ژیلا کرم زاده مکوندی پس از یک سال و نیم حبس، امروز عصر به مرخصی کوتاه مدت آمد. ژیلا کرم زاده یکی از زنان شاعر و هنرمند کشورمان و هم چنین از همراهان مادران پارک لاله ایران است که به خاطر حمایت از مادران داغدار و آسیب دیدگان اجتماعی به دو سال حبس تعزیری و دو سال حکم تعلیقی محکوم و در ششم دی ماه 1390 برای اجرای دو سال حکم تعزیری بازداشت شد. وی پیش از آن نیز در تاریخ 14 آذر ماه 1388 به همراه 28 نفر دیگر از مادران پارک لاله برای مدت سه روز بازداشت شد. هم چنین در تاریخ 19 بهمن 1388 در منزل بازداشت و پس از گذراندن سی و پنج روز حبس و بازجویی های مکرر در بند 209 زندان اوین، با گذاشتن وثیقه آزاد شد.
او هم اکنون پس از گذشت حدود یک سال و نیم از حکم ناعادلانه خود (شانزده ماه و نیم حبس در بند عمومی و سی و چهار روز حبس در بند 209 زندان اوین)، برای مدت سه روز به مرخصی آمد. خواهر او که از خواهر دیگر بیمارش نیز نگه داری می کند، برای انجام مراحل این مرخصی مدت سه ماه درگیر اداره های مختلف بوده است تا اینکه با گذاشتن وثیقه صد میلیون تومانی این مرخصی عملی شد. طبق اظهار مسوولان زندان اوین، این مرخصی تمدید خواهد شد. او از روحیه بسیار بالایی برخوردار است ولی به دلیل ضعف جسمانی و فشارهای زندان، گاهی دچار فشار خون بسیار بالا می شود که هم اکنون تحت درمان دارویی است. او نیاز دارد که برای ادامه درمان و کنترل وضعیت اش تحت نظر پزشک متخصص قرار گیرد تا بتواند سلامتی اش را دوباره باز یابد.
23 اردیبهشت 1392
http://www.mpliran.org/2013/05/blog-post_14.html
---------------------------------------------------------------------------------------------
شعری از شاعر آزاده ژیلا کرم زاده مکوندی در زندان اوین
زندانی ام
یادداشت های تلنبار شده دلم
می چکند
روی سپیدی دامن ام
روی بام کبوتری نیست
قار قار کلاغ است
تا پس
تپه های سرد و خشک اوین
ساعت پنج صبح است
همه به زیر پتو خزیده اند
تا گرم شوند
با رویاهای شان
و مچاله
از دردهای آغازین روز
دست های کبود
صورت های ورم کرده
و دل پیچه های مداوم
دموکراسی پشت شوفاژ
سرک می کشد
ما در َبند
چقدر سردمان است
و چه از هم دوریم
ُمسکن
کیسه آب گرم
و آلپرازولام، آب نبات
چقدر دل تنگ ام
برای روزهای آن لاینی
که با تو
بی کلام گذشت
برای شعرهای ات
و برای گل کو گفتن ات
راستی
چرا کسی به ملاقات من نمی آید؟
می بینم اش
هر یک شنبه
لنگ لنگان
خود را به کابین می رساند
تا زندانی بی ملاقاتی نباشم
نه تقریبا فراموش شده ام
زندانی ام.
ژیلا کرم زاده مکوندی (گل کو)
دی ماه 1391
http://www.mpliran.org/2013/05/blog-post_6.html
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد