زنان و مردان کارگر!
بنای علم اقتصاد بر «کمیابی» است اما هنوز از خود نپرسیده است که آیا این «کمیابی» را جامعهها پدید میآورند و یا در طبیعت است که از هر ماده به اندازه کافی وجود ندارد؟ در این علم، از نیروهای محرکه سخن بمیان است اما نه فهرست کاملی از آنها تهیه شده است و نه از میزان تولید آنها در سطح جامعهها و در سطح جهان و نه از مدیریت این نیروها و میزان بکار رفتنشان در تولید و میزان خارج شدنشان از چرخه تولید و تخریب آنها اطلاع دراختیار مردم هر کشور میگذارد.
هرگاه در کاربرد نیروهای محرکه، در سطح جهان، تأمل کنیم، میبینیم تخصیص نیروهای محرکه به فعالیتهای گوناگون و تخریب بخشی بزرگ از آنها، هیچ توجیه علمی پیدا نمیکند. تنها رابطه مسلط – زیر سلطه توجیه کننده این تخریب عظیم نیروهای محرکه است. وگرنه، در حال حاضر، نه کارگر و نه دانش و فن و نه سرمایه کمیاب هستند. کمبود مدیریتی وجود دارد که در سطح جهان، نیروهای محرکه را در اقتصادهای تولید محور، در تولید فرآوردهها و خدماتی بکار برد که به نیازهای انسان پاسخ گویند.
ماوراء ملیها مهار نیروهای محرکه را در سطح جهان در دست دارند و دولتها، فرآورده روابط مسلط – زیر سلطه هستند. تخریب نیروهای محرکه که هر سال بر ابعاد آن افزوده میشود، جا برای تردید باقی نمیگذارد که برای حفظ نظام سلطه گر - زیرسلطه است که این تخریب بزرگ انجام میگیرد.
به جمعیت جهان بنگریم، از این جمعیت عظیم، چند درصد در تولید شرکت دارند؟ بزرگ شدن بار تکفل در جهان به ما میگوید که از جمعیت شاغل در تولید کاسته میشود. سهم کار از حاصل تولید که مرتب کاهش میپذیرد، به ما میگوید که میزان بهره کشی از کارگران بطور مداوم افزایش مییابد. افزایشها (بدهیهای دولتها و مؤسسات عمومی و افراد و تورم و بیکاری و فقر و نابرابری و آسیبهای اجتماعی) به ما میگویند که توزیع ثروت در جهان و توزیع نیروهای محرکه در جهان بطور مداوم نابرابرتر میشوند. آلودگی روز افزون محیط زیست و زیادت مصرف بر تولید در جامعههای دارای اقتصاد مسلط و بزرگ شدن فاصله میان نیازهای واقعی انسان و کالاها خدماتی که عرضه میشوند، نزد افزون بر ۸۰ درصد جمعیت جهان، به ما میگوید که آنچه علم اقتصادش مینامند، نیازمند انقلاب است. نیازمند مبانی جدید با تعریفها است که، در بیان استقلال و آزادی، میتوانند پیدا کنند. جهان نیازمند انقلابی است که جهانیان را از روابط مسلط – زیرسلطه رها کند.
کارگران ایران!
ایران، وطن ما در خطر است. علت وضعیت اقتصادی کشور، اینست: رﮊیم مافیاهای نظامی – مالی بقای خود را اوجب واجبات میداند. پس برای برجا ماندن، نیاز به نگاه داشتن کشور در رابط مسلط – زیر سلطه دارد تا صادر کردن و تخریب نیروهای محرکه میسر گردند. مجازاتهای اقتصادی عامل تشدید کننده هستند وگرنه، پیش از آن نیز، دولت ولایت مطلقه فقیه در کار تخریب نیروهای محرکه بود. به اقتصاد بنگرید که مصرف محور گشته است و به خود بنگرید که هم نیروی محرکه ساز هستید و هم نیروی محرکه: میزان واقعی بیکاری چه میزان است؟ میزان مهاجرت استعدادها از کشور چه میزان است؟ به منابع نفت وگاز بنگرید که چسان تخریب میشوند. در سرمایه اندیشه کنید که منابع مشترک نفت و گاز در خلیج فارس و دریای مازندران هستند که برده و خورده میشوند. در درآمدهای نفت فکر کنید که میتوانستند سرمایه گردند و در یک اقتصاد تولید محور بکار روند ولی در تخریب این اقتصاد و گسترش اقتصاد مصرف محور بکار برده میشوند. به زمینهای کشور بیاندیشید که بیابان میشوند. در دانش و فن اندیشه کنید که در تولید کاربرد پیدا نمیکنند و در تخریب منابع ثروت کشور نقش مییابند... و در سفره خود بنگرید و از خود بپرسید چرا زمان به زمان خالیتر میشوند؟
بهوش باشید! تورم تنها گران شدن قیمتهای فرآورده هائی که شما مصرف میکنید، نیست. تورم، نخست به شما میگوید این نیروهای محرکه هستند که تخریب میشوند. چنانکه پول سرمایه نمیشود، بلکه قدرت خرید میگردد و در اقتصادی چون ایران، هراندازه بر حجم آن بیفزائی، ضریب میخورد و بزرگ میشود و بمبی میگردد که بدون انقطاع، منفجر میشود. اقتصاد ایران گرفتار این انفجار دائمی است.
هرگاه از شما بپرسم چرا چنین است؟ پاسخ میدهید دولت در دست مافیاهائی است که جز به بالا بردن میزان رانت نمیاندیشند. اما چرا به یاد آنچه دارید و از آن غافل هستید، و بکارش نمیبرید و حاصل این غفلت، دولت جباران است، نمیافتید؟ از این امکانها کدام را دارید؟ امکان انتخاب کار در خور؟ امکان رشد از راه به روز کردن دانش و فن؟ امکان برآوردن نیازهای یک انسان حقوقمند؟ امکان تصمیم سیاسی (حداقل شرکت در اداره جامعه خود)؟ امکان تصمیم اقتصادی (در حد به حساب آمدن در اداره کارفرمائی)، امکان تصمیم اجتماعی (درحد محل زندگی و ازدواج و داشتن یک زندگی خانوادگی درخور)، امکان فرهنگی (درحد شرکت حداقل در تولید فرآوردههای فرهنگی)، امکان حاصل از جریان اندیشهها و اطلاعها (در حد شناسائی طرز فکرها و نقد طرز فکر خود و اطلاع از وضعیت جامعه خود)، امکان برخورداری از حقوق شهروندی؟ این امکانها همان استقلال هستند و ذاتی حیات هر انسان. اینک از خود بپرسد: وقتی این امکانها را ندارید، آیا توانائی انتخاب در هریک از بعدهای سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی را دارید؟ نه. چرا؟ زیرا وقتی امکان (= استقلال) را ندارید، انتخاب (= آزادی) را هم ندارید. این دو حق از یکدیگر جدائی ناپذیر هستند، ذاتی حیات هر انسان هستند. غفلت از آنها، غفلت از دیگر حقوق ذاتی است و غفلت از این حقوق خلائی پدید میآورد که زور پر میکند و دولت مافیاها فرآورده این زور است.
اما اگر بخواهید از استقلال و آزادی خویش غافل نمانید و زندگی را عمل به حقوق ذاتی بگردانید، نیازمند نیروی محرکهای هستید که چگونگی زندگی شما و نیز تولید و بکاربردن نیروهای محرکه در رشد انسان، در استقلال و آزادی و بر میزان عدالت اجتماعی، نیازمند آن است: بیان استقلال و آزادی بمثابه اندیشه راهنما.
هموطنان عزیز من!
زمان، زمان تغییر است. با بازیافتن استقلال و آزادی خویش، بدیل خود بگردید. توحید اجتماعی را هدف و روش کنید و نیروی محرکه جنبش همگانی برای بازیافتن جمهوری شهروندان بگردید.
اول ماه مه ۲۰۱۳ برابر ۱۱ اردیبهشت ۱۳۹۲
ابوالحسن بنی صدر
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد