکه حاکمیت در همه اجزا و ارکانش کمترین پایبندی به اجرای آن ندارد و قانون اساسی برایش تنها ویترینی بیش نیست، و اگر من دراین نوشته به این قانون در برابر سخنان مصباح یزدی ارجاع و استناد کردم فقط برای این بود که نشان دهم جریانی که امروز در کشور قدرتمند است و دیگران را به اتهام ساختار شکنی مورد حمله و هجوم قرار می دهد خود کمترین باوری به قانون اساسی به عنوان میثاق ملی و مبنای نظم اجتماعی و مشروعیت دهنده به نهادهای حاکم و در واقع " جمهوریت نظام " ندارد چراکه این جریان بصورت مبنایی، باوری به حقوق شهروندی و ازجمله حق رای مردم ندارد، و حداکثر رای مردم را زینتی می داند که حاکمیت بدلیل اضطرار زمانه و به حکم اکل میته آنهم در قالب " نظارت استصوابی " و " مهندسی شده " باید بدان تن در دهد، و روشن است که دیگر هیچ شهروندی حق ندارد درخواست و سخن از " انتخابات آزاد " بگوید، و هرکه بگوید ساختار شکن و خیانتکار است و باید با او برخورد شود"!
البته با مقایسه اعلامیه ها و مواضع و نظرات دو تشکل اصلاحگرای نظام( سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و جبهه مشارکت اسلامی) قبل و بعد از کاندیداتوری آقای هاشمی رفسنجانی و حمایت آنها از او بار دیگر تاکیدی است بر بی ثباتی برنامه ای این جریانات و دلبستگی به نظامی که آنها در هرحال بنوعی در آن شریک هستند.
دکتر حسن روحانی دیگر کاندیدا از جناح "اعتدال گرا" اظهار داشت:" اگر می‌خواهیم نشاط سیاسی به کشور برگردد و فضای نامناسب کنونی برطرف شود، باید براي تغيير این فضا همه تلاش كنند. در فضای نامناسب و غيرعادلانه فقط گروه معدودي سود می‌برند و عمده مردم زیان خواهند ديد.. . باید فضای نامناسب حاکم بر تعاملات بین‌المللی نیز شکسته شود... . اگر بتوانیم فضای نامناسب داخلی و خارجی را تغيير دهيم، می‌توانیم به دغدغه‌های اقشار مختلف بهتر پاسخ دهیم... رئیس مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام با انتقاد از فضای غير اخلاقي جامعه، گفت: وقتی در جامعه شخصی،اقدامی خلاف قانون انجام می‌دهدو مردم واکنش منفی نشان نمی‌دهند،این نشانه فقر سياسي و فرهنگی در جامعه است که بسیار خطرناک و نوعي تشویق بداخلاقی است .روحانی دلیل پدید آمدن این شرایط را ضعف فعاليت نخبگان كشور دانست و گفت: اگر اکنون در جامعه رفتارهای پوپولیستی یک شخص،عده‌ای از مردم را به سوی خود جلب می‌کند، به اين دلیل است که رابطه نخبگان با مردم تضعيف شده است. بايد رابطه دانشگاه، دانشجويان و مردم تقويت شود". البته مشکل آقای روحانی اینست که استعداد و شجاعت پرسیدن از خود را ندارد تا بگوید پشت آواره کردن میلیونها و سرکوب و قتل نخبگان و متفکرین سیاسی ایران زمین،چه نیروئی بود و او در دفاع از "غیر خودی ها" بعنوان شهروندان ایرانی چه اقدامی تاکنون نمود؟
اصلاح طلبان حکومتی بر دو راهی انتخاب ادامه حفظ نظام و منافع ملی
پایداری نظام یک امر شرعی یا سیاسی است:سایت آفتاب روزچهارشنبه 25 اردیبهشت گزارش میدهد که آیت الله خامنه ای، در دیدار هزاران نفر از قشرهای مختلف مردم، با توصیه به آحاد ملت بخصوص جوانان برای بهره‌گیری از ظرفیت عمیق و انسان ساز ماه معطر رجب، انتخابات 24 خرداد را آزمون افتخارآمیز دیگری برای ملت ایران دانستند و با تبیین «اهداف متضاد ملت و دشمنان ملت در این انتخابات» تأکید کردند: مردم برای تحقق اهداف خود و ناکام ماندن دشمن، با حضور پرشور و گرم در انتخابات، از میان نامزدهایی که شورای نگهبان براساس معیارهای قانون معرفی می‌کند، انسانی شایسته، وارسته، مؤمن، انقلابی، «اهل استقامت و عزم و ایستادگی» و برخوردار از همت جهادی را انتخاب کنند که بتواند بهتر از دیگر نامزدها، بار سنگین عزت و پیشرفت کشور را به دوش بکشد و به جلو ببرد. داشتن حجت شرعی برای انتخاب یک فرد را مایه آرامش دنیوی و اخروی خواندند و افزودند: اگر تصمیمی که با حجت شرعی گرفته شده غلط هم از آب درآمد چون انسان به تکلیف عمل کرده سرافراز است. خامنه ای با اشار ه به آمدن افراد متعدد به صحنه نامزدی انتخابات، افزود: شورای محترم نگهبان که از انسان‌های پرهیزکار، متقی و آگاه تشکیل شده براساس وظایف قانونی خود، کسانی را که برای ریاست جمهوری صالح هستند، به مردم معرفی می‌کنند و مردم از میان نامزدهای معرفی شده، کسی را که صالح‌تر است و بیشتر به درد ملت می‌خورد، انتخاب خواهند کرد. ایشان حوادث خسارت بار سال 88 را نتیجه تخطی و تخلف عده‌ای از قانون برشمردند و افزودند: آنها برای اغراض نفسانی یا اهداف سیاسی یا هر هدف دیگر راهی خلاف قانون رفتند و ضمن «صدمه زدن به خودشان و به ملت و کشور»، نگذاشتند مردم طمع شیرین آرای 40 میلیونی را بخوبی بچشند و احساس کنند.
باید به ایشان و همه نیروهای متعلق به نظام جمهوری اسلامی از بابت" تصمیمی که با حجت شرعی گرفته شده غلط هم از آب درآمد چون انسان به تکلیف عمل کرده سرافراز است". احسنت و به اکثریت ملت ایران تسلیئت گفت. آیا ادامه جنگ ایران ـ عراق بعد از آزادی از نیروهای متجاوز صدام حسین،یک حجت شرعی بود یا برنامه سیاسی؟ این سئوالی بود که در سال 78 یا 79 ـ دقیقا در خاطرم نیست ـ در نشست دانشجویان در دانشگاه تهران مطرح شد و آقایان ولایتی،شیخ الاسلام،محتشمی پور... دعوت شده بودند اما هیچ کدام جواب قانع کننده ای برای دلایل برباد دادن سرمایه مادی،معنوی و کشته شدن جوانان را ندادند. حال میتوان از اصلاحگرایان نظام پرسید اوجب واجبات در حفظ نظام شرعی است یا سیاسی و به طریق اولی ادامه جنگ در راستای تحکیم کدام یک از دوهدف فوق بوده است.
اين در حالی است که میدانیم: قطر به عنوان شريک گازی ايران در پارس جنوبی اخيرا جشن استخراج يک ميليارد بشکه نفت از ميدان الشاهين (مشترک با لايه نفتی پارس جنوبی) را برگزار می‌کند تا همزمان با صفر ماندن توليد نفت ايران از اين ميدان مشترک، ظرفيت توليد نفت خود را به بيش از ۷۰۰ هزار بشکه در روز افزايش دهد.ميزان استخراج نفت قطر از لايه نفتی پارس جنوبی در حالی در دو سال اخير با افزايشی حدود ۱.۵ برابری همراه بوده است که مقام معظم رهبری در دو سال گذشته در ديدار با مسئولان و مديران صنعت نفت نسبت به شتاب در طرح توسعه ميادين نفت و گاز بارها تاکيد داشته اند.
با اين وجود در حال حاضر هيچ يک از وعده‍‌های شرکت ملی نفت ايران مبنی بر آغاز توليد و انتقال نفت لايه نفتی پارس جنوبی نه تنها عملياتی نشده است که با وجود تکميل برخی از چاه ها، وضعيت نصب سکو و نحوه انتقال نفت ايران ميدان دريايی با ابهام های متعددی روبرو است .از اين رو پس از منتفی شدن توسعه يک فاز استاندارد پارس جنوبی شامل سکو، خطوط لوله دريايی و پالايشگاه گاز در سال ۱۳۹۲، استخراج نفت از لايه نفتی پارس جنوبی با قابليت انتقال آن به يک مبدا مصرف و يا صادرات هم منتفی شده است. لازم به یادآوریست که کشور کوچک قطر با استفاد ه از سرمایه گذاریه مشترک با شرکتهای آمریکائی،فرانسوی و شرکا و با سوء استفاد از سیاستهای مناقشه و تنش زای هسته ای برتوسعه کشورش ادامه میدهد و میزان نقدینگی این کشور در کشورهای غربی با نام "صندوق سرمایه گذاری قطر" به 270 میلیارد یورو میرسد. وضع نامعلوم حقوقی بواسطه مواضع ضعیف ایران و تبانی چهار کشور دیگر در حوزة دریای خزر فاجعه بار تر و سهم ایران استقرار یک سکوی نمایشی حفاری"امیر کبیر" است.
آیا برای نجات کشور راهی جز گذار از جمهوری اسلامی نیست؟ اگر به درستی جمهوری اسلامی را مانع استقرار دموکراسی ارزیابی میکنیم، در درجه نخست با نرفتن به پای صندوق رای به سهم خود به انتخابات غیر دومکراتیک نه بگوئیم. همه جمهوریخواهان در یک برنامه مشترک به توسعه فرهنگ سیاسی بر ضرورت جدائی دین و دولت اهتمام ورزند، آن طیف از روشنفکران دینی را در پیشتازی به نظام سکولار ترغیب کنیم. اروپای گرفتار در قدرت کلیسا به کوشش اقلیتی ازروشنفکران دینی و غیر دینی موفق به دگرگونی توازن قوا به نفع لائیسیته وسکولاریسم شدند. آیا آن بخش از اپوزیسیون که در هر حال به انتخاب بد و بدتر دست میزنند، به خسارات جبران ناپذیر ادامه این نظام مستبد برای نسلهای آینده می اندیشند. آیا فکر میکنید با قبول تب زرد از سایه مرگ این نظام محکوم به اضمحلال در امان هستید و با وجدان بیدار سر به بالین میگذارید؟ تجربه تلخ انتخابات ونتایج آن،ما را برآن میدارد تا منافع ملی و تامین زندگی همه ایرانیان را بدون تبعیض دینی،زبانی،عقیدتی وجنسی در مرکز فکری خود قرار دهیم. نرفتن به پای صندوق رای بمثابه دفاع از حق مدنی و انتخاب آزاد به نامزدهای آزاد میباشد.
"من" به پای صندوقی که حق نظارت ندارم،حق آزاد انتخاب کردن و انتخاب شدن را ندارم،صندوقی که اعلام نتایح شمارش آرا ناروشن است،نخواهم رفت. بقول ویکتور هوگو: بررسی حقوقی انتخابات برای هر شهروند یک اقدام مدنی است". شکل گیری احزاب آزاد بمثابه اهرمهای تعادل در جامعه و جلوگیری از جریانات عوامگرا و حامی پروری میباشد.
روحانیت هرگز برابری شهروندان را باتوجه به درک اسلامی اش نمیتواند بپذیرید.

حسن نادری
18 ماه مه2013 ــ28 اردیبهشت1392

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد