logo





بزرگداشت محمود عباديان در خانه‌ی هنرمندان

يکشنبه ۲۵ فروردين ۱۳۹۲ - ۱۴ آپريل ۲۰۱۳

س. حمیدی

mahmoud-ebadian200.jpg
محمود عباديان روز دوازدهم فروردين‌ماه سال جاری پس از چند ماه بيماری ريوی در جنگ و ستيز با مرگِ پتياره برای هميشه از زندگی در ميان ما رخت بربست. در همين راستا ساعت هفده روز جمعه بيست و سوم فرودين‌ماه در مجلس بزرگداشتی كه به ابتكار دوستان و يارانش در خانه‌ی هنرمندان ايران برگزار شد از يك عمر تلاش او در حيطه‌ی ادبيات و فلسفه تقدير به عمل آمد. استقبال نويسندگان و هنرمندان از اين نشست به حدی بود كه به ناچار از همان آغاز، درهای ورودی سالن به روی مدعوين بسته ماند.

با شروع اين برنامه به پاسداشت آموزه‌های اخلاقی و علمی زنده ياد عباديان لحظه‌ای سكوت اعلام گرديد. سپس مجيد سرسنگی مديرعامل خانه‌ی هنرمندان به منظور خيرمقدم به حاضران پشت تريبون قرار گرفت. سرسنگی اظهار اميدواری نمود كه در جامعه ايران زمينه‌هایی فراهم گردد تا به منظور مفاهمه و همگرایی، بين انديشمندان جامعه با سياستمداران تعامل بيشتری صورت پذيرد. او بنا به جايگاه اداری خويش اميدوار بود كه پاگرفتن اين تعامل خواهد توانست بخشی از فاصله‌های موجود بين علم و سياست را در جامعه مرتفع نمايد.

پس از سرسنگی غلامحسين صدری‌افشار (اديب،‌ واژه‌شناس، ‌مترجم و روزنامه‌نگار) به عنوان سخنران دوم بر جايگاه شتافت. صدری‌افشار ضمن استقبال از پيشنهاد سرسنگی يادآور شد كه چيزی نمی‌گويد اما اجازه داده شود تا درهمين راستا به دو نكته‌ی تاريخی اشاره گردد:

الف- نخستين نكته‌ی صدری افشار پيرامون روشنگری از واژه‌ و حرفه‌ی "آينه‌داری" دور می‌زد. كه بنا به توضيح ايشان آينه را روزگاری در چين از فلز می‌ساختند و سپس بازرگانان ايرانی آن را ضمن خريد به ايران حمل می‌نمودند. در ايران هم عده‌ای به شغل آينه‌داری اشتغال داشتند كه پارچه‌ای روی آينه می‌انداختند تا مشتری با پرداخت پول بتواند خود را در آن ببيند. پس از ذكر اين مقدمه او يادآور گرديد: اما در كرمان ِ دوره و زمانه‌ی‌ آغا محمدخان حرفه و شغل آينه‌داری به چه كار می‌آمد كه همه‌ی‌ مردمانش را كور كرده بودند؟

ب- نكته دوم سخن صدری‌افشار به روزگار سلطنت كريم‌خان در شيراز باز می‌گشت. زنی پيش شوهرش از زندگی خوب زن امام جمعه‌ی‌ شهر تعريف می‌كند و شوهر را ترغيب می‌نمايد تا بنا به آشنایی قبلی از كريم‌خان بخواهد به او حُكم امام جمعه‌ای بدهد. شوهر به ديدار كريم خان می‌رود، خواهش خود را با او درميان می‌گذارد و كريم‌خان نيز می‌پذيرد. سپس دستور می‌دهد كه به او حكم امام جمعه‌ای بدهند. اما كاتب ضمن نوشتن حُكم پی می‌برَد كسی كه حُكم می‌گيرد سواد ندارد. در نتيجه موضوع را به كريم‌خان گزارش می‌كند. كريم خان هم مُبتكرانه دستور می‌دهد: ايرادی ندارد يك حُكم باسوادی هم برايش بنويسيد!

صدری‌افشار بدون آنكه سخنی به دونكته‌ی تاريخی كنايه‌آميز خود بيفزايد، سخنش را در همين‌جا بدون مقدمّه و مُؤخّره به پايان بُرد.

سخنران بعدی محمد ضيمران استاد تاريخ هنر و زيباشناسی دانشگاه بود كه ضمن سخنان خود گستره‌‌ی كار علمی عباديان را در عرصه‌های ترجمه و نويسندگی‌ برشمرد كه ضمن آن به زندگی سياسی و مبارزاتی او نيز اشاره‌هایی به عمل ‌آمد. ضيمران از كلاس‌های درس يكسويه و يكطرفه‌ای كه در دانشكده‌ها شكل می‌گيرد گله داشت. او انتقاد می‌نمود كه در كلاس‌های درس فلسفه دانشجويان اجازه نمی‌يابند كه با استادان خويش گفت و گو داشته باشند. آقای ضيمران به استناد ترجمه‌ها و نوشته‌های فلسفی عباديان تأكيد داشت كه در ايران دو نوع تأويل متفاوت راست‌گرايانه و يا چپ گرايانه از هگل صورت می‌پذيرد، ولی‌عباديان در نوشته‌ها و آموزه‌های خويش هگل واحد و يك‌پارچه‌ای عرضه می‌نمود. چنانكه او به منظور روشنگری و بازتاب درست و دقيق فلسفه‌ی هگل، از هرگونه توجيه و تفسيرهای خودمحورانه‌ پرهيز داشت.

سپس خانم شيوا دولت‌آبادی از آشنایی و ارتباط خانوادگی خود با عباديان و ظرايف اخلاقی او ياد كرد. در همين راستا او سخت‌كوشی عباديان را در راه پژوهش و تحقيق ستود. خانم دولت‌آبادی از لجاجت علمی او در ماه‌های پايانی عمرش جهت كار روی رباعيات خيام سخن گفت. همچنين گردآوری و تدوين آثار پراكنده‌ی عباديان را خواستار گرديد.

آنگاه اصغر دادبه (استاد فلسفه) همكار ديگر عباديان در دانشگاه ويژگی علمی آثار او را معرفی‌ نمود. دادبه نيز همسو با ضيمران از نبود زمينه‌های علمی در دانشگاه به منظور تدريس فلسفه گله‌ داشت. او دوگانگی گفتار و رفتار مسؤولان اجرایی كشور را از عوامل اصلی بی‌مهری در عرصه‌ی علم و دانش دانست. دادبه در انتقاد از دوگانگی مسؤولان در رفتار سياسی‌شان ياد‌آور شد: ديوار- نوشته‌ای را در خيابان مسيرش ديده است كه بر بهره‌گيری از تجربه و دانش دانشمندان و انديشمندان جامعه تأكيد می‌ورزيد، اما متأسفانه در هنجارهای رفتاری سياستمداران و دولتمردان كشور به هيچ روی چنين هدفی را نمی‌توان نشانه يافت.

پس از سخنان از دل برآمده‌ی اصغر دادبه، "نجل رحيم" (پزشك و اورولژيست) از دوستان عباديان به فيلم پنج ساعته‌ای اشاره نمود كه در ماه‌های پايانی زندگانی عباديان از او ضبط نموده‌ است. بنا به ابتكار ايشان از همين فيلم پنج ساعته فيلم مستندی در پانزده دقيقه تدوين گرديده بود كه به نمايش در آمد. در همين فيلم پانزده دقيقه‌ای عباديان زندگی خود را در مشهد و سپس در تهران و آبادان مرور می‌نمود. در سال كودتا در آبادان دستگير می‌شود كه ضمن ضربه‌ی باتوم كودتاچيان يك چشمش را از دست می‌دهد. او يادآور می‌شد كه بيش از نيم قرن است كه با يك چشم جهان را می‌بيند. تازه چشم ديگرش هم كه از باتوم كودتاچيان جان به در برده به دليل جراحاتش فقط دو بُعد را تشخيص می‌دهد كه همچنان بعد سوم توسط او بازسازی می‌گردد.

او از مسافرتش به پراگ می‌گفت كه در آنجا علی‌رغم اصرارش به تحصيل در رشته‌های فنی، ترغيب می‌شود كه در يكی از رشته‌‌های علوم انسانی درس بخواند. در پراگ فعاليت و تبليغ گروه‌های مائوئيستی او را به شوق می‌آورد از "حزب" می‌بُرد به "سازمان انقلابی" می‌پيوندد. در راستای برنامه‌های آموزش تئوريك و تشكيلاتی در سازمان انقلابی دو بار عازم چين می‌‌گردد، كه طیّ هر يك از اين دوره‌ها چندين ماه به درازا می‌كشد. بين اين دو سفر يك بار هم به كوبا می‌رود كه ضمن شيفتگی به فيدل و انقلاب كوبا به الگوبردای از آن جهت مبارزه‌ای چريكی دل می‌بازد.

او در همين فيلم خوشبينی خود را به پايان پيروزمندانه‌ی‌ تعارضات جامعه‌ی سرمايه‌داری به نفع توده‌های تحت ستم اصرار می‌ورزد و بر نكته‌ای پای می‌فشارد كه آنتی‌تز جهان سرمايه‌داری سرآخر روزی از درون خودِ آن سر بر خواهد آورد. پيداست كه عباديان با طرح اين ديدگاه پيش‌بينی‌های از قبل طراحی شده و متداول را باور ندارد.

در اين نشست حسن قاضی‌مرادی دوست و همكار مطبوعاتی عباديان هم از او به مثابه‌ی پدری معنوی تقدير به عمل آورد و ياد و خاطره‌اش را گرامی داشت. همچنين پس از آن، دو نفر از دانشجويان پيشين عباديان هم آموزه‌های علمی و اخلاقی استادشان را برای مخاطبان برشمردند. مراسم بزرگداشت قريب سه ساعت به طول انجاميد كه ضمن آن، جهتِ خسرو پارسا و بابك احمدی هم سخن‌رانی پيش‌بينی شده بود، اما آن دو به دليل كسالت از حضور در نشست بازماندند.

در زمانه‌ی ما كه در حوزه‌های دانشگاهی حكمت و آموزه‌های دينی و اخلاقی را بر جايگاه فلسفه می‌نشانند و از ميراث ادبی ايران به تمامی تعبير و توجيه‌های واپس‌گرايانه به عمل می‌آورند، عباديان از معدود استادانی بود كه اين مرزگذاری‌های متحجرانه و واپس‌گرايانه را به هيچ انگاشت. چنانكه در روشنای نگاه امروزين او سعدی و فردوسی باليدند و بر بستری از جهان امروز جای گرفتند. همين رويكرد به لوكاچ و هگل نيز تسرّی يافت. چرا كه آنان نيز در تدريس و پژوهش‌های علمی عباديان بی‌نقاب و بدون تأويل‌های خودانگارانه به بهره‌مندان و مخاطبان فلسفه شناسانده شدند. او دانسته و آگاهانه در راهی گام برمی‌داشت كه همچنان گشوده خواهد ماند تا فردایی ديگر ببالد و به بار نشيند. يادش گرامی ‌باد. بيست و چهارم فروردين‌ماه نود و دو/

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد