logo





اصلاحات بر كدام مبانى فكرى؟

سه شنبه ۲۴ ارديبهشت ۱۳۹۲ - ۱۴ مه ۲۰۱۳

نیکروز اولاداعظمی

nikrouz-owladazami-s.jpg
اين مختصر نوشته براى مهياى نمودن زمينه و فضاى ذهنى به منظور نوشته ى نسبتاً بلند و بالايست كه تحت عنوان " تبيين سطوح ارزشى اصلاحات در كليتى مفهومى" منتشر خواهم كرد. در مقدمه نوشته اى كه منتشر خواهد شد نگارنده دلايل ضرورت پرداختن به ارزشهاى انسانى در جامعه ما ايرانيان و نيز ضرورت مفهوم ساختن از آنها كه اين ضرورت و تحقق تدريجى آن منجر به شناخت از ارزشها و از طريق شناخت منجر به تسلط بر آنها و از طريق تسلط منجر به، به خدمت گرفتن آنها در شيوه و بهبود زندگى ما مى شود، را مطرح مى سازد كه در اينجا از بيان آن صرفنظر مى كنم.

بديهى است هر حكومت و دولتى جهت مقبوليت نظام سياسى خود به مبانى فكرى اى رويكرد نشان مى دهد و آن را اساس نظام مى سازد كه آن مبانى ارزشهاى موجود در جامعه باشند؛ كوروش بر اساس قوميت دينى(تكثر دينى)جامعه كهن، نظام سياسى دوران هخامنشيان را پى ريخت، و پس از اسلام نيز تا دوران انقلاب اسلامى و پس از آن نيز وضعيت و ساختار نظام سياسى ايران كم و بيش بر ارزشها و مبانى اعتقادى و دينى جامعه استوار بوده است. پايه هاى نظرى انقلاب مشروطيت كه ادغامى از ارزشهاى دين و عرف بوده است از "فلسفه اسلامى" تغذيه مى نمود؛ فلسفه كه عرفى انديشيدن است و اسلام هم دينى، شكست تفكر اصلاحى روشنفكران مشروطيت به دليل مقبوليت چنين ادغامى از دين و عرف در نزد آنها بوده است اما بر حسب تفكر اصلاحى جامعه غرب در دوران روشنگرى و پس از آن نشان داد شد كه جارى شدن اصلاحات و شرط موفقيت آن بر مبانى تفكر عرفى(سكولاريسم) ممكن مى شود.

انقلاب اسلامى ايران كه موقعيت و موفقيت اش همه جانبه بر ارزشهاى اسلام بوده است قادر نشد تا به اصلاح امور بر حسب مطالبات شهروندان پاسخگو باشد به همين خاطر با تلنبار شدن مطالبات و برخى تحولات جامعه ايرانيان و تأثيرات فكرى چه از درون و چه از بيرون در زمينه هاى مختلف حيات زندگى ايرانيان، انشقاق درونى نظام جمهورى اسلامى كه از ابتداى تأسيس آن بر آن سايه افكنده بود بخشاً به شكل نيروى اصلاحات برآمد نمود كه بر مبانى ارزشهاى اسلامى استوار بود و هست. به جرئت مى توان مدعى شد كه از تاريخ هخامنشيان تا كنون هيچ بستر فكرى-عرفى براى نظام سياسى ايران مهيا نبوده و دليل تغيير حكومت ها به شكل خشونت و خونبار در جامعه ايرانيان نتيجه همين فقدان بوده كه خشونت بر تمامى آحاد جامعه اساس پيشبرد امر سياسى و حكومتى را تشكيل مى داد. اصلاحات درون جمهورى اسلامى از آنجائيكه مبتنى بر احكام و ارزشهاى دين است نمى تواند بر همين شكل و شمايل پيش برود، اگرچه برخى دستاوردها درمدت هشت سال دولت اصلاحات خاتمى پيشينه مثبت اوست اما به دليل تمايل و پايبندى او به "معيارها و ارزشهاى اسلامى" بر نظام سياسى اصلاحات به شكست كشيده شد و مشاور نزديك ايشان آقاى حجاريان گفت "اصلاحات مرد زنده باد اصلاحات". شكست اصلى اصلاحات از مانع دين است و خاتمى بدليل مودت به نظام اسلامى و ارزشهايش، بدين روال، نمى توانست اصلاحات را پيش ببرد و نمى توانست به روند اصلاحاتى گام نهد كه عنصرى نيرومند از ارزشهاى عرفى جامعه و مردم بوده باشد؛ هم به دليل خدشه وارد نشدن به ارزشهاى اسلامى و هم به دليل نيروى بنيادگراى اسلامى مقابل خويش.

بنابراين مبانى فكرى اصلاحات استوار بر مطالبات شهروندان از طريق سر و سامان بخشيدن به امور مربوط به عرفى جامعه بوده كه از طريق پيمان هاى اجتماعى و ارزش هاى فكرى اينجهانى ميسر مى شود و بدين روال نظام سياسى متناسب با آن نيز مقبوليت خواهد يافت.

نيكروز اولاد اعظمى
Niki_olad@hotmail.com

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد