چون در ايران پليس چيزی به نام حريم و فضای شخصی مردم نمیشناسد. او از جايگاه حقوقی خويش برای خود اين حق را قايل است كه آزادانه به حريم شخصی شهروندان وارد گردد و حقوق شهروندی مردم را ناديده انگارد. بااين رويكرد پليس خداگونه عمل میكند چون به گمان او قانون و نص هر دو در خود او تجسم میيابند. ضمن آنكه در ايران قاضی و پليس از منظر كاركرد اجتماعی چندان تفاوتی با هم ندارند، چون هر يك به راحتی میتواند كاركرد و اهداف ديگری را به انجام رساند. همچنان كه قاضی ايران خود نقش پليس و ضابط حكومتی را برای مردم به اجرا میگذارد و پليس نيز به راحتی بر جايگاه قاضی مینشيند و جهت صدور حكم نقش او را ايفا میكند. | |
در تمامی دنيا تلاش میورزند تا پليس برای شهروندان خويش الگو قرار گيرد و پليس هم میكوشد تا در چهارچوبهای شناخته شدهای مردم را به رعايت قانون فراخواند. حتا پليس در جامعه و برای مردم زمينههای كافی فراهم میبيند تا قوانين مصوب با تسهيلگری لازم به اجرا گذاشته شود. اما در ايران اسلامی موضوع فرق میكند چون حاكميتی كه يكسويه و بدون دخالت دموكراتيك مردم قانون را به تصويب میرساند، خود از اجرای آن سرباز میزند. در نتيجه مردم مجبور میشوند كه به طور مداوم وظيفهی پليس را به او يادآور گردند تا شايد پليس حريم و فضای شخصی مردم را محترم بشمارد و خط قرمزهای فی ما بين را مراعات نمايد. اما پليس ايران بنا به سنتی پايدار همچنان از تمكين به قانون و ضابطه سر باز میزند.
چون در ايران پليس چيزی به نام حريم و فضای شخصی مردم نمیشناسد. او از جايگاه حقوقی خويش برای خود اين حق را قايل است كه آزادانه به حريم شخصی شهروندان وارد گردد و حقوق شهروندی مردم را ناديده انگارد. بااين رويكرد پليس خداگونه عمل میكند چون به گمان او قانون و نص هر دو در خود او تجسم میيابند. ضمن آنكه در ايران قاضی و پليس از منظر كاركرد اجتماعی چندان تفاوتی با هم ندارند، چون هر يك به راحتی میتواند كاركرد و اهداف ديگری را به انجام رساند. همچنان كه قاضی ايران خود نقش پليس و ضابط حكومتی را برای مردم به اجرا میگذارد و پليس نيز به راحتی بر جايگاه قاضی مینشيند و جهت صدور حكم نقش او را ايفا میكند. در نتيجه مردم بين هنجارهای قاضی و پليس فرقی نمیبينند چون هردو به منظور نقض حريم مردم رويكردهای واحدی را هدف میگذارند.
تا آنجا كه نيروی انتظامی جمهوری اسلامی "مشاعات" مجتمع مسكونی مردم را گذر- راه و مُشاعی برای خويش میپندارد. حتا چنين ديدگاهی به آشكارا از سوی پليس در رسانهها انعكاس میيابد. پليس بر پايهی همين استدلال غير مستدل دزدانه قفل درب مجتمعهای مسكونی را میشكند و جهت جمعآوری ماهوارههای پشت بام بر فضای راه پلهی ساختمان پا میگذارد و يا چنگكِ طنابش را به موانع پشت بام مردم میآويزند و همانند "تارزان" و "زرو" از پشت بام مجتمع سر برمیآورند.
گرچه مأموران و نيروهای پليس پيش از اين ديسهای ماهواره را جمعآوری مینمودند و يا حتا جهت ايجاد رعب و وحشت بين مردم، ديسها را در نمايشی وحشيانه از پشت بام به كوچه پرت میكردند و يا در كوی و برزن میشكستند، ولی هم اينك اين شيوه و شگرد را به كنار گذاشتهاند. چون به جای جمعآوری ديسها فقط به برداشتن ال. ام. بی اكتفا مینمايند كه حمل و نقل آن هم به آسانی صورت میپذيرد. در همين فرآيند آنان منطقهی ويژهای را برمیگزينند با دو "ون" به محل پای میگذارند. پس از ورود به پشتبامها ال. ام. بیها را برمیچينند و در يكی از ونها تلنبار میكنند. اما ون ديگر فقط به نيروهای مهاجم اختصاص میيابد.
با هر شگرد نو كه پليس از آن سود میجويد مردم نيز به منظور مقابله شگردهای نوتری را میآزمايند. چنانكه هم اينك در اكثر مجتمعهای بزرگ ماهوارهها را ضمن آرايشی همسان در بالكن منازل جانمایی نمودهاند. به طبع پليس برای دسترسی به اين ماهوارهها فقط میتواند از اتاق خواب مردم عبور نمايد. هر چند در آييننامههای نانوشته و داخلی پليس اتاق خواب مردم هم بخشی از حريم و فضای حياتی خود اوست ولی پليس خوب میفهمد كه چنين حركتی واكنش جمعی مردم را به همراه خواهد داشت. حال در آينده بايد ديد كه پليس خودسر و خودمحور ايران برای مقابله و رويارویی بااين شگرد مردم، چه ترفند و حيلهای به كار خواهد بست.
پليس ايران كه خود را در سامانهای از جهالت و خشونت به مردم میشناسند، در زدن و دقّ باب (دقّالباب) را حقارتی برای خويش میبيند. تا جایی كه نمیخواهد از ديگران و يا همكاران خويش در فراسوی مرزها چيزی بياموزد و در نتيجه فقط زورگيران و دزدان جامعه را برای رفتار خود الگو میگذارد. چون میپندارد كه با چنين شيوههایی ترس و هراس مردم را برمیانگيزد تا از همين ترس، سامانهای از احترام برایش فراهم گردد.
چنانكه نيرویی به نام پليس بوستان تشكيل دادهاند تا بر افرادی كه به عنوان گردش و تفريح به پاركها و بوستانهای عمومی پا میگذارند نظارت داشته باشد. آنان به همين منظور جهت استقرار از ساختمان ويژهای داخل پاركها سود میجويند و با موتور سيكلت و اتومبيلهای خود در داخل پارك بين مردم گشت میدهند تا جایی كه اين گشتها مسلحانه و در حضور خانوادهها صورت میپذيرد. افراد خردسال نيز در طول روز شاهد همين هنجارهای غير متعارف پليس قرار میگيرند، هنجارهایی كه با نمايش آن چهرهی زشت و نازيبایی از پليس در ذهن كودك ايرانی نقش میبندد.
در عين حال بگير و ببندهای پليس در سطح معابر عمومی كمتر از بوستان و پارك نيست. تازه در تاريكی شبانه نيروهای شناخته و ناشناختهی ديگری هم به نام پليس بر مردم راه میبندند و اهانت روا میدارند. پليس و همين نيروهای شناخته و ناشناخته در نقش مأموران ويژه به خود حق میدهند مردم را تفتيش كنند و به اتومبيلها و اجناس شخصیشان سرك بكشند. درست به همان شيوه و شگردی كه دزدان و زورگيران به آن دست میيازند.
در همين راستا نه فقط در شكل كار بلكه در محتوا نيز بين رفتار پليس و زورگيران هيچگونه تفاوتی به چشم نمیآيد. تا جايی كه افراد زيادی از همين نيروها به طور مستقل در گوشه و كنار شهرها و گذرگاهها دست به كار میشوند و با پوشش پليس و از جايگاه او مردم بيچاره را سركيسه میكنند كه كم و كيف آن در روزنامهها نيز انتشار میيابد. اما انعكاس اين حوادث خشم پليس را در رويكردی رسمی برمیانگيزد چنانكه ضمن ظاهرسازی به تكذيب آن اقدام مینمايد. پيداست كه پليس در هنجارهای خويش شيوههای مشتركی را با همانهایی كه اراذل و اوباش میخواند، به كار میبندد و به انجام میرساند. چون هر دو در تعامل با هم رويكردهای همسانی را پی میگيرند و هدف میگذارند. آن هم چيری نيست جز ناديده انگاشتن حق طبيعی و حقوق شهروندی مردم.
در ضمن پليس متهمان جرايم اجتماعی را پس از دستگيری به شكل مفتضحانهای در محل میگرداند. اين در حالی است كه فرد ستگيرشده فقط در مظان اتهام قرار دارد و هنوز حكمی برايش صادر نشده است. تازه اگر حكمی هم صادر شود كسی به پليس چنين حقی اهدا ننموده تا به ايذا و اذيت مجرمان اقدام نمايد. به طبع پليس ايران قصد دارد با همين ترفندها بر حقارتها و سرخوردگیهايش سرپوش گذارد.
همچنين به تازگی پليس از تمامی عمليات خود در بين مردم مستندسازی به عمل میآورد. تا با همين مستندات غير مستند بر درستی رفتار خويش تأكيد ورزد. چنانكه پليس ضمن بسترسازی لازم زمينههایی را فراهم میبيند كه متهم و بستگان او و يا مردم عادی به عوامل متجاوز و متجاسر نظام فحاشی و هتاكی نمايند. در اين فرآيند پليس نيز از مستنداتی كه فراهم ديده عليه متهم و خانوادهاش سود میجويد.
نظام جمهوری اسلامی با آرايشی كه از جانمایی پليس و مردم به دست میدهد به اهداف پنهانی خود دست میيابد چون باهمين صفبندی مردم رو در روی هم قرار میگيرند. همچنين حكومت اسلامی كه از مردم بريده است بنا به گمانهزنی خويش میپندارد كه ضمن جنگ و چالش پليس با مردم میتواند دوام و بقای چند روزهی حاكميت را تضمين نمايد. اما پيداست پليسی كه خود بيش از همه از پوسيدگی درونی نظام آگاهی دارد نمیتواند به صفبندی رژيم در رويارویی با مردم وفاداربماند. اسفندماه نود و يك/
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد