logo





ان. پ. لوباچوا

تاریخچه آیین لباس آسیای مرکزی
(پوشش سر وشنل رودوشی زنانه)

ترجمه از: رحیم کاکایی

سه شنبه ۳ ارديبهشت ۱۳۹۲ - ۲۳ آپريل ۲۰۱۳

batash-uzbakestan-200.jpg
پوشش خلعت مانند که جزو پوشش سر زنان خلق‌های مختلف آسیای مرکزی است تاریخ طولانی وپیچیده‌ای دارد. این پوشاک طی تمامی دوران موجودیت خود پوشاک مراسم وآیین‌ها بود. این‌اهمیتِ بالا پوش‌ها و شنل‌ها تا اندازه‌ای تا امروز نیز ازمیان نرفته است.

گذشته از این، پوشیدن ردا‌ها وبالا پوش‌ها که اندام زنان را می‌پوشاند، با دستورالعمل قرآن نیز مرتبط است. در بسیاری مراسم وآیین‌ها بویژه درعروسی‌های سنتی، اکنون نیزشنل رودوشی وبالاپوش‌ها استفاده می‌شوند. تاریخچه شنل رودوشی وبالاپوش‌ها ی زنان (آن‌ها را بطورمشروط پوشش سر ویا کلاه زنانه سنتی بنامیم) برای پژوهش نه تنها باورهای مذهبی، بلکه تاریخ اتنیکی وفرهنگی آن مناطق آسیای میانه که درآن‌ها این بالا پوش‌ها دیده می‌شوند، قابل توجه است.

توصیف انواع جداگانه شنل رودوشی وکلاه زنانه سنتی چه در فرهنگ اتنیکی پیش از انقلاب اکتبر (۱) وچه در آثار مردم‌شناسان شوروی (۲) مشاهده می‌شوند. درباره بالاپوش‌ها بسیاری مطالب هنوزمنتشرنشده‌اند. (۳)

از تالیفات ویژه‌ای که درآن‌ها به موضوع پیدایش وتاریخ برخی انواع ردا‌ها وبالاپوش‌ها اشاره می‌شوند می‌توان آثار اُ. آ. سوخارووا، «تاریخ لباس مردم سمرقند» (۴)، گ. آ. پوگاچنکووا «تاریخ پرنج» (۵) وآ. س. موروزوا «کلاه زنانه سنتی ترکمن» را نام برد. (۶)

مطالب مردم‌شناسی معاصر وداده‌های ادبی حکایت ازآن دارند که در قرن نوزده ردا‌ها، بالاپوش‌ها وشنل‌های رودوشی ضمن ازدست ندادن پیوند‌های خود با مراسم وآیین‌ها، حکم پوشاک زنانه روزانه برای خیابان را گرفت ودربین ازبک‌ها، قره قالپاق‌ها، ترکمن‌ها وتاجیک‌ها متداول شد. ویژگی که امکان تفکیک به ردا‌ها، بالاپوش‌ها وشنل‌های رودوشی درشکل خاص پوشاک‌های زنانه رامیداد این است که از آنجا که آن‌ها پیش‌تر به عنوان هر خلعتی دارای آستین بودند، به عنوان یک قاعده ارزش سودمندی خود را ازدست دادند.

بالاپوش‌ها وشنل‌های رودوشی جای خاصی را درزناشویی وبعد‌ها برای مراسم عروسی (مثلا، دردوران «اجتناب یا روگرفتن عروس» از قوم وخویشان شوهر جوان) تخصیص داد. ازروز عروسی ودرتمام عمر خود زن نمی‌توانست بیرون از خانه بدون انداختن آن برروی کلاه سنتی زنانه خویش ظاهر شود. ردا‌ها وشنل‌های رودوشی ازتفا‌وت‌های سنی نیزبرخورداربود‌ند (درزمینه رنگ ونقش پارچه، گلدوزی وزیورآلات).

این بالاپوش‌ها به مجموعه پوشاک زنان ازدواج کرده تعلق داشتند، با وجود این تا قرن نوزده بین برخی خلق‌ها آن‌ها را دختران جوان نیز برتن می‌کردند. فرایند گام به گام ازمیان رفتن بالاپوش‌ها وشنل‌های رودوشی از پوشاک زنان آسیای مرکزی معاصر، بدنبال تبدیل آن‌ها از پوشاک‌های روزانه به پوشاک جشن درآغاز وسپس منحصرا به پوشاک مراسم عروسی (هم سرعروس‌ها را می‌پوشانند وهم دعوت شدگان به عروسی آنرا می‌پوشند) ومراسم سوگواری مورد استفاده واقع شد (گاهی جسد مرده‌ها را می‌پوشانند؛ وهنگام آمدن به مجلس یادبود ودرزمان عزا آن را می‌پوشند) (۷).

دربرخی مناطق این ردا‌ها وبالاپوش‌ها بکلی منسوخ ودردیگرمناطق لازمه وهویت آیینمندی خانوادگی شدند. بکارگیری بالاپوش‌ها وشنل‌های رودوشی بعنوان پوشاک روزانه خیابانی اکنون تقریبا دیده نمی‌شود. مردم‌شناسان به پاره‌ای از گونه‌ها ومدل‌های بالاپوش‌ها وشنل‌های رودوشی اشاره کرده‌اند. این گونه‌ها ومدل‌ها را می‌توان به این ترتیب طبقه بندی کرد:

۱- بالاپوش‌ها وشنل‌های رودوشی (دراکثریت خود بلند وزینت شده به گلدوزی‌ها وپولک‌های نقره‌ای هستند) با آستین‌هایی که کاملا خاصیت وشکل ابتدایی خود را ازدست داده وبه بخشی تزینیی تبدیل شدند. آن‌ها صرفا بعنوان لباس و پوشش سر بکارگرفته می‌شوند. (۸)

این بالاپوش‌ها که کامل‌ترین شکل را داشتند، درابتدا درزمینه پیدایش و درتکامل گذشته خود، ظاهرا از مراحلی که به نکات بعدی طبقه بندی ما اشاره می‌شوند، برخورداربودند. این نوع بالاپوش که معروفیت وسیعی پیدا کرده بود، مربوط به پرنج [مترادف برقع. مترجم] (۹) زنان آسیای مرکزی است که متمایزازسایربالاپوش‌ها است و از تورمویی سیاه درست شده وچهره زنان را ازنگاه بیگانگان پنهان می‌کرد.

به این گروه «چیرپی» ترکمن تکه، «پورنجک» که درمجموعه پوشاک زنان یموت‌ها، آتا‌ها، مورچالی‌ها، ساریق‌ها وبرخی دیگرمانند یلک – ترکمن – نوخورلی‌ها قید شده که بشد‌ت ازانواع سنی «ژگده» قره قلپاق‌ها، و ازبک‌های قسمت سفلای آمودریا (۱۷) و غیره متمایزند [ژگده پوشاک شنل مانند دارای حجاب. مترجم] (تصویر ۱ و۲).



تصویر۱. زن درلباس پرنچ. ازجلو. تاجیکستان تصویر۲. زن درلباس پرنچ. ازپشت. تاجیکستان

۲- بالاپوش‌ها و خلعت‌ها درحالیکه کارکرد پوشش سر را انجام می‌دادند، شکل مرسوم خلعت را حفظ کردند. مثلا، یاغتاق زنان ازبک‌های کارلوچک مناطق غربی ولایت کاشکا دریا ازبکستان شوروی (پیشین. مترجم) وجنوب تاجیکستان (قارلوق‌های توخچیون، ورزوب، رگار، کاسسان) (۱۸).

اینگونه بالاپوش‌ها وشنل‌های رودوشی درزنان گروه بارلاس، تورک، چاغاتای، تاجیک‌ها وعرب‌هایی که درکاشکا دریا ساکن هستند، نیزرواج دارند. بالاپوش‌های «سرگیرک» بین زنان برخی گروه تاجیک‌های مناطق کاشکا دریا وبالاپوش «پشزونجا» و «پیشوند» دره‌مان ناحیه جزء این نوع بالاپوش‌ها هستند (چارقد‌ها و روپوش‌های بزرگی که نقش ردا‌ها را انجام می‌دهند را چنین می‌نامند)، که نه تنها آن‌ها را از پارچه‌های دلخواه درشکل راه راه آن بلکه ازچیت‌های رنگی نیز می‌دوختند. (۱۹)

۳- بالاپوش‌هایی که درآنِ واحد کا‌رکرد پوشش شانه وسرراانجام می‌دهند. این گروه به آنکه بطرزخاصی آشکارا حکایت از پیدایش بالاپوش‌های خلعت مانند با پوشش شانه می‌کند جالب است واین امرفرایند مطالب مردم نگاری معاصر را نشان می‌دهد. تا اینجا خلعت‌هایی دیده می‌شوند که بین یک گروه مردم نگاری تنها بعنوان پوشش سر وبین گروه دیگر هم بعنوان پوشش سر وهم بعنوان پوشش شانه بکاربرده می‌شوند.

همینطوربین ازبک‌های کونگرات وازبک‌های باتاش وبرخی گروه بارلاس‌های مناطق کاشکا دریا «جلیاق» زنانه کلاهی سنتی برای پوشش سر شد. (۲۰) (تصویر۳). بالاپوش «یلیک» بین ازبک‌های منطقه نمنگان وجود دارد. (۲۱)



تصویر۳. باتاش ازبک دربالاپوش جلیاک ازروبرو، بغل وپشت

همچنین بین ازبک‌های لوکای درمنطقه کولیابسک «جلیاق» زنانه درحکم هم سرپوش سنتی وهم پوشاک شانه است. (۲۲) نمونه مشابه را می‌توان با پوشاک تحت نام «کورته» آورد. دربرخی جاهای کاشکا دریا زنان آنرا هنگام خروج ازخانه روی سرمی‌انداختند – مثلا، قارلوق‌های ایپاق، چاغاتان کچی واخشیروا. (۲۳) درازبک‌های دورمن ازبکستان وتاجیکستان «کورته» که نقطه مقابل «مونیساک» که لباس جشن است، بالاپوش روزمره بود. (۲۴) در ترکمن‌های نوخورلی «کورته» درآن واحد کارکرد پوشاک سر وشانه ورودوشی را انجام می‌داد. (۲۵)

در ۲۰ – ۲۵ سال اخیر (تاریخ نگا‌رش این مقاله توسط ان. پ. ل. باچوا سال است۱۹۶۵. مترجم) درمناطق مرکزی ترکمنستان فرایند تبدیل «کورته» از پوشاک شانه به پوشاک سردیده شده است. به این ترتیب دراینجا بالا پوشی زیر نام «کورته» ظاهرشد، که پوششی مانند «چیرپی» و «پورِنجِک» است وگلدوزی‌های موجود درآن بیشتر نقش ونگار گیاهی است. مورساک (نام پوشاک زنانه. مترجم) ازبکی اهمیتی ویژه‌ای ازنقطه نظر خاستگاه وتاریخ بالاپوش دارد.

پوشاک زنانه رودوشی بسیار قدیمی شناخته شده درازبکستان تحت نام مورساک، مونیساک، می‌نساک و کالتاچا اکنون بکلی منسوخ شده وتن‌ها گاهی هنگام مراسم تدفین استفاده می‌شود. برای مثال مورساک ازبک‌های تاشکند ومراحل اساسی تاریخ آن بررسی می‌شود.

درابتدا مورساک متعلقات حتمی لباس عروس‌ها بود. برای نخستین بار آنرا در روزعروسی وضمن انداختن آن روی سر هنگام رفتن عروس به خانه شوهرمی پوشیدند. مورساک را بعنوان بالاپوش عروس‌ها در موقع روگرفتن خود، بکارمی بردند. درنیمه نخست قرن نوزده درتاشکند مورساک برای زنان ازدواج کرده بعنوان لباس رویی بیرون، درعین حالی که برروی سرانداختن آن غالب شده بود، بکار رفت. د‌یرترمورساک بعنوان جزیی ازپوشش سنتی سر زنان ضمن تداوم بکاربردن شدن آن بمثابه پوشاک رویی شانه وحفظ اهمیت آیینی آن درمراسم عروسی، پوشش پرنج را ازمیدان بدر کرد.

درپایان سده نوزده مورساک متعلقات تنها مراسم سوگواری شد وتا سالهای ۱۹۲۰ این کارکرد خود راازدست داد. (۲۷) مونیساک ازبک‌های تاشکند به احتمال قوی این چنین مسیر تحولی را طی کرده است. (۲۸) دردوران کنونی بالاپوش تحت نام مونیساک (می‌نساک) درازبک‌های دورمن که درمناطق جنوبی ازبکستان وتاجیکستان ودرواحه‌های خوارزم ساکن هستند، (جزو مجموعه لباس‌های جشن است) (۲۹) وبین گروه‌های ترکمن جوز، تورِک بارلاس‌ها، قارلوق‌های ایپاق (۳۰) مناطق کاشکا دریا وجود دارد.

درازبک‌های اویشون واحه‌های خوارزم بالاپوش «می‌ساق» بعنوان پوشاک رویی شانه بکارگرفته می‌شود. (۳۱) به نظرما داده‌های ارائه شده به نحو قانع کننده‌ای خاستگاه وپیدایش پوشاک سر خلعت مانند از پوشاک رودوشی را نشان می‌دهد. دراین باره رسم متداول انداختن هرگونه خلعت، غالبا بچگانه بین ازبک‌ها، ترکمن‌ها وتاجیک‌ها هنگام خروج از خانه حاکی از این مسئله است. اکثریت اصطلاحاتی که تحت آن‌ها بالاپوش‌ها شناخته شدند، با کهن‌ترین انواع پوشاک خلق‌های آسیای مرکزی ارتباط پیدا می‌کنند، مثلا یاغتاق بطورعمده درفرغانه متداول هستند، هرچند دردیگر جا‌ها ومناطق دیده می‌شود. این اصطلاح دراصل واژه تاجیکی یا‌ک (یک) است. (۳۳)

طبق داده‌های مردم نگاری بجز بالاپوش‌های تحت نام یاغتاق- آکتای بطورگسترده پوشاک‌ها و خلعت‌های روی تن مردانه وکودکانه که بدون آس‌تر واز کتان سفید نخی می‌دوختند، شناخته شده‌اند. چنین خلعتی پیش از پیدایش فرم‌های کنونی پیراهن – کورتای یاگتاگی، وجود داشتند. اصطلاح ژگده همچنین با پوشاک مردانه خلعت مانند و بدون دگمه ارتباط پیدا می‌کند. عنوان بالاپوش سر ویا کلاه – ژگده بین قره قالپاق‌ها وازبک‌های واحه خوارزم متداول شد ودرزمان حال درآنجا شباهت‌هایی درعناوین دیگراشکال پوشاک‌ها دیده نمی‌شود. اما ژگده بین گروه‌های جنوبی قیرقیز‌ها درمجموعه پوشاک‌های مردانه وجود دارد.

این پیراهن‌های جلوباز بدون دگمه را درحال حاضرکه فقط پیرمردان آنرا می‌پوشند،، یک سنت تأیید شده توسط این واقعیت است که اصطلاح ژگده به نام یکی از بخش‌های کفن مرد در یک مجموعه مدرن لباس‌های مراسم کفن و دفن خوانده می‌شود. (۳۴)

درگروه شمالی قیرقیز‌ها پوشاک جلوباز بدون دگمه، «آچیق کوینک» نامیده می‌شود. عنوان «آچیق کوینک» عنوان اصلی است وژگده تنها عنوان ملازم ووابسته است. (۳۵) اصطلاح ژگده درفرم «ژیده» است وژگده (مناطق غربی کازاخستان)، «ژلده – ژلدن» برای کازاخ‌ها بخوبی آشنا است وبازهم در ارتباط با پوشاک روی تن مردانه است که از پارچه‌های رنگ سفید دوخته می‌شود ووسیعا درقرن هیجدهم و آغاز قرن نوزدهم گسترش یافتند؛ درقرن بیستم تنها دربرخی مناطق آنهم بین پیرمردان حفظ شد. (۳۶) «کویلک» (پیراهن) جانشین این شکل پوشاک از اواسط قرن نوزده درمیان قزاق‌ها شد.

«ژیده» همانند قیرقیز‌ها لباس مراسم تد‌فین قزاق‌ها شد. (۳۷) اصطلاح ژگده درشکل «چگده»، «چتده» بین برخی گروه ازبک‌های دشت قبچاق که درزمان حال درمناطق جنوبی تاجیکستان زندگی می‌کنند، دیده می‌شود. بنابراین بین دورمن‌های قشلاق تاری- کاش شورای روستای اسن بایف، پیراهن «کویلاق» متقدم برخلعت چگده که به یقه آن نوعی جلو بند ویا سینه بند می‌دوختند بود. (۳۸)

خلعت سبک تابستانی چگده، با حاشیه رنگی سجاف شده ونواری به رنگ آبی وسیاه ویا قهوه‌ای بین لوکایی‌های جنوب تاجیکستان ثبت شده است. قبل از ظهورپیراهن‌ها دراین منطقه تنها چگده پوشیده می‌شد. دیرتردرآن مواردی که زیر چگده پیراهن نمی‌پوشیدند، آنرا به بالاتنه لباس ضمیمه می‌کردند.

اصطلاح چگده بین لوکای شناخته شده است وتطبیقی است با خلعت کودکانه. (۳۹) دردیگر مناطق اصطلاح ژگده ثبت نشده است. ظاهرا پیدایش آنرا باید با واژه یاگتاک - یگده – یگده- ژگده مرتبط کرد. یعنی اصطلاح ژگده را می‌توان بمثابه شکل ترکی شدهٔ یاگتاک تلقی کرد. وجود ژگده بین قره قالپاق‌ها، ازبک‌های کنونی مجرای سفلی آمودریا، بین کازاخ‌ها وگروه‌های جنوبی قیرقیز‌ها وهمچنین بین گروه‌های جداگانه ازبک‌های دشت قبچاق که اکنون درجنوب تاجیکستان زندگی می‌کنند، معلول احتمالا نه تنها تاثیر متقابل فرهنگی بلکه اشتراکات زبانی این خلق‌ها نیزاست. از قدیم احتمالا پوشش جلوبازمردانه روی تن (۴۰) که با نام «جلیاک» مربوط می‌شود، پوشش سر ویا کلاهی است که درمحدوده‌های مناطق کاشکا دریا رایج بوده است.

ازنمونه‌هایی که آورده شد می‌تواند این تصوروگمان پیش بیاید که بالاپوش خلعت مانند زنانه سر (کلاه زنانه خلعت مانند) تکامل یافته مستقیم اشکال باستانی لبا‌س‌های خلعت مانند مردانه است. اما به نظرما مسئله چنین نیست. این لباس ظاهرا از لباس رودوشی زنانه بوجودآمده ودارای یک نام با لباس مردانه است. چنین یکسانی نام‌ها وحتی دوخت وبرش مردانه وزنانه لباس‌ها برای اشکال باستانی‌تر لباس خودویژه است. (۴۱) نمونه‌هایی از مناطق حوضه کاشکادریا جاییکه به خلعت‌های مردانه، زنانه وکودکانه زیریک نام «جلیاک» مشهور است، این گمان را مورد تایید قرارمیدهد.

شایان توجه است که برای این مناطق «جلیاک» زنانه لوکایی که درآنِ واحد کارکرد لباس وپوشش سروشانه را انجام می‌دهد، شناخته شده است. باز یک مشاهده گویای درستی گمان ما است. درآن مواردی که بالاپوش سر ویا کلاه سنتی زنانه، عنوانی که مصادف است با لباس خلعت مانند مردانه، بمثابه لباس رودوشی مرسوم نیست و خلعت زنانه زیر این نام درمجموعه پوشاک مردم مورد نظر دیده نمی‌شود. مثلا خلعت زنانه زیر نام «ژگده» نه بین قره قالپاق‌ها ونه بین ازبک‌ها وجود دارد.

منظره دیگری از پوشش «جلیاک». بالاپوش «جلیاک» که دربرخی گروه مردم نگاری مناطق کاشکا دریا ثبت شده است، به استثناء ازبک‌های گروه سارای، تکامل بعدی نیافت ودرمناطقی همزمان برای پوشش شانه بکاربرده می‌شد. دراین مناطق خلعت زنانه «جلیاک» بسیار گسترش یافت. درارتباط بااین موضوع به نظر ما مورد شک وشبه قراردادن نتیجه گیری‌های اُ. آ. سوخاروا درباره پیدایش «پرنج» از خلعت رسمی مردانه (فرجی عربی) که درشکل مخصوص لباس زنانه بیرون ازخانه دیرتراز قرن شانزدهم متمایز شده است امکان پذیر است. (۴۲) چه پرنج درشکل امروزی آنکه پدیده‌ای دیرتراست، موجب شک وتردید نمی‌شود.

اما این حکم ونکته که «جلیاک» از خلعت اصلی ورسمی مردانه، بنا به آنچه که دربالا گفته شد، رسیده است، بسیار قابل بحث است. بویژه اینکه منابع کتبی حق اظهارنظرِ وجود پوشش‌های رودوشی زنانه زیر نام فرجی را بمامیدهند. همین طور برای دوران اواخر قرون وسطی (قرن‌های شانزدهم وهفدهم) گزارشی دال براینکه درکنستاتینوپل (استانبول کنونی- مترجم) بین ترک‌های عثمانی فرجی (فرنجی) را زنان می‌پوشیدند، وجود دارد. (۴۳)

درخاطرات واصفی (نویسنده آسیای مرکزی قرن پانزدهم – آغاز قرن شانزدهم) اصطلاح فرجی برای نام پوشاک‌های رودوشی هم مردانه وهم زنانه بکار برده می‌شود. (۴۴) درحال حاضر پوشاک رودوشی مردانه وزنانه پوششی شناخته شده است، نامی که هم آوا وهماهنگ واژه فرجی است. این پِرِجه زنانه ومردانه بین اویغورهای سمیرنج است (۴۵) – خلعتی گشاد با آستین‌های دراز؛ درمجموعه مردانه ولباس رویی بیرون است. اصطلاح فرجی هم آوا ومناسب «پورِنجِک» ترکمنی است.

با وجوداینکه واژه «پورِنجِک» به آسانی قابل توضیح است وازفعل بورینمِک [پوشیده شدن، خود را پوشاندن] (براساس گفته بوداغف) است (۴۶)، به نظر ما حدس وگمان گ. پ. واسیلوا بی‌اساس نیست دائر براینکه اصطلاح‌های «پورِنجِک» و «پرنج» اصل ونسب مشترک دارند. (۴۷) وبدین ترتیب نام پورِنجِک درپیوست به پوشش خلعت مانند بین ترکمن‌ها تحت تاثیرازنام لباس‌های فرجی (فرنجی) است.

واقعیت این است که در همه گروه‌های ترکمن که بین آن‌ها بالاپوش پورِنجِک (بورِنجِک) وجود دارد، غالبا ازپارچه ابریشمی زرد وقرمزاست (دربرخی گروه ترکمن‌ها ازماهوت است) وبطورمجلل به گلدوزی‌های خود ویژه وپولک‌های‌ نقره‌ای‌ تزیین شده وبه دامن آن ریشه‌های کوتاه نیزدوخته می‌شود. (۴۸) خلعت رودوشی ازابریشم یک رنگ بین ترکمن‌ها نه درزمان کنونی ونه درگذشته ثبت نشده است.

ازسوی دیگر آ. س. موروزوا پورِنجِک کنونی را به لباسی که بسیار دیرین است پیوند داده است، اما به پژوهش پوشاکی که پیش نمونه ویا نمونه ابتدایی مستقیم پورِنجِک بوده نپرداخته است. به نظر ما می‌رسد که چنین پیش نمونه ویا شکل ابتدایی می‌تواند درقرون وسطی شرق بخوبی شناخته شده باشد، خلعتی خوش دوخت وزیبا شبیه شنل ودوخته شده از پارچه‌های ابریشمی روشن که درآوانویسی عربی فرجی (فرنجی) نامیده شده است.

«پرنج» آسیای مرکزی که بما رسیده وعنوان این پوشش است ظاهرا ازاین خلعت رسمی بسط یافته است. مناطقی که جهت دوخت پرنج از پارچه‌های رنگ روشن (۵۰) با ریشه‌های کوتاه ابریشمی ثبت شده‌اند، بما امکان می‌دهد فکرکنیم که پوشاکی تحت این نام همواره لباسی خاکستری وبدون فرم نبوده است. نمونه‌ای از «پرنج» که درمنابع قرن نهم (۵۱) به آن اشاره می‌شود نشان می‌دهد که بالاپوش خلعت مانند سر (کلاه یا پوشش سر. مترجم) با انواع لباسهایی که دارای تاریخ طولانی‌اند مرتبط هستند.

این بالاپوش و ردای مورد نظر، بعنوان نوع خاصی از لباس‌های زنانه روزمره برای کوچه وخیابان به نظر می‌رسد که بین همه مردم آسیای مرکزی بدون شک بطورهمزمان پدید نیآمده است. کهن‌ترین تاریخ پدید آمدن آن‌ها احتمالا منسوب به قرون شانزدهم وهفدهم است. نزدیک‌ترین بلحاظ زمانی برای منبع مطالب مردم نگاری معاصر ازنظر تاریخ لباس‌های آسیای مرکزی – داده‌های مینیاتوری آسیای میانه و فارسی قرن شانزدهم است (۵۲) که آنهم خبری از لباس‌های خلعت مانندی که برسر انداخته می‌شود نمی‌دهند.

دراینجا گزینه‌های زیادی برای لباس‌های رودوشی با آستین‌های تاشو (۵۳) که پیش ازهرچیزیاد آوربالاپوش‌ها است دیده می‌شود. قیاس آن را در مطالب مردم نگاری معاصرپیدا می‌کنیم: درخلعت‌های قبایل ترکمن نوخورلی (۵۴)، دربرخی فرم‌های پوشاک زنانه ودخترانه یموت‌ها (۵۵)، آستین‌هایی که درسطح آرنج‌ها بریدگی دارند، مانند خلعت‌های مردانه ازبکهای خوارزم (۵۶) وهمچنین درخلعتهای‌عروسی بین برخی گروه‌های کازاخ‌ها در مانغیشلاق. (۵۷)

نخستین گزارش کتبی درباره رسم انداختن خلعت وردا برروی سر هنگام خروج از خانه به قرن هیجدهم مربوط است وبه‌ای. گلادیشو و د. و. موراوین تعلق دارند و گزارش می‌دهند که ازبک‌های دهانه آمودریا هنگام بیرون رفتن از خانه روی سر خود چاپان می‌انداختند. (۵۸) درمنابع نیمه دوم قرن هیجدهم به خلعت‌های زنان منطقه بخارا اشاره می‌شود که روی سررا با توری ساخته شده ازموی دم اسب می‌پوشاندند، (۵۹) - این مسئله شاهدی است بر پدیداری وپیدایش «پرنج» و «چاچ وان (چشم بند)». اینکه چه فرایندی سبب پدیداری چنین لباس به ظاهر عجیب وغریب به عنوان بالاپوش خلعت مانند سر شده؟ این امر به نظر ما چنین است.

رسم انداختن کوتاه مدت خلعت برروی سر که آن را درارتباط با نوعی مراسم وآیین می‌پوشاند، می‌تواند بسیارزود‌تر از زمان احتمالی ومفروض شدهٔ پیدایش بالاپوش خلعت مانند سر، مخصوص برای استفاده روزمره، وجود داشته است. مشخص شده که در مراسم عروسی کشورهای آسیای مرکزی، و سپس مراسم قبل از ظهورنخستین فرزند لزوما با چنین لحظه‌ای همراه است.

درعین حال انداختن خلعت زنانه برروی سر یا نوع دیگر بالاپوش‌ها (بیشترازهمه فرم چارقد وشال دارند) (۶۰) درموارد معین توام با بستن چهره بوده است. بویژه بطوربارز این مسئله بین خلق‌هایی که بستن چهره درزندگی روزانه رسم نبود وبالاپوشهای ویژه خلعت مانند سربرای کاربرد روزانه وجود نداشت، جلوه می‌کرد.



تصویر۴. لباس عروس‌ها. سمرقند

درموقع عروسی پوشاندن عروس پس از مراسم عقد نکاح مسلمانی وبویژه هنگام رفتن به خانه شوهر (به عنوان مثال، در آن زمان، در زندگی یک خانواده که به تازگی ایجاد شده بسیار مهم است) و برای مصون داشتن خود از عمل نیرو‌های زیان آوروشریر بایسته بود.

به این ترتیب، بین قرقیزهاهنگام رفتن عروس به خانه شوهر، عروس جوان را با کلاه مخصوص به نام شبکولو می‌پوشانند وهمزمان چهره عروس را بوسیله روپوش یا حجاب بنام «بورک بنچبک» می‌بندند. (۶۱) بین قیرقیزهای پامیر حجاب «چومکوت» وکلاه زنانه «کالاک» (قالاق) خوانده می‌شد. (۶۲) بین گروه‌های جنوبی قیرقیز‌ها حتی پرده صورت وجودارد که احتمالا از تاجیک‌ها ومراسم «تماشای چهره» اقتباس شده، که مادرشوهر برای بردن عروس جوان به خانه شوهر ونشان دادن چهره او به حضار پرده برمیدارد. (۶۳)

بین کازاخ‌ها «سا‌وکله» وجود داشت وچهره را با پرده مخصوصی بنام «ژِلِک» می‌پوشاندند (۶۴)، عنوانی که با نام خلعت بین برخی خلق‌های ترک آسیای مرکزی مشابه است. کازاخ‌ها باز یک لباس عروسی دیگری که در جنوب وشرق کازاخستان عروس‌ها آنرا برسر می‌انداختند، داشتند ودردیگر مناطق- رودوشی (۶۵) وجود داشت که جزو مجموعه پوشاک عروس‌های جوان بود. رسم پوشاندن چهره درزمان عروسی بین جمشید‌ها وهزاره‌ها شناخته شده است. (۶۶)

پوشاندن چهره در زمان مراسم عروسی بوسیله بالاپوش ویا چارقد درمیان مردم کشاورز آسیای مرکزی نیز وجود داشته است. بین تاجیک‌هایی که درکوهستان‌ها زندگی می‌کنند، برای پوشاندن چهره پرده‌های ویژه صورت عروسی موجود بوده. (۶۷)

این امر که بالاپوش‌ها (درشکل چارقد) و پوشاندن خود با آن در روز عروسی نه تنها بین مردم آسیای مرکزی بلکه بین مردم مناطق ولگا، بویژه باشقیر‌ها، چوواشیایی‌ها وماری‌ها وجود دارد، دارای اهمیت ویژه است. (۶۸) بالاپوش یا شنل رودوشی درترکیب با سرپوش ویا کلاه ویژه عروس‌ها است که برای نخستین باردرروز عروسی پوشیده می‌شود، همانگونه که قبلا گفته شد آنرا پس ازعروسی برسرمی گذارند. بین کازاخ‌ها مثلا این مسئله تا بدنیا آمدن نخستین فرزند ادامه داشت وپس از آن زن به گروه بعدی سنی وارد می‌شود وکلاه زنان متاهل رابرسرمی گذارد (بجای سا‌وکل وژِلِک، کیمشک ودستارجانشین شد). (۶۹)

نکته شایان توجه این است که زن جوان درنخستین سا‌ل ازدواج خود این بالاپوش را هم درخانه حمل می‌کند وهم چهره خود را درحضوربزرگ سالان خانواده شوهر می‌پوشاند. توصیف بسیار مفصل این رسم دراثر یادشده م. آ. بیکجانوا وجود دارد. او می‌نویسد که پس از عروسی، عروس می‌بایست درخانه بماند وضمن انجام همه کارهای خانه مورساک را هم برسرخود می‌انداخت.

عروس جوان مورساک را حتی درحال غذا خوردن درنمی آورد وخود را از خویشا‌وندان مردِ شوهر بویژه پدرشوهر می‌پوشاند وازبرادرشوهر‌ها که برحسب عادت تا بدنیا آمدن نخستین فرزند اجتناب می‌کرد ویا رو می‌گرفت. با گذشت زمان مدت اجتناب یا روگرفتن کاهش یافت ودرسال‌های دهه هشتاد قرن نوزده به چندین هفته تقلیل یافت. (۷۰)

درگروه‌های جنوبی قیرقیز‌ها عروس در نخستین روزهای اقامت خود درخانه شوهربه پوشاندن چهره خود بوسیله پرده‌ای درحضور پدرشوهر، برادران بزرگ‌تر شوهر وهمه مردهای بیگانه‌ای که بلحاظ سنی بزرگترازاو هستند ادامه می‌دهد. بعدا عروس جوان با این پرده هنگام ظاهرشدن درمکان‌های عمومی درزمان برده شدن به خانه شوهر، درجشن‌ها ومجالس یادبود وهمچنین پس از یک سال دردوران بازدید از خانه پدری صورت خود را می‌پوشاند. این مسئله پس از بدنیا آمدن فرزند دوم یا سوم پایان می‌گرفت. (۷۱)

بین ترکمن‌های آتا که در منطقه دارغان آتا درواحه‌های خوارزم زندگی می‌کنند تا به امروز رسم پوشاندن چهره با خلعت (بالاپوش ویژه‌ای بین آن‌ها نیست) درماه اول اقامت درخانه شوهرحفظ شده است. (۷۲) بین ترکمن‌های سواحل منطقه کاسپین، آنطورکه گ. پ. واسیلیوا بما گزارش می‌دهد، آن‌ها پورنچک را بهمراه خاساو که در یک مرحله خاص کلاه ویا سرپوش عروس‌ها بود، می‌پوشید‌ند.

سرچشمه‌های رسم پوشیدن بالاپوش خلعت مانند روی کلاه ویا پوشش سر توسط زنان را باید، به نظرما، دررسم پوشاندن چهره وهمه اندام جستجو کرد. این رسم بین همه مردم آسیای مرکزی گسترش یافته بود؛ آنطورکه ن. آ. کیسلیاکف اشاره می‌کند، این مسئله با رسم بطور وسیع شناخته شده اجتناب ویا روگرفتن (۷۳) و با باورهای کهن حفاظت اززنان جوان ازعمل نیروهای شیطانی ومخرب مربوط است.

گرایش به‌ مصون داشتن خود مثلا دررسم انداختن انواع بالاپوش‌ها درزمان کوچ بنحوبارز برجسته می‌شود. ازبک‌های دشت قبچاق درچنین دورانی پرنج روی سرمی انداختند (بدون چاچ وان – چشم بند)، هرچند که آن فقط درزمان عروسی استفاده می‌شد. (۷۴) آنطورکه گفته شد در گروه جنوبی قیرقیز‌ها هنگام کوچ زنان جوان پرده برچهره خود می‌زدند. (۷۵) رسم پوشاندن چهره واندام زنان جوان بوسیله خلعت درزمان مراسم عروسی ودردوره بعدی تا بدنیا آمدن نخستین فرزند بتدریج جای خود را به رسم پوشیدن روزمره بالاپوش ویژه سر داد.

پس می‌توان پیدایش بالاپوش‌های خلعت مانند سر که درمجموعه لباس‌های زنان متاهل برخی مردم آسیای مرکزی است تصور کرد. تصادفی نیست که با اضمحلال کاربرد روزانه بالاپوش‌ها وتبدیل آن‌ها به پوشیدن لباس آیینی، پیوند آن‌ها با موارد پیدایشان تداوم دارد. رسم پوشاندن سر بوسیله بالاپوش ویژه ویا بوسیله خلعت در لحظات خاص زندگی – بسیار کهن است و درگذشته بطوروسیع متداول بوده است.

دراین راستا می‌خواهم به یک حجاری و نقوش برجسته کهن فارسی که قدمت آن به زمان هخامنشیان می‌رسد یعنی به تصویر زنانی که روی اسب درحال حرکت هستند اشاره کنم. روی سر این زنان روپوش‌ها ویا چادرهای بلند آویخته‌اند (خلعت وردا را بخاطرمیاورد) وبطور کامل اندام را پوشانده است. (۷۶) عرق گیرِزینِ نقش دار ازپازیریک قرن پنج پیش ازمیلاد (پازیریک دردوره تاریخی برابر عصر آهن است. مترجم) با تصویر زنان درمحراب جالب توجه است. دریکی از آن‌ها بالاپوش نسبتا دراز دارای حاشیه‌های گلدوزی شده است. (۷۷)

اسلام رسم وسنت باستانی پوشش لباس بلند و گشاد یا دیگربالاپوش‌ها وپوشاندن چهره را به نفع خود با سوره‌های قرآن درمورد زنان مرتبط ساخت. (۷۸) پیدایش پرنچ وچشم بند در آسیای مرکزی اساس ارتباط با تصورات مذهبی‌ای است که درحکم واکنشی برای همه کوشش‌های ترقی خواهانه است، که بویژه پس از مرگ اولوغ بگ تشدید یافت. بحران در سده هیجده که آنرا گ. آ. لوکاچنکوا با پیدایش پرنچ ارتباط می‌دهد، احتمالا به این موضوع ربطی ندارد. رفته رفته رنگهای روشن ودرخشان پرنچ جای خود را به رنگ‌های تیره ودلگیر خاکستری مانند داد وبرروی صورت بجای‌استفاده ازحریرروشن شفاف، سنت پوشیدنی که قدمت آن درمنطقه آسیای مرکزی به دوران تیمور برمی گردد، تورمویی سیاه ظاهر می‌شود. (۸۰)

در چنین تفسیری از موضوع، گسترش وسیع «پرنچ» بین مردم شهر، جاییکه واکنش اسلام بطور نیرومند ظاهرشد، تقریبا فقدان کامل «پرنچ» بین مردمان روستا مفهوم می‌شود. درقشلاق‌ها «پرنچ» را معمولا زنان خانواده‌های مرفه داشتند. (۸۱) رسم واداشتن دختران به پوشاندن سر با بالاپوش‌های خلعت مانند، در سده نوزدهم و آغاز سده بیست بین مردم فرغانه (۸۲) دربخارا (۸۳)، بین ازبک‌های خوارزم (۸۴)، دربین مردم مناطق کوهستانی تاجیکستان رایج شدند ودیگرجا‌ها ظاهرا باید آنرا با استقرار اسلام مرتبط ساخت.



تصویر۵. اندام مجسمه‌های گلین آناهیتا درشنل رودوشی. طراحی
(از کتاب و. آ. مشکریس. مجسمه‌های گلین موزه سمرقند.)

معلوم کردن اینکه چرا مد‌ل بالاپوش سر (کلاه. مترجم) به منزله خلعت بود ودرمرحله معین تاریخی بالاپوشهای سر برش ودوخت دیگری بخودگرفت، ما را به حوزه منابع باستان‌شناسی می‌کشاند و پیوند ژنتیکی بالاپوش‌های معاصر را با پوشاک دوران‌های پیشین مردم آسیای مرکزی نشان می‌دهد. شکل بیرونی بالاپوش و ردا‌های مردم آسیای مرکزی بسیار متفاوت هستند. دربین انبوهی ازانواع فرم‌های تکمیل یافته آن‌ها واصالت گلدوزی‌ها «چیرپی» و «پورنچک» ترکمنی، «آق ژگده» قره قالپاقی وهمچنین «پرنچ» متمایزهستند.

به لحاظ منطقه‌ای آن‌ها به این ترتیب تقسیم می‌شوند: بالاپوش «ژگده» به منطقه واحه‌های خوارزم؛ «چیرپی» تکه به منطقه آخال مربوط می‌شوند. «پورنچک» اصولا به مناطق کاسپین وواحه‌های خوارزم، جاییکه ترکمن‌های یموت ساکن هستند، محدود می‌شود. پرنچ غالبا درمراکز شهرهای قدیمی می‌انرودان آسیای مرکزی اشاعه یافت.

همه این مناطق تمدن قدیمی خوارزمیان، سغدیان ومرغیانه است [مرغیانه (درفارسی باستان مارگوش) یکی از تمدن‌های عصر مفرغ است که درمناطق شرقی ترکمنستان، جنوب ازبکستان، شمال افغانستان وغرب تاجیکستان دردوران هخامنشی بوده است. مترجم]. درعملیات باستان‌شناسی دراین مناطق مجسمه‌های گلین وسرامیکی که مربوط به دوران نظام برده داری است کشف شدند.

درترکمنستان آن‌ها به تصویر الهه مادر (رب النوع باروری. مترجم) مربوط می‌شوند وبه نظرگ. آ. پوگاچنکوا با الهه نظم وقانون زرتشت (با الهه زرتشت) خوشبختی وحاصل خیزی آشی – رتری (۸۶)؛ درمنطقه سغد‌یان - با تصویر الهه باروری، آب ونباتات آناهیتای اوستایی [الهه باران] (۸۷) آسیای مرکزی؛ درمنطقه خوارزم – با کیش الهه شراب وپرحاصلی که به نام الهه مین (الهه حاصل خیزی، برکت ورب النوع شراب درعصرباستان. مترجم) است یکی شمرده می‌شود. (۸۸)

یکی از ویژگی‌های مشخصه این نوع پوشاک زنانه وفور زیورآلات بکاربرده شده برروی شانه‌های خلعت‌ها یا شنل‌ها است. نحوه پوشیدن بالاپوش دراین نوع ازلباس‌ها هم درمطالب پیشین تروهم درمطالب اخیر مورد تایید قرارمی گیرد: پیکره‌های کوچک مردان ازطلا و نقره متعلق به دوران هخامنشی (۸۹)، نقش ونگارهای شهرهای کریشا (۹۰) وهوچو (۹۱) (درترکستان شرقی- منطقه اویغور‌ها) اواسط قرن هشتم پیش از میلاد، مینیاتورهای آسیای مرکزی وایران قرون پانزده وشانزده (۹۲) که درآن‌ها براحتی آستین‌های آویزان پیدا هستند.

ازآنجا که این بالاپوش‌ها بخش جدانشدنی لباس مجسمه‌های کوچک گلین وسرامیکی هستند والهه زن را توصیف می‌کنند، دلیلی است برای باورکردن پوشاک آیینی آن‌ها. رسم پوشیدن ردا‌ها وبالاپوش‌های مجلل توسط زنان بمثابه لباس رودوشی توسط آثارمتعاقب آنکه با کیش معینی ارتباط دارند وبلحاظ تاریخی جانشین مجسمه‌های گلین وسرامیکی شده‌اند مورد تایید قرارمی گیرد. نقاشی بیاد ماندنی بالالیق تپه (۹۳- شکل ۶) که متعلق به قرن ششم پیش‌ازمیلاد وپنچ کنت (۹۴) (قرون هفتم وهشتم پیش ازمیلاد) ودوره مشابه آن یک دیس نقره‌ای است که تصویری از صحنه‌های «عروسی و جشن عروسی شاه» (۹۵) درآن کشیده شده است.



تصویر ۶. زن دربالاپوش. نقاشی

این رشته که توسط مینیاتورهای یادشدهٔ آسیای مرکزی وایرانی به پایان می‌انجامد درآن‌ها معین کردن ارتباط با کیش ویا فرقه‌ای می‌سرنیست. داده‌های مردم نگاری بعدی بالاپوش‌هایی را درشکل پوشش سرارائه می‌دهد. تصویر صحنه‌های د‌‌یس نقره‌ای «عروسی و جشن عروسی شاه» (تصویر۷) امکان صحبت درباره بالاپوشهای رودوشی بمثابه پوشاکی که کارکرد لباس آیینی مرتبط با کیش باروری وحاصلخیزی ولباس‌عروس را بما می‌دهد.

با توجه به باورهای مذهبی هند باستان (که نقاط مشترک زیادی با باورهای مذهبی باستانی آسیای مرکزی دارند) که براساس آن عروس تجسم الهه باروری وحاصلخیزی برروی زمین است وزمین همتای اوبوده، این وضعیت قابل فهم است. (۹۶) عملکرد این خطوط آیینی بالاپوش‌ها تا کنون نیز منسوخ نشده است. چیرپی، پورنچک، ژگده (ژغده) یا معادلهای آن‌ها دردوران کنونی جزء حتمی لباس‌عروس‌ها هست ودرمراسم وجشنهای‌عروسی نقش‌ مهمی را بازی می‌کنند. همچنین شکل بیرونی این بالاپوش‌ها مثلا چیرپی که سرتاسرآن پوشیده ازگلدوزی است و موتیف‌های آن – گل‌ها ونشانه‌های خورشیدی – یادآور وابستگی آن‌ها به کیش حاصلخیزی وباروری است.



تصویر۷. عروسی و جشن عروسی شاه روی دیس نقره‌ای. نقاشی

دراین رابطه این امر نشان می‌دهد که سرپوش (کلاه) باستانی تکه – بوریک که روی آن چیرپی انداخته می‌شد بی‌اندازه شبیه به پوشش سر (کلاه) مجسمه کوچک پارتی‌ها از نساء قرون اول و سوم پیش از میلاد است (۹۷) که با تمثال الهه – مادر آسیای مرکزی یکی شمرده می‌شود.

ارتباط باکیش باروری، آنطورکه این ازپژوهش موروزوا پیدا است، حکایت از شکل بیرونی ودیگر بالاپوش‌های ترکمن‌ها – پورنچک دارد وپورنچک آنطورکه مشخص شده، جزیی کهن از پوشش سر (کلاه- مترجم) زنان ترکمن‌های یموت است که متشکل «از پوشش سر– هاساب (به لحاظ فرم پوشش سر دِمِتِر الهه باروری وکشاورزی جهان هلنی را بخاطر می‌آورد. دم‌تر به معنی «زمین مادر» دراساطیر یونان باستان است. مترجم) وبالاپوش – پورنچک وپرده صورت برای پوشش دهان و پش - کورده است. همه این‌ها باگلدوزی چند رنگ پوشش داده شده، که شامل شاخه‌ها و گل‌ها و خارهای تلطیف شده درختچه سولاناسه (بادمجانیان- مترجم) است وانگار به عنوان نمادی از حلقه تاج گل‌های طبیعی است. (۹۸) ارتباط مسلم وآشکار با اشکال پوشاک‌های کهن وباستانی را می‌توان درآق – ژگده قره پالپاقی که پوشیده از گلدوزی است و گاهی اوقات حتی یادآور شاخه‌ها وجوانه‌های تلطیف شده است تحقیق کرد.

اهمیت این گلدوزی‌ها درحال حاضر فراموش شده است وآگاهان وگزارشگران نمی‌توانند معنای نقش ونگارهای گلدوزی را روشن کنند. آنچه دربالا گفته شد حاکی از ارتباط ژنتیکی بالاپوش‌های مدرن کنونی با اشکال لباس‌های مردم باستانی آسیای مرکزی واهمیت آیینی آن‌ها است. درعین حال هریک از انواع ارائه شدهٔ بالاپوش‌ها با مناطق تاریخی معین وبد‌ین ترتیب با مردم معین روزگارباستان مرتبط می‌شود.

این تفکرواندیشه درباره روابط تاریخی سرپوش‌ها وخلعت‌ها مدرن وکنونی با بالاپوش رودوشی آناهیتای (الهه مادر والهه باروری وعشق) آسیای مرکزی جدید نیست. گ. آ. پوگاچنکوا دراثرخود درباره پرنچ‌های آسیای مرکزی، همزمان نظر اُ. آ. سوخارووا درباره منشاء دیر‌تر این شکل لباس‌ها را رد می‌کند. به عقیده ما نظر گ. آ. پوگاچنکووا و اُ. آ. سوخارووا درباره پیدایش ومنشاء پرنچ را نمی‌توان مقابل هم قرارداد.

گ. آ. پوگاچنکووا به ریشه‌های تاریخی شکل لباس مورد نظر اشاره می‌کند وپیش بینی‌های او احتمالا درست است. اُ. آ. سوخاروا تنها لحظهٔ معین درتاریخ پرنچ‌ها - زمان پیدایش پوشش‌های سر ردا مانند را، درحالیکه به ارتباط‌های ژنتیکی پرنچ‌ها با مکان قد‌یمی شکل لباس‌ها اشاره می‌کند، بررسی می‌کند. ازاین رو ملامت اُ. آ. سوخارووا از طرف گ. آ. پوگاچنکووا بی‌اساس به نظر می‌رسد.

در ردیابی انکشاف بعدی بالاپوش‌ها، بازتاب سرنوشت تاریخی مردم آن مناطقی که پیدایش این بالاپوش‌ها به آن مربوط می‌شوند، را می‌یابیم. برای نمونه به ژگده خوارزم می‌پردازیم. قره قالپاق‌ها وتاحدی ازبک‌های نیمه کوچ نشین که درمناطق شمالی واحه‌های خوارزم ساکن شدند، نام ودرک جدیدی از این بالاپوش رابه آن دادند، سنتی که به گذشته‌های دور می‌رود وبا مردم باستانی واحه‌ها وباورهای مذهبی آنان پیوند دارد.

بتدریج اهمیت این بالاپوش به عنوان لبا‌س مراسم درارتباط با کیش باروری تقریبا ازدست می‌رود (تن‌ها آثار دریافت شده از باقی مانده‌های دوران قدیم درقالب گلدوزی حفظ شده است) وهمچنین اهمیت مرتبط با نهاد جامعه ابتدایی جای نخست را می‌گیرد. با این کیفیت امروزه ما این بالاپوش‌ها را به شکل بالاپوش‌های سر می‌بینیم. چنین سرنوشت مشابهی را بالاپوش‌های دیگر، مانند چیرپی، پورِنچِک وپرنچ که پیش‌تر با کیش‌های باستانی مرتبط بودند، بخود گرفتند.


تصویر۸. چیرپی ترکمن تکه

بنا براین بنظر می‌رسد که مسیر تکامل لباس‌های آیینی آناهیتا تا بالاپوشهای سر دوران معاصر درنواحی تمدن‌های کهن مناطق آسیای مرکزی، نمونه‌ای از پیوستگی ووراثت تاریخی فرهنگ ملت‌ها است. درعصر واکنش مسلمانان یکی از انواع چنین بالاپوش‌هایی - پرنچ - ویژگی‌های نوین مرتبط با جزم اندیشی از اسلام را بدست آورد، اما کارکرد پیشین خود که همانا پیوند با مراسم وآیین زناشویی است را، ازدست نداده است.

کارکرد پیشین این لباس‌ها بویژه بطورواضح درنواحی روستایی، جاییکه پرنچ، همانطورکه قبلا گفته شد – پدیده کمیابی که آنرا بدون چاچ وان (چشم بند) می‌پوشند، ودرموقع عروسی ازدارنده آن عاریه می‌گیرند، زیراعروس هنگام برده شدن به خانه شوهرودردیگر موارد عروسی باید پوشیده درپرنچ باشد. (۱۰۰) بالاپوش‌های خلعت مانند دشت قبچاق با منشاء ازبکی آن و بالاپوش برخی دیگر گروه‌های مردم آسیای مرکزی از چنین تاریخ پیچیده‌ای برخوردارنیستند وظاهرا نسبتا دیرهنگام پا به عرصه وجود گذاشته است.

فقدان این مورد بین آن‌ها، البته با چند مورد استثناء مانند انواع پیشرفته این پوشاک‌ها، وجود شکل انتقالی از رودوشی به پوشش سر، تفاوت درنام بالاپوش‌ها درگروه‌های مختلف ازبک (جلیاق، ژگده، مونیساک) وغیره، بی‌ثباتی نام‌های بالاپوش مشترک تبار، که در گروه‌های مختلف منطقه‌ای زندگی می‌کنند (مثلا بین کونگرات‌های خوارزم- ژگده وبین کاشکا دریایی‌ها – جلیاق)، گواهی براین امر است [کونگرات قبیله‌ای است که منشاء مغولی دارد ودردشت قبچاق ازبکستان سکونت دارند. مترجم]. با این حال بالاپوش‌ها دربین آن‌ها بیشتر از دیگر گروه‌های مردم آسیای مرکزی درحال حاضر استفاده می‌شوند.

این امر به نظرما دال بر سخت جانی بقایای آن تصورات کهن وباستانی که باعث به وجود آمدن این نوع لباس که درگذشته اشکال دیگری داشت، دربین مردمان آسیای مرکزی بوده است. دراین باره چارقد وروسری‌های بزرگ وگشاد روی گرده (روشانه‌ای) که به معادل معنایی بالاپوش‌ها وخلعت‌ها بکاربرده می‌شوند، گواهی می‌دهند که به گونه‌ای گسترده، به ویژه در بین گروه مورد نظر ازبک‌ها آنطورکه مشهود است توزیع شده‌اند. (۱۰۱)

در پایان، می‌خواهم توجه رابه آن فاکتی جلب کنم که رسوم وسنت که خود اغلب اوقات یک عادت به ظاهر بی‌ضرروناچیز است و در دوران کنونی نیزمشاهده می‌شود، معنا ومفهوم عمیقی را درخود پنهان دارد. برای نمونه، رسم پوشاندن سرعروس‌ها بوسیله بالاپوش ویژه درزمان مراسم عروسی. این مفهوم که بوسیله مذهب وموازین حقوقی وقانونی مشروط شده است، کاملا با مراسم عروسی غیر مذهبی معاصر ناسازگار است.
________________________________

پی نویس‌ها

۱- نگاه. و. نالیوکین و م. نالیوکینا. طرح کلی اززندگی زنان بومی مستقر درفر‌غانه. کازان. ۱۸۸۶، ص. ۹۶. پ. خوروشخین، مجموعه مقالات مربوط به نواحی ترکستان سال ۱۸۹۶. ص. ۱۱۳



۲- نگاه. ت. آ. چانکو. قره قالپاق‌های واحه خوارزم. تالیف هیئت اعزامی خوارزم. ج. یک. سال ۱۹۵۲. ص. ۵۵۶؛ گ. پ. واسیلیووا، ترکمن‌های نخورلی «مجموعه مردم‌شناسی آسیای مرکزی، بخش یک، «اثار انستیتوی مردم‌شناسی فرهنگستان علوم اتحاد جماهیرشوروی سوسیالیستی»، سری نو، ج. ۲۱. سال ۱۹۵۴. ص. ۱۶۱-۱۶۵؛ ب. خ. کارمیشوا، ازبک‌های لوکایتسی جنوب تاجیکستان، استالین اباد، ۱۹۵۴. ص، ۱۴۶. س. پ. روسیاکینا، لباس ملی تاجیک‌های منطقه گارمس تاجیکستان شوروی، «مجموعه مردم‌شناسی آسیای مرکزی» جلد دوم. «آثار انستیتوی مردم‌شناسی فرهنگستان علوم اتحاد جماهیرشوروی سوسیالیستی». سری نو. جلد ۷-۱۱. سال ۱۹۵۹. ص، ۱۹۲- ۱۹۴؛ «فرهنگ وشیوه زندگی دهقانان کالخوزهای تاجیک»، «آثار استیتوی مردم‌شناسی فرهنگستان علوم اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی» سری نو. جلد ۲۴. سال ۱۹۵۴. ص، ۱۴۲- ۱۴۴ (فصل «زندگی خانوادگی وخانگی» مولف ا. م. پشروا)؛ م. آ. بیکجانوا، مورساک – لباس رویی کهن ازبک‌های شهرتاشکند، «خاطرات می‌خاییل استپانویچ آندریوا. مجموعه مقالات درزمینه تاریخ وزبان‌شناسی مردمان آسیای مرکزی»، «آثار انستیتوی تاریخ، باستان‌شناسی ومردم‌شناسی فرهنگستان علوم تاجیکستان شوروی سوسیالیستی» (دردنباله: «مجموعه خاطرات م. س. آندریوا») جلد ۱۲۰، استالین اباد. ۱۹۶۰. ص، ۵۰؛ «مردم آسیای مرکزی وکازاخستان»، سری «مردمان جهان. مقالات مردم‌شناسی» ش. یک. سال ۱۹۶۲-۱۹۶۳. بخش «گلیم» و..

۳- فرصت را غنیمت شمرده قدردانی عمیق خود را از کارکنان انستیتو مردم‌شناسی فرهنگستان اتحاد جماهیرشوروی سوسیالیستی ب. خ. کارمیشووا، گ. پ. واسیلوا، اِ.‌ای. ماخووا، ان. گ. بروزنه و آ. ان. ژیلینا بیان کنم که لطف کردند مرابا مطالب صحرا آشنا کردند.

۴- ب. آ. سوخاروا. درباره تاریخ لباس مردم سمرقند، «بولتن فرهنگستان علوم اربکستان شوروی سوسیالیستی. شماره ۱۱-۱۲. ص ۳۸ – ۴۰.

۵- گ. آ. پوگاچنکوا، تاریخ «پرنچ» [پرنچ: متراده برقع. اصطلاحی از فرجی زبان فارسی است. مترجم]، «مردم‌شناسی شوروی» ۱۹۵۲. شماره ۳۰. ص. ۱۹۱ – ۱۹۲.

۶- آ. س. موروزووا، کلاه رنانه سنتی ترکمن‌ها، «تالیفات انستیتوی تاریخ، باستان‌شناسی ومردم‌شناسی فرهنگستان علوم ترکمنستان شوروی سوسیالیستی»، جلد۷. سری مردم‌شناسی. عشق اباد ۱۹۶۳. ص. ۹۸ – ۱۱۳.

۷- مطالبی از صحرا. ب. خ. کارمیشوا. درباره ازبک‌های کاشکا دریا. ۱۹۵۶-۱۹۵۰، آرشیو انستیتوی تاریخ فرهنگستان علوم تاجیکستان شوروی سوسیالیستی؛ مطالبی از صحرا. ب. خ. کارمیشوا ۱۹۵۸ – ۱۹۵۷، آرشیو انستیتوی مردم‌شناسی فرهنگستان علوم اتحاد جماهیرشوروی سوسیالیستی، هیئت اعزامی مردم‌شناسی اسیای مرکزی؛ مطالبی از صحرا. آ. ن. ژیلینا، درباره ازبک‌های تاشکند، آرشیو انستیتوی تاریخ فرهنگستان علوم ازبکستان شوروی سوسیالیستی؛ مطالبی ازصحرا مولف ترکمن‌های آتا. آ یی اِ. ف. هیئت اعزامی خوارزم؛ نگاه، همچنین به مطالب مردبحث درنمونه ۲.

۸- تکامل بعدی چنین بالاپوش‌هایی که ظاهرا به ناپدید شدن آستین انجامیده است. بمانند حسی از دست رفته از اقلام پوشاک است وحدود ۲۰ سال پیش بین زنان برخی شهرهای ازبکستان پدید آمد (شهرسبز، سمرقند) بالاپوش‌های بدون آستین («پرده») بجای پرنچ تایید این پیش فرض است.

۹- شرح پرنچ‌ها. نگاه. پ. خوروشخین. اشاره به اثر، ص. ۱۱۳؛ و. نالیوکین و م. نالیوکینا. اشاره به اث. ص. ۹۶؛ «مردم آسیای مرکزی وکازاخستان» جلد یک.

۱۰- شرح. نگاه.: گ. پ. واسیلوا، اشاره به اثر. ص. ۱۶۳، «مردم آسیای مرکزی وکازاخستان» دو، ص. ۹۳.

۱۱- هما‌نجا.

۱۲- مطالبی از صحرا. مولف. سال ۱۹۶۰.

۱۳- د. م. عوض اف، ترکمن‌های مورچالیف تالیفات یوتاکه جلد نهم. عشق آباد ۱۹۵۹. ص. ۲۳۲.

۱۴- عوض بردیف، مطالبی درزمینه مردم‌شناسی ترکمن‌های ساریق واحه پندی، «آثار انستیتوی تاریخ، باستان‌شناسی فرهنگستان علوم ترکمنستان شوروی سوسیالیستی» سری نردن‌شناسی. جلد ششم. عشق اباد ۱۹۶۲. ص. ۱۳۶- ۱۳۸.

۱۵- شرح مگاه. گ. پ. واسیلوا. اشاره به اثر. ص ۱۶۳ – ۱۶۴.

۱۶- شرح. نگاه. ت. آ. چانکو. اشاره به اثر. ص. ۵۵۶. مطالبی از صحرا. مولف ۱۹۶۰.

۱۷- شرح. نگاه. ک. ل. زادیخینا، ازبک‌های مصب آمودریا. جلد یک. سال ۱۹۵۲. ص. ۳۷۸.

۱۸- این پوشش تک لایه ردا که با نوارباریکی آستین‌ها به آن محکم شده‌اند. نگاه. مطالبی از صحزا. ب. خ. کارمیشوا. سال ۱۹۵۴.

۱۹- مطالبی از صحرا. ب. خ. کارمیشوا. سال ۱۹۵۴.

۲۰- مطالبی از صحرا. ب. خ. کارمیشوا. سال ۱۹۵۸.

۲۱- تگاه. ن. آ. بیکجانوا، خانواده در کالخوزهای ازبکستان. تاشکند ۱۹۵۹. ص. ۳۰.

۲۲- مطالبی از صحرا ب. خ. کارمیشوا. سال ۱۹۵۸.

۲۳- هما‌نجا.

۲۴- مطالبی از صحرا. ن. گ. بوروزنی. سال‌های ۱۹۶۱ – ۱۹۶۲.

۲۵- گ. پ. واسیلوا. اشاره به اثر. ص. ۱۶۳؛ «مردمان آسیا وکازاخستان»

۲۶- ش. آنا قلیچ اف، زندگی سوسیالیستی وفرهنگ ترکمن‌های کارگر ترکمنستان شوروی (پژوهش تاریخی – مردم‌شناسی)، دست نویس رساله دکترا.

۲۷- م. آ. بیکجانوا. مورساک – لباس رویی کهن ازبک‌ها. تاشکند. ص. ۵۰ – ۵۳.

۲۸- نگاه. اُ. آ. سوخاروا. اشاره به اثر. ص. ۳۹.

۲۹- مطالبی از صحرا. ن. گ. بوروزنی. سالهای ۱۹۶۱ – ۱۹۶۲.

۳۰- مطالبی از صحرا. ب. خ. کارمیشوا. سالهای ۱۹۵۴ – ۱۹۵۶.

۳۱- مطالبی از صحرا. ن. گ. بوروزنی سالهای ۱۹۶۱ – ۱۹۶۲.

۳۲- به استثنای اصطلاح چیرپی که ریشه‌شناسی آن روشن نیست.

۳۳- فرهنگ ومعیشت دهقانان کالخوز‌های تاجیکستان. ص. ۱۳۵.

۳۴- نگاه. ک.‌ای. آنتیپینا، ویژگی‌های فرهنگ مادی وهنرتجربی جنوب قیرقیزستان. فرونزه. ۱۹۶۲، ص. ۲۱۹.

۳۵- گزارش شفاهی ا.‌ای. ماخووی

۳۶-‌ای. و. ساخاروا، ر. د. خوجایوا. لباس ملی کازاخ. آلما آتا ۱۹۶۴. ص. ۲۵.

۳۷- هما‌نجا.

۳۸- مطالبی از صحرا. ب. خ. کارمیشوا. سالهای ۱۹۵۳ – ۱۹۵۴.

۳۹- هما‌نجا.

۴۰- هما‌نجا.

۴۱- عنوان برابر ویکسانی برای لباس‌های مردانه وزنانه دیده می‌شود ودرزمان معاصر؛ مثلا، کویلک ترکمن درحکم پیراهن مردانه وهم زنانه است.

۴۲- اُ. آ. س. خاروا. اشاره به اثر. ص. ۴۰.

R. P. D о z у، Dictonnaire detaille des noms des vetements chez les Arabes، Amsterdam. ۴۳

. ۱۸۴۵سال ۳۳۴ ص

۴۴- نگاه. آ. ن. بولدیروا. مقالاتی از زندگی جامعه هرات درحدود قرن‌های پانزده وشانزده، «آثار بخش خاوری ارمیتاژ دولتی» جلد ششم. ۱۹۴۷. ص. ۳۵۶.

۴۵- مگاه.‌ای. و. ساخاروا. فرهنگ مادی اویغورهای اتحادشوروی، مجموعه مردم‌شناسی آسیای مرکزی». بخش دو. سال ۱۹۵۹. ص. ۲۶۹ – ۲۷۳.

۴۶- ل. ز. بوداغف، فرهنگ قیاسی گویش ترکی – تاتاری. جلد یک. ۱۸۷۱- ۱۸۶۹، ص. ۲۷۷.

۴۷- گ. پ. واسیلوا. اشاره به اثر. درزمان کنونی. گ. پ. واسیلوا برآن باور است که تصور اشتباهی است.

۴۸- گ. پ. واسیلوا، اشاره به اثر. ص. ۱۶۳. نگاه به آ. س. موروزوا. اشاره به اثر. ص. ۹۸ – ۱۱۳. مطالبی از صحرا. مولف سال ۱۹۶۰.

۴۹- مگاه. آ. س. موروزوا. اشاره به اثر. ص. ۱۰۲ – ۱۰۳.

۵۰- مطالبی از صحرا. ب. خ. کارمیشوا، سالهای ۱۹۵۷ – ۱۹۵۸. س. پ. روسیاکینا، اشاره به اثر. ص. ۱۹۳.

۵۱- نگاه. ر. پ. دوبی. اشاره به اثر. ص. ۳۲۷ – ۳۳۴.

۵۲- نگاه. گ. آ. پوگاچنکو. درباره تاریخ لباس آسیای میانه وایران قرن پانزدهم ونیمه اول قرن شانزدهم. درمورد مینیاتورموردنظر، «دانشگاه دولتی آسیای مرکزی بنام لنین». تاشکند ۱۹۵۶.

۵۳- نگاه. همانجا. ص. ۹۷، ۹۲، ۱۰۵، ۱۰۸.

۵۴- نگاه. گ. پ. واسیلوا. اشاره به اثر. ص. ۱۶۲.

۵۵- نگاه. مطالبی از صحرا. گ. پ. واسیلوا.

۵۶- گزارش شفاهی گ. پ. سنساروا.

۵۷-‌ای. و. ساخاروا، ر. د. خوجایوا، اشاره به اثر. ص. ۹۳.

۵۸-‌ای. گلادیشف و [د. و.] مورا- آیینف مسافرت از اُرسک به خیوه وبرعکس درسالهای ۱۷۴۰ – ۴۱، گلادیشف افس کامل ونقشه بردارموراوین. ص. ۶۸ - ۷۲.

۵۹- ف. یفرموف ستوان یا‌ر فعلی، نه سال سیاحت وماجرا دربخارا، خیوه، ایران وهندوستان وبازگشت ازآنجا ازطریق انگلیس به روسیه را در سان پتربورگ درسال ۱۷۸۴ نوشت، «روسیه قدیم» جلد ۳۹. ۱۸۹۳. ص. ۱۳۵ – ۱۳۶.

۶۰- این چنین بالاپوش‌ها بعنوان لباس روزمره بین ازبک‌ها ی نیمه کوچ درگذشته رواج پیدا کردند. نگاه. مطالبی ازصحرا. ب. خ. کارمیشوا. سال ۱۹۵۸.

۶۱- گزارش س. م. آبرامزون درباره این ارائه اثر: ان. آ. کیسلیاکف. پرده‌های صورت عروسی‌های تاجیک‌ها، «مجموعه م آ اِ»، پانزده. ۱۹۵۳. ص. ۳.

۶۲- س. م. ابرامزون. رسوم عروسی قیرقیزهای پامیر، «مجموعه خاطرات م. س. آندریوا»، ۱۹۶۰. ص. ۳۶.

۶۳- گ.‌ای. آنتی پینا، اشاره به اثر. ص. ۲۵۶.

۶۴-‌ای. و. ساخاروا، ر. د. خوجایوا، اشاره به اثر. ص. ۱۱۲، ۱۱۴.

۶۵-‌ای. و. ساخاروا، ر. د. خوجایوا، اشاره به اثر. ص. ۹۳.

۶۶- اِ. گ. گافربرگ، انواع عقد نکاح ومراسم عروسی‌ها بین جمشید‌ها وهزاره‌ها، «مردم‌شناسی معاصر»، ۱۹۳۶. شماره یک. ص. ۹۷.

۶۷- نگاه. ان. آ. کیسلیاکف. اشاره به اثر.

۶۸- س. آ. آویجانسکایا، ان. و. بیک بولاتف، ر. گ. کوزیف. هنرتزیینی – تجربی باشقیر. اوفا. ۱۹۶۴. ص. ۲۰۹.

۶۹-‌ای. و. ساخاروا، ر. د. خوجایوا، اشاره به اثر. ص. ۱۵۳، ۱۵۵، ۱۵۶.

۷۰- م. آ. بیکجانوا، مورساک – لباس رویی کهن ازبک‌ها. شهرتاشکند. ص. ۵۰ – ۵۱.

۷۱- ک.‌ای. آنتی پینا، اشاره به اثر. ص. ۲۵۶.

۷۲- گ. پ. واسیلوا، نتایج کار گروه ترکمن طی سال ۱۹۴۸. جلد یک. ص. ۴۴۵.

۷۳- ان. آ. کیسلیاکف. اشاره به اثر.

۷۴- نگاه. مطالبی ازصحرا. ب. خ. کارمیشوا، سالهای ۱۹۵۷ – ۱۹۵۸.

۷۵- ک.‌ای. آنتی پینا، اشاره به اثر. ص. ۱۷۳، ۲۵۶.

۷۶- اِ. هرتسفلد، در دروازه آسیا. برلین ۱۹۲۰. فهرست دوازده.

۷۷- «هنرکهن آلتایی» ۱۹۵۸. فهرست ۶۱.

۷۸- نگاه. «قرآن» ترجمه گ. سابلوکووا. غازان ۱۹۱۷. ص. ۷۹۵ – ۷۹۷.

۷۹- نگاه. گ. آ. پوگاچنکوا. درباره تاریخ «پرنچ‌ها»، ص. ۱۹۵.

۸۰- ریو گونزالس و کلاویخو. دفتر یادداشت خاطرات سیاحت تا دربارتیمور درسمرقند درسالهای ۱۴۰۳ – ۱۴۰۴، ترجمه‌ای.‌ای. سرزنوسکی ۱۸۸۱. ص. ۲۹۳.

۸۱- و. نالیوکین و م. نالیوکینا، اشاره به اثر. ص. ۹۶، ب. خ. کارمیشوا. گروه مردم‌شناسی «تورک» مرکب از ازبک‌ها، «مردم‌شناسی معاصر»، ۱۹۶۰ریا، شماره یک. ص. ۲۱؛ مطالبی ازصحرا. ب. خ. کارمیشوا. سال ۱۹۵۸.

۸۲- مگاه. و. نالیوکین و م. نالیوکینا، اشاره به اثر. ص. ۱۹۲

۸۳- س. آی نی، خاطرات. سال ۱۹۶۰. ص. ۳۴۵.

۸۴- ک. ل. زادیخینا، ازبک‌های مصب آمودریا. ص. ۳۷۸.

۸۵- س. پ. ر. سیایکینا. اشاره به اثر. ص. ۱۹۲.

۸۶- گ. آ. پوگاچنکوا، الهه زن مرغیانه، «باستان‌شناسی معاصر» بیست ویکم – سی‌ام. ص. ۱۳۸.

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد