مقدمه کتاب اگو – بازی زندگی۱
از فرانک شیرماخر*
از ناشران هفته نامه فرانکفورتر آلگماینه تسایتونگ-آلمان
ترجمه: حسین انور حقیقی
ما به شکلی وحشتناک ساده شدهایم. متاسفانه خودمان از آن بیخبریم. چرا کاری را انجام میدهیم؟ چرا چیزی را دوست داریم؟ پرسشهای پیچیدهای که هرکس به تنهایی توان پاسخگویی به آن را ندارد. ما نمیدانیم که دیر زمانی است که دیگران به جای ما جوابهای ما را میدهند.
برای یک لحظه هم که شده تمامی آنچه را که از طریق روانشناسی، مغزشناسی و یا حتی از تجارب خودتان در باره معمای هستی خویش میدانید به دست فراموشی بسپارید. اقتصاد دانان، بیآنکه ما بو ببریم، سازوکار روانی انسان مدرن را موضوع کار خویش ساختهاند.
برای ساده کردن جهان بیش از اندازه بغرنج و برای شتاب بخشیدن به روند اقتصادی، در پس پرده مدلی ایجاد شده، که زندگی ما را در درازمدت تغییر میدهد.
این مدل بر آن است که زندگی تک تک ما میتواند خیلی ساده و راحت باشد هرگاه فرض کنیم که هر فردی فقط و فقط به خود و منافع خود میاندیشد. این کتاب میخواهد نشان دهد که چگونه از مدلی، به ظاهر بیخطر درابتدا، تلهای بوجود آمد و اینکه تا چه حد این مسئله در پرده است.
همه تله گذاران تلهشان را میپوشانند. در جنگل میتوان با خاک و برگ تله فلزی را پنهان ساخت: مصنوعاتی که چنان مینمایند که گویی چیزهایی طبیعی هستند. میان مردم تله را به نام قانون طبیعی جا میزنند. ادعای زیر از این دست است که: از ژنها گرفته تا اخلاقیات «انسان شیفته خود است». این تز را یکی از تئوریهای اقتصادی به کمک حسابگرهای مدرن به قانونی طبیعی تبدیل کرد و ما آن را تازه احساس میکنیم.
این روزها خیلیها بر این باورند که گویا امکان انتخاب و آزادیهایشان بیشمارتر از هر زمان دیگر است و اینکه بالاخره آنها مختارند که نظریهای را بپذیرند و یا رد کنند.
در حقیقت اما نه تنها ناخودآگاه این نظریه را پذیرفتهاند بلکه دیر زمانی است که کار و زندگی خویش را با آن هماهنگ میکنند.
ما دوران تازه سرمایه داری اطلاعاتی را تجربه میکنیم. این دوران کار خود را با تبدیل جهان به حالتی روحی و روانی آغاز کرده است. کارهای بزرگی انجام میدهد و برنامههای بزرگی در پیش دارد. افکار را میخواند، کنترل میکند و میفروشد. میخواهد مخاطرات را پیش بینی کرده، ارزیابی کند و از بین ببرد. مغز وی بیوقفه در تلاش است تا به آنچه آدمیان انجام میدهند، میگویند، میخرند و نیز حرکت بعدیشان در بازی پی ببرد. هر جا که آنها به هم میرسند نظامی را در پیش روی مییابند که همیشه بر همه چیز بهتر از آنها آگاه است. او اجازه نمیدهد که افراد خود را جور دیگری از آنکه هستند به اطراف معرفی کنند. او بر آن است که انگیزه همه اقدامات انسانها تنها سود جویی شخصیشان است.
رفتاری که «بدون دلیل» باشد در مخیله سرمایه داری اطلاعاتی نمیگنجد. حتی دوستی، وفاداری و عشق به نظر وی علل عقلی دارند که ریشهشان در گرایشات خود خواهانه هر فردی نهفته است. این علت پر شماری «مشوقها» است که از پاداش به بانک داران وال استریت گرفته تا نشانها و مدالهای مجازی و رای «خوشم آمد» به چیزهای خصوصی -نظیر فیس بوک- را در بر میگیرد.
بازیهایی وجود دارند چون شطرنج که روبازند و بازیهایی چون پوکر که رو بستهاند و در این بازی کسی نمیتواند دست طرف مقابل را نگاه کند. اقتصاد اطلاعاتی در حال و هوای پوکربازی تنفس میکند. دنیای وی دنیایی است که در آن هیچکس هرآنچه را که واقعا فکر میکند نمیگوید و انجام نمیدهد ولی اگر به آنها اهدافی فرد گرایانه نسبت دهیم آنگاه نیات آنها همه آشکار خواهد شد. دلیل نیاز بیش از اندازه به اطلاعات هم از اینجاست. همچنین اجبار به بلوف زنی، دیگرنمایی و آدرس عوضی دادن سرچشمهاش اینجا است. الگوریتمهای مالی، معاملات بورس سهام را استتار میکنند تا الگوریتم جانوران درنده را، که در کمینشان است، فریب دهند، یا اینکه الگوریتم جانوران درنده آژانسهای اقتصادی دیگر را چنان به سرعت برق وباد با اطلاعات دروغین تغذیه میکنند تا به افزایش شدید و ناگهانی قیمتها منجر شود. افراد هویتهای جعلی برای خود دست و پا میکنند پروفایلهای ویژه برای ارائه به روئسای کارگزینی شرکتها و یا بانکها برای خود سرهم میکنند. خیلی از دولتها سیگنالهای دروغین میفرستند تا بازارها فریب دهند. جامعهای است که انسان در آن نه تنها به دیگران بلکه به خود نیز بیاعتماد است. کسی که کارش به اینجا رسیده، باور میکند که کارآموزی یش، تجربههایش و زندگی نامهاش آن ارزشی را، که خیال میکرد داشته باشند، ندارند.
وعده به اینکه پاسخ سوالاتی را بیابند که هنوز پرسیده نشدهاند، ادعای اینکه بیشتر از آنچه فردی درباره خودش بداند دربارهاش بدانند، پیش بینی چیزهایی که شخصی خواهد خواست بیآنکه خود آگاه باشد، پیشنهاد اینکه چه کسی مناسب دوستی است از نقطه نظر ساختاری با الگوریتم کنترل سازمانهای امنیت منطبق است که قبل از اینکه جرمی اتفاق بیافتد بر آن آگاهند بیآنکه شاید مجرم هنوز در مورد اقدام مجرمانه خود چیزی بداند. اقتصاد نوین ماشینها را به خدمت میگیرد تا روابط افراد بایکدیگر را به شکل گزارههای ریاضی ضبط میکند. او دل شیفته «معمای زندانی» است، که یکی از مسائل بنیادی نظریه بازی هاست که دو نفر (زندانی) را در نظر میگیرد که سرنوشت مشترکی دارند ولی امکان حرف زدن باهمدیگر را ندارند و به آنها پیشنهاد میشود که به زیان دیگری امتیازی برای خود به دست بیاورند. در این بازی نه تنها خیانت به دیگری جزو مفروضات است بلکه «به مثابه نرم رفتار عقلانی پذیرفته شده است». ۲
ثابت شده که افراد زیر نفوذ چنین شیوه تفکری رفتارشان را تغییر میدهند. نوعی جهان بینی که در پس همه اعمال انسانی دست منطق تخطی ناپذیر سود جویی برای خود را میبیند، اگوئیسم را به شکل انبوه بازتولید میکند. ۳ بتازگی اما شخص هر روزه با این شیوه تفکر سر وکار پیدا میکند. در جهانی، که اطلاعات نه تنها در بازار بورس سهام بلکه در محل کار، در ارتباطات و حتی در روابط دوستانه توسط ماشینهای حسابگری سازمان داده میشوند که شیوه محاسبهشان بر مبنای قوانین منطقی بیشترین سود خواهی کاراکترهای انسانی است، ارزشهای اجتماعی با سرعت اعجاب آوری دگرگون میشوند.
سرمایه داری اطلاعاتی زندگی نامهها و هویتهای به هم پیوسته تک تک انسانها را زیر سوال برده، اقتصاد واقعی را در جهت اهداف خود سازمان داده است و اکنون در پی آنست تا نظامهای مبتنی بر حقوق ملل و قانون اساسی را تغییر دهد.
چنین نیست که تنها برخیها حق اختیار بر خویش را از دست میدهند. دست یازی به حقوق خود حکومتی دولتها و پارلمانهای اروپایی در جریان بحران فعلی یورو خطای معمولی نیست. بخشی از منطق کاری (سرمایه داری اطلاعاتی) است.
این (سرمایه داری) زیر بنای تفکر انسانی را با رشته در هم تنیدهای از زیر آبها و تونلها کنده است و مواد خام به غنیمت به چنگ آورده را در ماشینهایی فرا میآورد که بسته به اینکه برروی کدام میز کاری قرار بگیرند میتوانند جنگ براه انداخته، جرقه انقلابات را زده، پول ایجاد کرده، به کنترل انسانها پرداخته و یا عکسهای مسافرت اخیر را بفرستند. به نظر م یرسد حالا در موقعیتی باشد که شبانه همه ملت را یکجا از بین ببرد، و یا فردی را که جانبش را میگیرد، تحت شرایطی به قدرت یک دولت مجهز کند. به این سبب انسانها به این صرافت افتادهاند که کوچیدن با وی به زیرزمین و به درون فضاهای بسته با روشنایی تصنعی و تونلهایی که بدست او کنده شدهاند را اندیشه و تفکر خود بدانند.
استتار یک تله باید همه حواس شکار را فریب دهد. دیدرو در دایره المعارف خود توصیه به پوشاندن بوی آهن میکند، زیرا جانواران کارکشته میان بوی آهن و مرگ خویش رابطهای میبینند. کتاب مرجع تازهای در باره مسائل جانوران با بیگناهی تمام درباره اینکه چکار باید کرد مینویسد: «باید جانور را چه بوسیله طعمه و چه بواسطه کنجکاوی طبیعی وی به طرف دستگاه جلب کرد.» جای تعجب نیست اگر کلمات انگلیسی انجین و ماشین زمانی دراز، به گفته اتو مایر، دارای معانی منفی حیله، کلک و توطئه و حتی فتنه بودهاند. ۴ دستگاه سرمایه داری اطلاعاتی کامپیوتر است، البته دستگاه خود بیگناه است. مسئله اینجاست که چه کسی آنرا در اختیار داشته و به چه منظوری بکار میگیرد. اگر آنگونه که امروز اتفاق افتاده، بتوان اگوئیسم انسانی را به فورمول ریاضی درآورد، آنگاه میتوان همه اجتماع را توسط آن محاسبه کرد.
این دیدرو است که «دام گذاشتن» را «دانش» مینامد و نه دام را. هنر این است که موجوداتی را که برحسب تجربه بدبین و گریزپا هستند به دام انداخت. آنان را تنها با جمع آوری دادهها و تحریفشان میتوان گیر آورد. دام باید دستیابی به طعمه را آسان به نمایاند. خرس، روباه یا گرگ باید فکر کند که به غنیمت باد آوردهای دست میابد. برای اینکه چنین کاری موفق شود باید «با دقت تمام مکانهایی را نشان کرد که این حیوانات به هنگام روز میآسایند، و شبانگاهان میپلکندند، و راههایی که به عادت میگزینند».
بدون در نظر گرفتن استراتژی دام گذار، جعبه دام بخودی خود ارزش ندارد. دام گذار موفق کسی است که چون جانورانی بیاندیشد که باید به دام اندازد؛ زرنگترین دررفتگان از دام، آنهایی هستند که همچون دام گذار میاندیشند. این «دانش» است، ریاضییات محض است که میتوان توسط کامپیوتر تماما برنامه ریزی کرد: در دوران جنگ سرد که این نظریه ابداع شد، آنرا با نامهایی چون «نظریه انتخاب عقلی»، نظریه کردارعقل محور و یا نام بیخطری چون «نظریه بازی» نام گذاری کردند.
اقتصاد دانان برانگیخته از ترس، درمقابل نظامهای توتالیتری چون شوروی، که خود را صاحب اختیار انسانها میدانستند زیرا دعوی آن داشتند که آنچه را که بهترین برای جماعت است میدانند، طرح دیگری انداختند که بر مبنی آن هرکس تنها کاری را انجام میداد که برایش بهترین گزینش بود. این تبدیل به یکی از سلاحهای استراتژیک جنگ سرد شد که غرب بوسیله آن بازی ابرقدرتها را بطور قاطع برد.
اما امروزه میدانیم که آن نه پایان کار بلکه تازه آغاز کار بود. بازی ابرقدرتها سپری شده بود، بازی با جامعه خویش میتوانست آغاز شود. یکی از طراحان دام بزرگ بعدها اعتراف کرد که قوانین بازی، که قرار است بر مبنای آنها بازی زندگی را بکنیم، کمی غریب هستند. انسان ملزم است برای برد هر ازگاهی در این فکر باشد که «همه جهان وی را چون دشمنی شخصی برگزیده است». ۵
و حال چند کلمه هم در باره نیت این کتاب. جرقه آن توسط بحران زده شد ولی نه بوسیله نمود اقتصادیش بلکه بوسیله نمود اجتماعیش. بحران تنها یک نشانه است. نشانگر ناپایداری نه تنها بازرها بلکه جوامع نیز است که در آن اجتماعات همچون بازار و انسانها به مثابه «انسان اقتصادی» سازمان داده شدهاند. به نظر من شاهد اولین مورد از نارسایی سیستم اقتصاد اطلاعاتی هستیم.
بحرانی که امروز با آن سرو کار داریم بحرانی نیست که تنها مربوط به پول، سود، ورشکستگی بانک لیمان برادرز و یا بحران اروپا باشد. این، اگر بخواهید، سادهترین بخش مسئله است که پیش از همه برای تجزیه و تحلیل مناسب است. کسی چه میداند شاید زمانی حل شود و مردم سراغ کار و زندگی معمولی خود بروند.
اقتصاد اطلاعاتی احساسات، اعتمادها، روابط اجتماعی را چون سهام بورس یا کالاها ارزیابی میکند و برای اولین بار در تاریخ ابزاری فنی در اختیار دارد که آنرا کاملتر و بهتر از همیشه انجام دهد. اینکه انسان در یک فروشگاه و یا حراجی فکر کند که دیگران تنها در پی سود خویش هستند و میخواهند سر آدم کلاه بگذارند، امر کاملا دیگری است تا اینکه خود زندگی اجتماعی هر چه بیشتر به معاملهگری و حراجی مبدل شود، دنیای به بازار عرضه کردن خویش که از قوانین روشن اقتصادی تبعیت میکند. بیاعتمادی، اتهام زنی، بلوف، تحریف شیوه کاردر این جهان هستند حتی اگر آنگونه که اغلب ادعا میشود تنها برای «آرام کردن بازارها» بکار گرفته شوند. اما این تنها شامل حال دولتها نیست بلکه هر چه بیشتر شامل حال هر فردی است.
این مقررات در جایی ثبت شدهاند. آنها فرضیات، طرحهای کمکی، مدلهایی هستند که انسانها را دیگر نه با خصوصییات روانی بلکه با ویژه گیهای ریاضی مشخص میکنند. سوژه کتابی، علی رغم اینکه کاملا خلاف آن را اثبات میکند، چنین است: «هدف اقتصاد هیچگاه این نبوده است که مدلهای اقتصادی را به وسیله انسانهایی با گوشت و پوست تجسم بخشد». ۶ زیرا مدلها خود زنده شدهاند، آنها نه تنها همچون دستگاه رهیابی (ناویگاسیون) دستورالعمل میدهند که انسانها آن را ناخوداگاه دنبال میکنند بلکه هنوز کار بیشتری انجام میدهند: در اصل آنها انسان را، به چیزی که خود تعریفش را ارائه میدهند، تبدیل میکنند. آنها، علیرغم همه محدودیتهایی که خود گذاشتهاند، انسان را چون یک اگوئیست تعریف میکنند.
این کتاب تنها بر یک تز مبتنی است که به تازگی از طرف برخی مرتدین در میان اقتصاددانان زیر عنوان «امپریالیسم اقتصادی» مورد بحث قرار میگیرد. منظور از آن اینست که الگوی تفکر اقتصادی درعمل همه علوم اجتماعی دیگر را به تسخیر خویش در آورده و کنترل میکند (امپریالیستیترین نظریه اقتصادی، چنانکه میدانیم، مارکسسیم بود).
در پهنه زندگی خود این نوع امپریالیسم را چون اقتصادی شدن هر چیز و هر کس تجربه میکنیم. تصادفی نیست که پر فروشهایی چون «فریکونومیکس» (نظریه های-آرنجی اقتصاد رفتاری؛ نظریهای که میگوید برای موفقیت شخصی دیگران را باید به کمک آرنج به کناری هل داد) این همه موفق هستند. این کتابها در اصل از دنیای روزمرهای صحبت میکنند که همه چیز را به داستانهای منفعت طلبانه تقلیل میدهند («آیا لازم است والدین را به خاطر دیر برداشتن بچههایشان جریمه نمود و اگر جواب آری است تاثیر این جریمه چگونه است؟ تاثیر آن چنین است که اگر مقدار جریمه کم باشد بیتوجهی ایشان افزایش مییابد، زیرا اولا ارزشش را دارد ثانیا نشانه غلطی در رابطه با هزینه اخلاقی زیرپا گذاشتن نرم میفرستد» ۷). تزهای آنها تا آنجایی مشغول کنندهاند که مورد مناقشه هستند – موفقیت آنها نشان میدهد که در باره نظریههای دفاع از خود در جهانی هستند که تا آخرین جزئیاتش اقتصادی شده و سود خود جستن را، به مثابه هسته اصلی رفتار عاقلانه، تجربه میکند.
ولی بهای چنین دفاع از خودی خیلی بالا است: آنگونه که مثلا گرد گیگرنچر و ناتان برق در یک بررسی عالی در باره اقتصاد رفتاری نشان دادهاند، در بسیاری از توصیهها برای زندگی خوب، ایدوئولوژی نئوکلاسیک و به عبارت دیگر نئولیبرال نهفته است. ۸ این نه تنها در مورد اقتصاد رفتاری صادق است، بلکه در مورد همه بازارهای اتوماتیزه شده، از بازارهای مالی گرفته تا بازارهای نوین ارتباطات اجتماعی نیز صدق میکند.
و اما امپریالیسم اقتصادی، بیش از همه بعد از بحران مالی، همچنین مجبورمان میکند که میدان را، به محل تاخت و تاز آموزش مسلط بیش از همه اقتصاد دانان آنگلوساکسون، واگذار نکنیم. در سالهای اخیرهمه دنیا میتوانست خود را، از ضعفهای برخی الگوهایی که مدتها بود چون حقیقتی بدیهی به حساب میآمدند، مجاب کند. اگر در اینجا تنها از موثرترین دو مورد نظریه بنای تفکر اقتصاد اطلاعاتی یعنی نظریه «انتخاب عقلی» و نظریه بازی صحبت میشود، روشن است که نباید به این ادعا تعبیر شود که گویا تنها این دو مورد بودند و چیز دیگری وجود نداشت. ۹ ولی آنها، برای داستانی که این کتاب میخواهد تعریف کند، از جایگاه مهمی برخوردارند: اینکه چگونه هر فردی میتواند احساس کند که تمامی کائنات بر ضد وی توطئه میکند، و اینکه بعد از پایان جنگ سرد، چگونه جنگ سرد تازهای در قلب اجتماع ما آغاز میشود.
* فرانک شیرماخر نویسنده و روزنامه نگار معروف آلمانی است و ازسال ۱۹۹۴ یکی از ناشران هفته نامه فرانکفورتر آلگماینه تسایتونگ میباشد. وی مولف کتابهای بحث انگیزی چون «مینیموم» و «توطئه متوشالح» (اشاره به ازدیاد سالخوردگان در جامعه کنونی) است. به خاطر کتاب «توطئه متوشالح» از جمله جایزه «ژورنالیست سال ۲۰۰۴» آلمان را کسب کرده است. کتاب «اگو- بازی زندگی» او اوایل سال ۲۰۱۳ از طرف انتشارات بلسینگ در آلمان منتشر شده است و بسیار مورد توجه قرار گرفته است.
1 EGO, Das Spiel des Lebens, Frank Schirrmacher
2 S.M. Amadae, Rationalizing Capitalist Democracy, 295.
3 Ibid., 296
4 Mayr, Ernst. 1987. Uhrwerk und Waage. Autorität, Freiheit und technische Systeme in der frühen Neuzeit. MünchenÖ C.H.Beck, 151
5 Ken Binmore, Game Theory, Pos.645.
6 Dimitris Milonakis/Ben Fine, From Economics Imperialism to Freakonomics. The shifting boundraries between economics and other social siences. LondonÖ Routledge, I.
7 Ibid.,107.
8 Gerd Gigerenzer/Nathan Berg, As-If-Behavioral Economic Ideas, xviii/2010/1134ß1164
۹ من میدانم که پیچیدگی تاریخی را ساده میکنم. عقلانیت نوین تنهازاده نظریه بازی و نظریه انتخاب عقلانی نیست. این نتیجه نظریات بیشماری بود که گاهی بیارتباط باهم بودند: نظریه حسابگرها، احتمالات و سیبرنیتیک راههایی جدا از هم پیمودند و تنها تا حدودی با نظریه بازیها تلاقی میکنند. در اصل کار فون نویمن بدون حسابگر تورینگ و پرسشهای ناشی از آنکه اصولا چه چیزی قابل محاسبه هست و چه چیزی نیست، نمیتوانست بوجود بیاید. مثلا پتر گالیزون در کتاب «هستیشناسی دشمن: نوربرت ویینر و رویای سیبرنیتیک» (بررسی انتقادی، جلد ۲۱/ ۱و ۲۲۸-۲۶۶) در نمونه نوربرت ویینر نشان میدهد که چگونه دشمن «عاقل»، مجهز به تمامی ویژگیهایی که بعدها نظریه بازی به وی نسبت داد، در جنگ جهانی دوم به نماد اندیشه تبدیل شد.