logo





ای آشنایی آشنایی کن

جمعه ۲۳ اسفند ۱۳۸۷ - ۱۳ مارس ۲۰۰۹

http://msahar.blogspot.com/
بیگانگی با بی وفایی کن
این سرآغاز یک ترانه است که من حدود پانزده ـ شانزده سال پیش سروده بودم برای آن و به شرط آن که خوانندهء استاد و هنرمند محمد نوری آنرا اجرا کند.ـ
آقای نوری که برای اجرای کنسرت آنروز ها در آلمان بود ترانه را به واسطهء آهنگساز ، شنیده بود و بسیار پسندیده بود و از آلمان روی پیامگیر تلفن من اشتیاق خود را برای خواندن آن اعلام کرده بود.ـ
اما یکی دوماه بعد وقتی ایشان برای اجرای کنسرت به پاریس آمدند در دیدار با من ، از این که نمی توانند آن تصنیف را اجرا کنند اظهار تأسف کردند و علت آنرا عدم سازگاری روحیهء خود با «جناب آهنگساز» دانستند و ایشان را «انسان متوسطی خواندند. ـ
این موضوع گذشت و من ضمن تماس با آهنگسازکه آنروزها در همسایگی ما اقامت داشت ، با وی قید و شرط کردم که اکنون که اجراء ترانه با صدای آقای نوری منتفی شده ، ایشان (جناب آهنگساز) بدون اجازهء من حق اجرای این تصنیف را نخواهد داشت و او پذیرفته بود که بدون مشاورت من و بدون اجازه و رضایت من آنرا به واسطهء هیچ خوانندهء دیگری اجرا نکند.ـ
اینها بود و بود و بود و سال ها گذشت و مگر در یکی دو برخورد اتفاقی دیگر این جناب آهنگساز را (که حالا دیگر سری میان سرها درآورده بود و «چوب رهبری ارکستر مقاومت را » به دست او داده بودند و با هنرمندان بزرگی همچون بانو مرضیه حشر و نشر داشت ) ندیدم ، و جز یکی دوبار تأکید مکرر بر قرار و مداری که در باب تصنیف «ای آشنایی آشنایی کن!» با وی داشتم ، سخنی میان ما رد و بدل نشد.
درد سرندهم ، مختصر آن که ، دو سه روز پیش یکی از جوانان اهل موسیقی و آواز از طریق اینترنت با من تماس گرفت و از تصنیف «ای آشنایی» حرفی به میان آورد. من از وی پرسیدم شما این تصنیف را از کجا می شناسی؟
و او ماجرایی را تعریف کرد که حکایت از رفتار ناپسندیده ء جناب آهنگساز داشت :
بدین گونه دریافتم که ایشان در سال 2001 این شعر را همراه با آهنگ خود ضمن آلبومی به یک کمپانی بلژیکی ( کمپانی پخش و تولید ترانه و موسیقی ، به نام «واو» * در بلژیک ) فروخته و ادّعا کرده است که حقوق مؤلف را خود، به سراینده از پیش پرداخته بوده است. بدینگونه این شعر«ای آشنایی ...» من ، لی رغم قرار و مدار ها و تأکید ها ، برای اجرا به وسیلهء خواننده ای ناشناس و تازه کار به یک کمپانی فروخته شده است و در این میان جناب شمس که مواجبشان را تمام و کمال گرفته اند، مدعی شده اند که م. سحر درجریان اموار قرار داشته و حق تألیف خود را هم از دست ایشان دریافت کرده بوده است!!
این آلبوم و از آن جمله این شعر و آهنگ که نمی دانم به چه علت سالها بایگانی شده بوده است اینک روی سایت «ایران ترانه» قراردارد . هیچ نامی از م. سحر برده نشده و با صدای آقایی به نام رضا پرهیزکاری که گویا اولین تجربه و اولین آلبوم او در خوانندگی ست قابل شنیدن است.ـ
( در پاسخ پیامی که دو روز پیش برای خوانندهء محترم فرستاده ام ، هنوز واکنشی ندیده ام . )
حالا شما بفرمایید چه باید کرد؟
من نمی خواهم بار دیگر زبان به شکایت و گله گزاری از بی درو پیکری روزگار غریبِ غربت بگشایم و روضهء بازارشام و کربلای تبعید بخوانم چرا که حدیث تلخ در این زمینه ها فراوان دارم و فرصت شرح فراهم نیست! * حتی نمی خواهم به رفتار خالی از آزرم ِ شبه هنرمندانی ازین نوع اشاره کنم و از این که چنین عناصر بی فرهنگی در غیاب اهل فرهنگ و اهل شرم و اهل هنر ، چوب «رهبری ارکستر مقاومت» را به دست گرفته اند ــ تا لابد در یک فردای فرضی بر جامعهء هنری و فرهنگی ایرانیان حکمفرمایی کنند ــ علناً تأسف خودم را ابراز دارم.ـ
اما اقرار می کنم که نمی توانم اندوه و خشم خود را ازاین نوع بی آزرمی های شبرومنشانه اعلام نکنم، زیرا رفتاری ازین گونه پَست را نه درخورد ِ نام هنر و هنرمند ، که از ویژگی های برخی کسبهء بی تقوا و نااهل و نبهره میدانم .
به هرحال شاید روزی شرح ماجرا را آشکارا و مبسوط ، بدهم و سخنان خود را با حوصله و همراه با موشکافی بیشتر در بارهء شیوه های رایجی که سالهاست به نام «فرهنگ و هنر» در خارج از کشور جریان دارد سخن به میان آورم و پرده از رفتار و کردار نازیبای گروهی ناداشت و نابهره برگیرم که وجودشان بیش و پیش از هرچیز درخور مشاغلی از نوع چارواداری ودلالی ست و نه شایسته نام هنر و نام موسیقی و نام شعر!
در هرصورت فعلاً این نکته را همینجا روی این اوراق پریشان اعلام می کنم که:ـ
من به هیچ وجه اجازه خواندن تصنیف «ای آشنایی ، آشنایی کن» را به احدی ، از آن جمله به آهنگسازی به نام محمد شمس نداده ام و (در همه ء عمرم )از احدی« حق التصنیف » یا «حق التألیف» نگرفته ام.
بنا براین به هیچ کس اجازه نمی دهم که این شعر (ای آشنایی) یا هر شعر دیگری از م. سحر را اجرا کند مگر این که از من یعنی محمد جلالی چیمه (م.سحر ) اجازهء کتبی و امضا شده داشته باشد.ـ
از این رو به فروش مخفیانهء شعر خود ،ازسوی هر دلال و کاسبکاری قویاً معترضم و این روش را بی شرمانه و ضد فرهنگی می دانم.ـ
همچنین آقای محمد شمس را در باب این رفتار زشت و ناشایسته ای که انجام گرفته است موظف به پاسخگویی می شمارم.
ضمناًاین ماجرا از زبان خوانندهء جوان آقای حسام فریاد نیز توضیح داده شده و علاقمندان می توانند با اشاره به لینک زیر درجریان سخنان وی قرار بگیرند.
http://hn20.blogfa.com/post-178.aspx

....................................................................................................................
* Wave
* به یک مورد از اینگونه بی پرنسیپی ها و و شبروی ها اشاره کرده ام که در هینجا می توان دید و مربوط می شود به اجرای مغلوط یکی از شعرهای من به نام «بزن باران» که به وسیلهء خواننده ای به نام حبیب ، بدون اطلاع و اجازه ء من خوانده شده است. به لینک زیر اشاره کنید:
http://msahar.blogspot.com/2007/09/blog-post_16.html

پاریس ، 13.3.2009
م.سحر


google Google    balatarin Balatarin    twitter Twitter    facebook Facebook     
delicious Delicious    donbaleh Donbaleh    myspace Myspace     yahoo Yahoo     


نظرات خوانندگان:


م.سحر
2009-03-17 11:27:18
خانم یا آقای lili
(می بخشید محض احتیاط بود زیرادر دین دنیای درندشت بی درو پیکر ما انقدر اسامی مستعار آقایونات ها دیده ایم که با نام های رنگارنگ و زیبای بانوان کامنت یا مقاله می نویسند که دیگر چشممان ترسیده است !)
در هرصورت مقصود این بود که جناب لی لی را خاطر جمع کنیم که :
قصد ما از نوشتن این مطلب دفاع از حقوق مادی خودمان نبود. ما در دفاع از این حق هرگز استعدادی نداشته ایم و همواره از خیرش گذشته ایم.
مقصود ، طرح یک مسئله مهم فرهنگی بود و انگشت نهادن بر یکی از انواع قباحت هایی که در میان برخی از مدعیان هنر و فرهنگ رایج است .قصد من اعتراض به روش ناشایستهء و رفتار اهانت باریک به اصطلاح هنرمند و موزیسین است که به راحتی برای شندر قاز منافع مادی(با اینکه جنابشان مشتریان پولدار و قدرتمند فراوان دارند) حقوق معنوی دیگران را زیر پا می نهد. وگرنه من هم می دانم که در فرانسه قانون کپی رایت هست اما چه کنم که ما نگران کُپی نیستیم ، نگران اصل و اوریژینال هستیم؟
به ما نیامده که بابت دوزار و ده شایی به مراجع ذیصلاح قانونی شکایت کنیم، حقوقی که اینگونه به دست می آید مفت چنگ آنها که هنر و شعر و موسیقی کالای آنهاست و برای عرضه کردن آن دکان های چند نبش باز می کنند! همین


lili
2009-03-13 22:08:49
jenab aghayeh m.sahar shoma dar paris zendegi mikonid va dar iran zendegi nemikonid va faranseh ham az hagh copy right defaa mikonad mitavanid az in hagh khodetan defaa konid

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد